استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: انسان موجودی چند بعدی و چندین رفتاری است.درونش منبعی از تضادهاست.در ابتدای وجودیش تمام ضدین در آن مجتمع هستند.عدالت و ظلم بالقوه در درون او نهفته است.این آدمی با رشد و تعالی معنایی تازه می یابد اما اینکه کدام یک از تضادها تعالی می بابند بسته به نوع تلاش ها و شکوفایی استعدادهای اوست.انسان در این میان به جایی می رسد که به جز خدا نمی بیند و در برابر آن به حدی از دون می رسد که خودباخته و مغرور می گردد.آدمی که این چنین وضعیتی می باید بالکل آدمیت خود را کنار می گذارد و تنها خود را می نگرد و بدان بها می دهد.این دردی است که در جهان امروز بیداد می کند.آدمی باید با گنجایش بالا آمادگی اوج را داشته باشد.خودباختگام اولین گم کننده ی نفس خویشند.
دیروز:شوش به عنوان مکانی دارای نام و نشان با انواعی از خودباختگان روبرو بوده است.در دوران قبل از تاریخ کسانی که مایل به پیشرفت شوش نبودند و یا تعالی را در درون خود به تنهایی می یافتند کاری ناکرده انجام دادند که نتیجه ی آن از بین رفتن و نابودی بومیان اصیل شوش گردید.
غرور و تکبر راهزنان در اطراف شوش قبل از تاریخ که خود را شجاع ترین مردمان زمان می دانستند و نسبت به توسعه ی آن زمان شوش نوعی حسادت داشتند در حملات بیرحمانه ی خود افرادش را به نابودی کشاندند.شاید جالب باشد اگر بدانیم که در محوطه ی شوش تنها اثری کمی از استخوان های بومیان بر جا مانده است.
در دوران باستان نیز همین خودباختگان در قالب های شاه یا نگهبانان خاص خودنمایی می کردند.شوش با تمام مدنیت خود نوعی انباشت ثروت را به همراه داشت که بدون شک خودخواهی یا خودباختگی باعث ساخت و شکل گیری نوعی سرمایه داری درباری گردید.سربازانی که با انواع آموزش ها به قدرتی دست یافته بودند نیز قشر جدیدی از خودباختان را تشکیل دادند.
شوش در این دوره گرچه قوی و مستحکم بود اما این نوع از رفتارهای مغرورانه که خودباختگی شدیدی را نیز به همراه داشت باعث گردید تا انواع شکنجه ها و گرفتن مالیات های سنگین ایجاد گردد.در نوشته هایی از تاریخ خودباختگی ها باعث جدایی از اصل و نسب خانوادگی نیز شده بود و به زبان ساده در شوش آن زمان وابستگی را به مقامات بالاتر برای کسب غرور و افتخار به وجود آورد.
در دوران اسلامی موجی از تضادها باعث خودباختگی شده بود.از یک طرف ایرانیت تحت تاثیر ورود اسلام سئوال برانگیز شده و از طرفی دیگر تصادم دو دیدگاه مذهبی یعنی زرتشت و دین اسلام باعث سردرگمی مردمان گشته بود.در چنین حالتی مردمان آن زمان به نوعی از دست دادن هویت تبدیل گشتند که نتیجه ی آن تخلیه نمودن شوش عظیم از سکنه گردید.
در شوش جدید تقریبا وضعیت به شکلی جدید مطرح شد.کسانی که با فرانسویان مشغول کار بودند خود را افرادی جدا بافته می پنداشتند که دارای تفکرات بالاتری هستند.بعضی از این افراد حتی به آشپز بودن فرانسویان افتخار می کردند و از نام فرنگی بر خود لذت می بردند.بسیاری از این افراد به همراه فرانسویان به ان کشور سفر کردند.
شهر شوش آن زمان دارای جمعیت کمی بود و افرادی که خود را بالاتر می دیدند حتی در طریق لباس پوشیدن نیز خود را باخته بودند و از انواع کلاه ها و کت هایی که نمی دانستند چه کاربردهایی دارند استفاده می کردند.سیگاری شدن بسیاری از این افراد و استعمال دخانیات به شیوه ی فرانسویان از اثرات مهم این نوع رفتارها بود.
امروز:خودباختگان امروز دارای شکل و شمایلی جدیدند.بسیاری از کسانی که روزگاری با صمیمیت با مردم خود رفتار می کردند با تغییر لهجه و نیز استفاده از زبانی خاص خود را به وضعیتی جدید می کشانند.دیگر از احوال پرسی های زمان روستا نشینی خبری نیست و خود را دارای وضعیتی بالاتر از دیگران می یابند.این وضعیت خصوصا در مورد کسانی که دارای مسئولیت های اداری هستند بیشتر است.
خودباختگی در میان مردمان شوش خصوصا در زمانی که مهاجرت می کنند نماد بیشتری می یابد.بسیاری از چادر به سرها با رفتن به شهرهای دیگر از این شکل خارج می شوند و لباس هایی غیر از آنچه برای شوش عرف است بر تن می کنند.خودباختگی افرادی که با کوشش هایی به مقام هایی می رسند هنوز جلوگرند.دیگر از آن سادگی های قبل از این خبری نیست.
افرادی که لباس های اداری را بر تن دارند به یکباره خود را در موقعیتی بالا می یابند و در هنگام برخورد با مردم از واژه های خاصی استفاده می کنند.در این میان نظامیان بیشترین خودباختگی را دارند.خودباختگی در میان افرادی که در شوش دارای موقعیت های خاصی مانند مراجعات هستند بیشتر شده است.
گاه خودباختگی با رعایت قانون اشتباه گرفته می شود.به طور مثال افرادی در شوش وجود دارند که می بایست قانون را رعایت کنند و از پارتی بازی و امثال آن بری باشند اما به جای اینکه جلوگر آن باشند با انواع بی رحمی ها یا بی توجهی ها خود را نوعی برنده ی میدان می دانند و چنان رفتار می کنند که گویی دیگران را نمی شناسند و هرگز در شوش زندگی نکرده اند.
فردا:فردای شوش با این روند مملو از خودباختگان خواهد بود.علت این نظر آن است که زمینه هایی ببری جلوگیری از آن در برنامه ها نیست.هجوم مردم برای شرکت در شوراها یکی از نشانه های مطرح شدن و به تبع آن قدرت نمایی که نتیجه ی آن خودباختگی است می گردد.مردم شوش از این خطر غافلند.
غرور هایی که بعضی از مسئولین در هنگام نشستن در پشت میز دارند دیگران را نیز بدین کار تحریک می نماید زیرا نارضایتی از وضعیت موجود را در آینده با رسیدن به مقصود جبران می کنند.خودباختگی در شوش فردا انواع مختلفی خواهد داشت و حتی تحصیل کرده ها را در بر خواهد گرفت.
شکل عشایری شهر شوش ممکن است مانعی بزرگ در خودباختگی باشد و این باعث نوعی امیدواری است اما همیشه این چنین نیست.در تصادم فرهنگ ها خصوصا فرهنگ های بثرون از شوش گفته های شهری بیشتر از روستایی است و بدین سان رها کردن فرهنگ خودی به امید پیشرفت ،باعث خودباختگی تحصیل کرده ها خواهد شد به طوری که حتی خود را شوشی معرفی نمی کنند و به جای آن از نام شهرهای بزرگ تر استفاده می نمایند.