کد خبر:
10399
ارسال شده در مورخه :
سه شنبه، 1 تير ماه، 1395 -
03:30
شوش - ایران اُنا: اگر در هر زمینه ای ، از "اکنون" شوش دل نگرانیم باید فرهنگ را تغییر یا اصلاح کرد تا با ایجاد انگاره های قدرتمند فرهنگی در ا فراد جامعه به سادگی، آنتولوژی زیست اجتماعی شوش را از سرریز شدن تعارض ها ، تضادها و بی فرهنگی ها جلوگیری کنیم!!
|

عزیزالله احمدی - معاون فرهنگی ایران اُنا: امروزه مساله فرهنگ یکی از دغدغه های اصلی ما برای هرگونه اقدام و عمل به سمت رشد و توسعه است بگونه ای که برخی عبور از مسیر فرهنگ را مطمئن ترین راه رسیدن به رشد می دانند ! در این جا ،بنا نیست بحث را به سمت و سوی معانی مختلف فرهنگ یا مبانی نظری آن معطوف کنیم ولی الزاماً خود را متوقف در یک معنای اساسی آن خواهیم کرد که به کار امروز شوش می آید!
به بیان بهتر هر چند می فرهنگ را در وسیع ترین و کلی ترین معنای خود، شامل هر آن چیزی دانست که در برابر «طبیعت» به کار می رود( یعنی culture در برابر nature)
ولی ما الزاما آن دسته از فراورده های انسانی را که روحیات و اخلاقیات آنان را تشکیل می دهد، فرهنگ معنا می کنیم. یعنی همان دستاوردهایی که اغلب تجسد مادی ندارند ولی گاه بصورت عینی و گاه به شکلی درونی و پنهان خود را نمودار می کنند!
به نظر می رسد باید بیشتر توجه ها را به همین معنا ، بویژه بخش "درون"ها معطوف کرد .
به هر حال با رجوع به یافته ها و دستاوردهای علم روان شناسی می توان گفت هر فرد در درون خود با سه چیز مواجه است:
یکم: سلسله ای از باورها
دوم :زنجیره ای از احساسات ، عواطف و هیجان ها
و سوم :رشته هایی از خواسته ها.
رفتار انسان - در ابعاد گفتاری، پنداری یا کرداری- در اصل آمیخته ای از همین سه مجموعه ای است و اتفاقا هنین ها سازنده ی عناصر درونی فرهنگ اند . بنابراین اگر جامعه ای خواهان تغییر و استعلا در اندیشه و عمل است، تا نتوان افراد جامعه ی خود را در جهت درست و انسانی،قانع به تغییر یا اصلاح در :
باورها ، احساسات ،عواطف ،هیجانات و نهایتاً خواسته هایشان کند،عملاً هیچ گونه تغییری در افراد یا جامعه نه اتفاق می افتد و نه اصلاح می شود.
ریشه اغلب مسائل شوش را باید در برخی "ضعف های فرهنگی" پی جویی کرد. اگر در شوش:
عده ای ناامنی ایجاد می کنند
اگر گروهی سرقت می کنند
اگر پاره ای سد معبر می کنند یا حتی اگر بعضی تحمل شنیدن سخن حق یا مخالف خود را ندارند و اگر،اگر و اگر.... !!
موجد این اخلاقیات را باید ، نهادها ، ساختارهای اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و مهمتر از همه " فرهنگ" افراد جامعه دانست.
بنابراین هر چند نمی توان از سهم بسیار اندک تاثیرات ژنتیکی و ذاتی چشمپوش کرد، منتهی در اصل این فرهنگ ،و روابط اجتماعی موجود آن است که اخلاقیات و اعمال هر فرد یا افراد جامعه را از کودکی تا بلوغ به تدریج شکل می دهد و در رفتارها و عملکردها نمایان می سازد. از این رو ،ضمن اذعان به وجود منش ها و اخلاقیات بسیار متعالی که مردم شوش از آن برخوردارند، نمی توان در خلقیات برخی از آنان وجوه ناپسند را انکار کرد!
همان خلقیاتی که گاه تحت تاثیر "ضعف ناخودآگاه" از آنها یاد کرد یا گاه آن را "انتخابی آگاهانه"اما ناشیانه دانست .!!
پس هر آنچه را که به عنوان "مساله یا ضعف" در شوش می توان دید ،تک ریشه هایی در خلقیاتی دارد که ما آنها را بر حسب زیست اجتماعی و فرهنگ خود! آن را فرا گرفته ایم و بر اساس همان ها نیز رفتار و مناسبات خویش را با دیگران، تنظیم می کنیم و یا شکل می بخشیم.
اما چرا این چنین؟؟و علل ها کدام اند؟
به نظر می رسد ریشه ها را باید در منطق های فرهنگی، تاریخی و نهادی جامعه و خانواده ها تجسس و کندوکاو کرد!. همان عللی که:
یا در سطح ناخودآگاهِ تک تک ما شکل گرفته اند یاشرایط بر ما تحمیل کرده است!!و یا به صورت یک انتخاب! برای آن توجیه منطقی و عقلانی! تراشیده ایم .
از منظر "جامعه شناسی"، انتخاب و عمل هر فرد تحت تاثیر ساختارهای ستبری است که به نحوی غیرمستقیم برانتخاب هایش تاثیر می گذارد.
از منظر "تاریخی"، انتخاب و عمل هر فرد تحت تاثیر عاملی به نام "وابستگی به مسیر''. .(طبق این دیدگاه ما موجودی یکسره آگاه، انتخابگر و عقلانی نیستیم، بلکه مسبوق به تاریخی هستیم که به نحویی بر انتخاب ها و اعمال ما سایه انداخته است.)
از منظر "اجتماعی "، محیط نهادی در هر گونه رفتارهای ما موثرند و انتخاب های عقلانی(یا به ظاهر عقلانی) ما را شکل می دهند.
به همین نسبت ، تربیت و نظام تربیتی ما !
پس نتیجتاً می توان باورداشت این عوامل محیطی، تاریخی، نهادی ، تربیتی ، و..و..و...ما هستند که در الگوهایی فرهنگی و به عنوان ''ابرساختار''هایی تاثیر گذار، خلقیات مان را شکل می دهند و همان ها بهانه هایی برای اندیشه ها و عادتواره هایی می شوند که نوع و نحوه ی نگرش های ما را به امور مختلف از جمله نحوه زیست، مناسبات اجتماعی ،عمل ها و عملکرد ها سمت و سو میدهند.
البته ذکر یک نکته بسیار اساسی است و آن این که نباید فراموش کرد اگر مسیرهای فرهنگی برای عبور ، در جامعه ای "گِل آلود"باشند قطعاً افراد جامعه ناچاراً "بد "راه خواهند رفت !!به همین جهت است که گاه این ساختارهای بد فرهنگی هستند که فرهنگ های بد را می آفرینند!
پس هم زمان با تصحیح "فرهنگ درونی" باید"فرهنگ بیرونی" را نیز غلط گیری کرد! و بخشی از تقصیرها را متوجه راه کنیم نه ره رو!!
باری....
اگر زمین فرهنگ شوش را هموار و قابل حرکت کنیم .، آسمان فرهنگ شوش ، نیز با ستاره های رفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک ، اهورایی و مالامال از عمل های استعلایی خواهد شد!
اگر در هر زمینه ای ، از "اکنون" شوش دل نگرانیم باید فرهنگ را تغییر یا اصلاح کرد تا با ایجاد انگاره های قدرتمند فرهنگی در ا فراد جامعه به سادگی، آنتولوژی زیست اجتماعی شوش را از سرریز شدن تعارض ها ، تضادها و بی فرهنگی ها جلوگیری کنیم!!
یعنی در عین کمال گرایی برای شوش، جامعه ی با فرهنگ و کاملی نیز برای آن پی ریزی کنیم!! جامعه ای که باور به چرخه ی مداوم موارد ذیل را دارد:
یکم: اصلاح درست باورها به وسیله تقلیل باورهای کاذب و تکثیر باورهای صادق.
دوم :اصلاح درست احساسات ،عواطف، عمل ها و هیجانات نابجا به وسیله به احساسات ، عواطف ، اعمال و هیجانات به جا .
سوم :اصلاح درست خواسته ها با کاستن خواسته های نامعقول و افزودن خواسته های معقول.
.به امید آن روز و تکرار شکوه دوباره شوش.
امانت داري و اخلاق مداري
استفاده از اين خبر فقط با ذکر منبع مجاز است.
|