شوش - ایران اُنا: نام پاییز با گل اندود هم در آمیخته است. جریان این موضوع بدین شکل است که با شروع پاییز نیاز به اندود کردن پشت بام ها احساس می شود. خدا رحمت کند مرحوم مستحفظ و مرحوم حیوری را که با کامیون های خود کمک دهنده ی مردم بودند... |
مشکل نقدینگی پگاه برای خرید تجهیزات جدید
راه اندازی وزنه برداری شهرستان شوش
چغندرقند کشاورزان شوشی مشتری ندارد
نماینده شوش: هدف اصلی تروریستها صحن مجلس بود
اسامی هیئت مدیره جدید منطقه ویژه اقتصای شوش
هشدار مسئول حراست شبکه بهداشت شوش
جزئیات جدید از قتل هولناک پدر و پسر در شوش
بازدید میرشکاک از پروژه های بیمارستان شوش
تکمیل ساخت دو پروژه مهم بیمارستان شوش
جزئیات کشف محموله برنج قاچاق در شهر الوان
چاپ کتاب آموزش و پرورش شوش در گذر تاریخ
نگاهی به جاذبههای گردشگری شهرستان شوش
اداره آموزش و پرورش شوش در احتضار
دستگیری رمال و فالگیر کلاهبردار در شوش
ویژه نامه سالروز شهادت فرمانده شهید صفر احمدی
انتصاب سرپرست اداره صنعت، معدن و تجارت شوش
شهرستان شوش در مسیر توسعه ی سیاسی
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 2
معارفه سرپرست جدید اداره آموزش و پرورش شوش
دستگیری عوامل ناامنی در منطقه ابراهیم آباد
تغییر در راس آموزش و پرورش شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 1
اعلام اسامی پرستاران نمونه شهرستان شوش
وضعیت تعاونی ها در شهرستان شوش
گفت و گو با عبدالحسین چعب رزمنده دوران جنگ
دکتر میرشکاک: برای جوانان شوش افسوس می خورم
اشراف کامل دستگاه قضایی به فضای مجازی شوش
ایجاد 226 فرصت شغلی در شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد شورا و شهرداری شوش
اعتراضات پنهانی علیه شاه در کاغذ پارس
ماجرای دبیر ریاضی در شوش که ضد شاه بود
توضیحاتی درباره حضور دکتر میرشکاک در یک جلسه
وجود 20 دور برگردان خطرساز در جاده شوش - اهواز
بیکاری در شوش؛ چالشی بزرگ و فاجعه انگیز
تقدیر ویژه استاندار خوزستان از فرماندار شوش
آغار بازرسی سرزده از ادارات شهرستان شوش
کد خبر: 12016
ارسال شده در مورخه : چهارشنبه، 28 تير ماه، 1396 -
03:30
استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: تغییرات فصل در شوش قدیم بسیار منظم بود.شاید باور کردنی نباشد که بادهای خنک بعد از تابستان را حس می کردیم.حتی اگر تقویمی نداشتیم باز متوجه ی تغییر فصل می شدیم.فصل پاییز از این نظر که گرمای تابستان را با خود می برد بسیار دلنشین بود.واقعا خنکی بعد از گرما معنی دار است. آمدن پاییز آمادگی برای رفتن به مدرسه بود.من که تجدیدی نداشتم اواخر شهریور آماده ی رفتن به مدرسه می شدم.لباس جدید و دفتر و قلمی که با پول کار بنایی به دست اورده بودم تهیه می شدند.هنوز آثار کار بنایی روی دستم مشخص بود.چندین روز باید می گذشت تا پوست دستم ترمیم می شد.چهره ی آفتاب خورده هم مشخص بود.این مورد تنها برای من نبود که بسیاری از همکلاسی هایم این چنین بودند.گرچه بعضی پوست روشن تری داشتند و علت هم این بود که در بازار یا حرم فعالیت می کردند و در سایه بودند. پاییز آغازی بر فعالیت های درسی بود اما وجود انواع بیماری ها هم دور از دسترس نبود.مالاریا که در تابستان شیوع بیشتری داشت با سم زدایی به وسیله ی مالاتیون تا حدود زیادی رفع شده بود اما تغییر هوا هم نوعی سرماخوردگی به دنبال داشت.کمبود شدید امکانات درمانی برای خود داستان ها دارد. آمدن میوه های پاییزی هم در شوش برای ما مطلوبیت داشت.البته این بدان معنا نیست که در خرید میوه توانا باشیم بلکه بهانه ای برای سر زدن های غیر قانونی به باغ های احمد و علا بود.باغ علا پر از مارهای سمی بود و لذا ترس باعث می شد تا نتوانیم وارد آن شویم.بهترین میوه ها را در باغ احمد جستجو می کردیم. البته تعریف نباشد اما من هرگز وارد باغ های مردم نمی شدم و فقط از دوستان استفاده می کردم.عجب میوه هایی بودند!!! هنوز مزه ی آن ها در دهانم ماندگارند.نه سمی بود و نه کودهای شیمیایی.نشسته هم می خوردیم و مریض نمی شدیم.پاییز با میوه هایش برای من مطلوب و دلنشین بود. آغاز مدرسه هم داستان های بلندی دارد.خانه ی ما در آخراسفالت بود.نه وسیله ای که با آن سوار شویم و نه دوچرخه ای که از آن استفاده کنیم.پای پیاده از خانه که هنوز گلی و جاده که آسفالت نشده بود حرکت می کردیم.در دبستان آپادانا که امروز کنار اداره ی آموزش و پرورش است نظم فوق العاده ای حاکم بود.هر صبح صف و هر روز کنترل نظم و قانون بود.البته در مورد تحصیلات باید در زمانی مناسب صحبت کرد اما گذرا می توان پاییز را با درس خواندن گره زد. کم کم آماده ی تغییر محل خواب از پشت بام به حیات خانه می شدیم.هوای مطلوبی بود.فضای اطراف شوش باز و پاکی آن نفس را چاق می کرد.پاییز از یک نظر هم برای ما دلخوری می آورد.جدایی از شاوور و رهایی از شنا کردنی که تقریبا پنج ماه ما را مشغول کرده بود.پاییز در شوش خاطره های فراموش نشدنی دارد.شاید نتوانم همه را بیان کنم و شاید هم نیازمند به کتابی مستقل باشد که اهلش نگارش و مسئولش پشتیبانی کنند.البته که در مورد اول ،نگارش آن را آماده ایم اما مسئولش را گم نموده ایم. نام پاییز با گل اندود هم در آمیخته است.جریان این موضوع بدین شکل است که با شروع پاییز نیاز به اندود کردن پشت بام ها احساس می شود.خدا رحمت کند مرحوم مستحفظ و مرحوم حیوری را که با کامیون های خود کمک دهنده ی مردم بودند.خاطرات گل اندود اوج انسانیت و همکاری مردمانی بود که با دلی پاک در کنار هم زندگی می کردند.خدا لعنت کند کسانی را که امروز تعصبات کاذب را مطرح می کنند و بین مردم تفرقه می اندازند. پاییز و گل اندود برابر با تلاش هایی بود که می بایست قبل از بارش های تند پاییزی انجام گیرند.طبق معمول خیابان طالقانی که من در آنجا بزرگ شدم،آغاز گر این تلاش بود.پدر من را مامور می کرد تا به عمله بروم و کاه بیاورم.تصور این موضوع که پیاده یا الاغ از شوش به عمله رفتن آن زمان ساده نیست.راهی که امروز نزدیک است آن زمان بسیار دور به نظر می رسید.عمله کنار جاده نبود. خطرات حیوانات وحشی هم وجود داشت.برای مثال یادم می آید که یک روز کفتاری را دیدم که ایستاده من را نگاه می کرد.از خال های روی بدنش که مادرم توصیف کرده بود شناختم اما چون گفته بود که این حیوان بعد از غروب قدرت می گیرد لذا نترسیدم و با چوب دنبال آن دویدم و وقتی فرار کرد شجاعت گرفتم.مارهای متفاوتی سر راه بودند و ما به وجود آن ها عادت کرده بودیم. گونی های کاه را از خانه ی عمو در عمله ی تیمور می آوردیم و روی خاک های خریداری شده می ریختیم و مخلوط می نمودیم.کاری سخت بود اما چاره ای نبود.باید قبل از جمعه که مدرسه تعطیل می شد این کاه گل آماده می شد.رنگ آن می بایست تیره شود و حداقل چند روز تا یک هفته در این حالت بماند. شاید مشخص ترین نکته در پاییز برای من نوع مردمانی باشد که در آن زمان در شوش زندگی می کردند.همه به کاه گل نیاز داشتند.خیابان ما که مخلوطی از عرب ها،لرها و دزفولی ها بود چنان صمیمی بودند که کار گل اندود را با همکاری انجام می دادند.برای توضیح بیشتر به طور مثال "ام عبدالزهرا" که کاه گل داشت همه ی ما به کمکش می رفتیم و او فقط ناهار ما را که برنج و آبگوشت بود آماده می کرد.با اتمام کار خوردن غذای روی آتش و تلیت کردن چقدر لذت بخش بود. پاییز دلنشینی همه ی دوستی ها و خلوص نیت ها بود.برای من که مدرسه جزئی از زندگی ام بود همراه با خاطرات مردمان صمیمی همیشه ماندگاری عجیبی دارد.باران های شدید پاییزی انتظاری بود که داشتیم.باران هایی که گاه روزها طول می کشید و هوا را لطیف و صاف می کرد.پاییز فصل همه ی خوبی های ما بود.ایکاش بار دیگر آن پاییز را لمس کنم.
کاربرانی که به این خبر امتیاز داده اند.(قرمز رأی منفی و آبی رأی مثبت):
مرتبط باموضوع : راه اندازی سامانه پیامک ویژه کشاورزان شوش [ شنبه، 13 تير ماه، 1394 ] 1273 مشاهده
برخورد پراید و نیسان در ورودی شهرک بهرام [ جمعه، 25 فروردين ماه، 1396 ] 720 مشاهده
آغاز تعریض پل شهید ناجیان شوش [ چهارشنبه، 23 دي ماه، 1394 ] 1190 مشاهده
فرمانده سپاه شوش به امام خمینی چه گفت؟ [ سه شنبه، 30 تير ماه، 1394 ] 1382 مشاهده
بررسی توانمندی های شوش - 2 - موقعیت جغرافیایی [ چهارشنبه، 9 دي ماه، 1394 ] 1111 مشاهده
|
امتیاز دهی به مطلب
|