شوش - ایران اُنا: در شوش دو چشمه وجود داشت که اطراف را سیراب می کرد. یکی آن دست آب که امروز تقریبا نزدیک سینمای سابق است و دیگر که نزدیک بازارچه و هنوز هم به سرچشمه معروف است. آب زلال و پاکی که امروز اثری از آن نیست. |
مشکل نقدینگی پگاه برای خرید تجهیزات جدید
راه اندازی وزنه برداری شهرستان شوش
چغندرقند کشاورزان شوشی مشتری ندارد
نماینده شوش: هدف اصلی تروریستها صحن مجلس بود
اسامی هیئت مدیره جدید منطقه ویژه اقتصای شوش
هشدار مسئول حراست شبکه بهداشت شوش
جزئیات جدید از قتل هولناک پدر و پسر در شوش
بازدید میرشکاک از پروژه های بیمارستان شوش
تکمیل ساخت دو پروژه مهم بیمارستان شوش
جزئیات کشف محموله برنج قاچاق در شهر الوان
چاپ کتاب آموزش و پرورش شوش در گذر تاریخ
نگاهی به جاذبههای گردشگری شهرستان شوش
اداره آموزش و پرورش شوش در احتضار
دستگیری رمال و فالگیر کلاهبردار در شوش
ویژه نامه سالروز شهادت فرمانده شهید صفر احمدی
انتصاب سرپرست اداره صنعت، معدن و تجارت شوش
شهرستان شوش در مسیر توسعه ی سیاسی
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 2
معارفه سرپرست جدید اداره آموزش و پرورش شوش
دستگیری عوامل ناامنی در منطقه ابراهیم آباد
تغییر در راس آموزش و پرورش شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 1
اعلام اسامی پرستاران نمونه شهرستان شوش
وضعیت تعاونی ها در شهرستان شوش
گفت و گو با عبدالحسین چعب رزمنده دوران جنگ
دکتر میرشکاک: برای جوانان شوش افسوس می خورم
اشراف کامل دستگاه قضایی به فضای مجازی شوش
ایجاد 226 فرصت شغلی در شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد شورا و شهرداری شوش
اعتراضات پنهانی علیه شاه در کاغذ پارس
ماجرای دبیر ریاضی در شوش که ضد شاه بود
توضیحاتی درباره حضور دکتر میرشکاک در یک جلسه
وجود 20 دور برگردان خطرساز در جاده شوش - اهواز
بیکاری در شوش؛ چالشی بزرگ و فاجعه انگیز
تقدیر ویژه استاندار خوزستان از فرماندار شوش
آغار بازرسی سرزده از ادارات شهرستان شوش
کد خبر: 12092
ارسال شده در مورخه : جمعه، 20 مرداد ماه، 1396 -
03:30
استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: شوش از نظر فصل بهار وابسته به زمستان بود.مانند این مثال که سالی که نکوست از بهارش پیداست در شوش هم این مسئله حیاتی بود.برای من که سال ها در شوش زندگی کردم بهار همیشه مطبوع بود.دلیل آن را می توان در چند نکته ی مهم دانست که شاید شاخص ترین آن ها نوع بافت شهری شوش باشد.تقریبا هر خانه ای دارای حیوانی بود.از الاغ که برای کارهای حمل و نقل استفاده می کردند تا اسب و گاو و گاومیش که هر یک منظوری را منعکس می نمودند. ما هم گاو و هم الاغ داشتیم.از الاغ برای حمل چوب از بیشه و سوخت تنور استفاده می کردیم و به تبع آن کارهای دیگری که پیش می آمد . از گاو برای شیر و دوغ آن که تغذیه محسوب می شد.طبیعی است که حیوانات نیاز به علف داشتند و بهاری که مطبوع بود فراوانی نیز به همراه داشت.سرسبزی اطراف شوش ما را به سمت چیدن علف می کشاند. اگر دقیق تر مطرح شود باید گفت که بهار در شوش تقریبا پانزده روز زودتر وارد می شد.تغییر هوا در اواسط اسفند و نیز سر سبز شدن تپه ها نشان از آمدن بهار داشت.این فصل که برای ما نوعی اتمام تحصیل هم بود زیرا در اواخر فروردین دبستان تعطیل می شد و کارنامه ها توضیح می گردیدند.در واقع بهار مطبوع ما با رفع خستگی مدرسه که واقعا فشارهای زیادی روی ما بود نوعی شادی به همراه داشت. زیبا ترین صحنه ها را در بهارشوش می توان از سرسبزی ها دریافت.صدای انواع پرندگان خصوصا در هنگام صبح هرگز فراموش شدنی نبودند.نمی دانم چه بلایی بر سر فصول امروز شوش آمده که از این صدا ها و پرندگان خبری نیست.در بیشه ی شوش انواع پرندگان که فراوانی آن ها قابل قیاس با امروز نیست لانه داشتند و کاملا مشخص بودند. صاحبان گاوها با داس هایی در دست در حال چیدن علف برای گاوهای خویش بودند.کار حمل را الاغ یا اسب انجام می داد.قاطرها هم تغذیه می شدند تا در هنگام برداشت گندم به کار گرفته شوند.مزارع گندم به قدری زیبا بودند که انسان قادر به جدایی از آن ها نبود.در اوایل بهار "گندم برشته" را فراموش نمی کنم.شاخه هایی از مزارع گندم را می چیدیم و سپس با روشن کردن آتش آن ها را در ماهی تابه می پختیم.عجب مزه ای داشتند. مزارع گندم به همراه جو در اطراف شوش به قدری نزدیک بودند که نیازی به راه رفتن زیاد نداشت.شاید باور کردنی نباشد که بسیاری از ساختمان های امروز شوش روزی مزارع گندم بودند.در آخراسفالت که محل زندگی ما بود محل مسجد امام رضا تا عمله مزارع گندم بود.زیباترین صحنه ها در هنگام درو بود.داس ها در دست و کار کردن های متفاوت که نه جنس می شناخت و نه سن را در نظر می گرفت.هر کس کار می کرد و در محلی آن ها را روی هم انباشت می نمود.شوش در هنگام بهار گندم باد می داد تا بدین شکل درآمد کشاورز را رقم زند. گونی های سه خط را فراموش نمی کنم.نام گونی که بزرگ تر از سایر گونی ها کاربرد داشت.وقتی می گفتند که فلانی چند گونی گندم برداشت کرده می گفتند چه گونی ای؟ وقتی سه خط می گفتند منظور برداشت بیشتر بود و خوش به حالش.بهار برکت فراوانی داشت.گوسفندان در حال چرا بودند و آب روان بود. در شوش دو چشمه وجود داشت که اطراف را سیراب می کرد.یکی آن دست آب که امروز تقریبا نزدیک سینمای سابق است و دیگر که نزدیک بازارچه و هنوز هم به سرچشمه معروف است.آب زلال و پاکی که امروز اثری از آن نیست.محلی که امروز انواع ساختمان ها ساخته شده و به اصطلاح، آن دست آب و روبروی حرم نامیده می شود خالی از سکنه بود و فقط انواع مزارع و باغات بود که در بهار جنب و جوش فراوانی داشت. انواع علف های هرز قابل استفاده هم داستان ها دارد.نام های محلی داشتند و بچه ها از درون مزارع گندم یا اطراف آن شروع به چیدن می کردند و مغز آن ها را می خوردند.من از این نوع میوه های وحشی دوست داشتم.به زبان محلی"انگوز" نامیده می شدند.خار بسیار داشتند اما دانه های سفید درون مغز آن ها خوشمزه بود.بهار با آمدنش برکت نیز می آورد.گرچه باید این را نیز گفت که زود آمدن بهار همراه با زود رفتن هم بود زیرا گرمای تابستان زودتر خودنمایی می کرد. من که آدمی کنجکاو بودم بیشتر وقت خود را اطراف تپه ها می گذراندم.چهره ی شهر زیبا بود و من لذت می برم.معمولا در کنار درخت کناری که هنوز هم پابرجاست و زیر قلعه قرار دارد می نشستم و تماشا می کردم.علف ها به اندازه ای بلند بودند که گاه انسان در آن ها یافت نمی شد.توله در این مکان فوق العاده بفراوان ود و انواعی از علف های گلدار که من تماشای آن ها را دوست داشتم. در حال نشستن بودم که یک باره یک ژاپنی را دیدم که با دوربین از علف ها عکس می گرفت.دقیقا همان جایی که من نشسته بودم.اطراف درخت کنار.به طرفش رفتم و با زبان انگلیسی سلام کردم.دیدم تا حدودی انگلیسی بلد است و من هم بسیار کم بلد بودم.در حد رفع مسئولیت.به من اشاره کرد و گفت این علف را می شناسی؟ دیدم دوربین را روی توله زوم کرده.گفتم آری.گفت نامش گفتم توله.نفهمید.گفت اسم علمی گفتم نمی دانم. برای او توضیح دادم که این خوراکی است و ما با برنج و یا خالی می خوریم.تعجب کرد.گفت من تازه این را کشف کردم.نوعی خوشحالی بی حد و حصری داشت.گفت اگر بدانید که این چیست آن را رها نمی کنید.خلاصه در بهار بسیاری از برکات وجود داشت.بعدا متوجه شدم که خاصیت دارویی توله آن حدی است که می توان به عنوان منبع درآمد از آن استفاده کرد.او از گل های پنیرک یا توله نیز توصیفاتی داشت.وقتی کار تمام شد از مترجمش که بیرون از منطقه و روبروی موزه ایستاده بود پرسیدم این آقا کیست؟گفت او زیست شناس گیاهی است و در حال مطالعه در سراسر جهان است و با این کشف نوعی داروی گیاهی را یافته است.شوش در همه ی فصل ها برکت داشت.
کاربرانی که به این خبر امتیاز داده اند.(قرمز رأی منفی و آبی رأی مثبت):
مرتبط باموضوع : شوش، رضایت و نارضایتی -قسمت اول - مقدمه [ سه شنبه، 22 تير ماه، 1395 ] 629 مشاهده
بررسی توانمندی های شوش -12- روستاها [ شنبه، 14 فروردين ماه، 1395 ] 868 مشاهده
دستگیری فرد تیرانداز به خودروی پلیس درشاوور [ سه شنبه، 26 خرداد ماه، 1394 ] 1754 مشاهده
نماز جمعه این هفته در شوش برگزار نمی گردد [ يكشنبه، 5 شهريور ماه، 1396 ] 818 مشاهده
اعتدال و میانه روی از دیدگاه امام علی ع [ سه شنبه، 6 اسفند ماه، 1392 ] 5971 مشاهده
|
امتیاز دهی به مطلب
|