استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: انواع عزاداری ها در شوش به دو شکل عمده قابل مطرح شدن است.اول عزاداری هایی که برای سید الشهدا خصوصا محرم و صفر اجرا می شد که این را در بخش مخصوص به خود مطرح کرده ام و دیگر مراسمی که در مرگ عزیزان اجرا می شد و شوش دارای سنت ها و روش های مختلفی در طول زمان بود.ما دومی را تعقیب می کنیم و اشکال مختلف آن را تا به امروز بیان می داریم.
این عزاداری ها دارای چند بخش عمده بود.اولین آن مراسم غسل دادن بود که در شوش طی زمان تغییرات زیادی را به خود دیده است.دوم تشیع جنازه است که آن نیز دارای شکل های متفاوتی در طول زمان بود و هنوز هم متغیر می گردد.سوم زمان عزاداری است که آن نیز تا به امروز بسیار متفاوت گشته و گاه با گذشت زمان به فراموشی سپرده شده است.
بررسی خاطرات عزاداری عزیران را می توان به عنوان بخشی از تاریخ مردم شوش مطرح کرد اما این بدان معنی نیست که همه ی آنچه گذشته، مورد تایید یا رد شدن باشد.این ها اطلاعاتی از اجداد ما در شوش است که بر باورهای خود باقی ماندند و سنت هایی را اجرایی نمودند.
آنچه من به یاد دارم کم بودن مرگ و میر در شوش آن زمان است.این مهم خصوصا برای من که دهه ی چهل را به خوبی به یاد دارم قابل تعریف است.شنیده ها نیز حاکی از همین وضعیت در دهه ی سی است.مراسماتی که تقریبا تا ابتدای دهه ی پنجاه ثابت بود اما از این زمان به بعد و البته به آهستگی تغییراتی را پذیرفت.شدت این تغییرات بعد از انقلاب دارای سرعت بیشتری گشت.
در شوش آن زمان دو نوع نگرش در مورد عزاداری حاکم بود.یکی باورهایی که ناشی از لر بودن مردم بود و دیگری سنت هایی که اعراب به آن پایبند بودند.شاید جالب ترین نکته در این دو شکل تشابهات آن ها باشد.به همین دلیل است که برای بیان مراسم عزاداری بیشتر تشابهات را مطرح می کنند و البته این به معنای نداشتن تفاوت ها نیست.
با مرگ یک عزیر شرایط سن و جوان یا پیر بودن او بر نوع برداشت ها و عکس العمل ها تاثیر گذار بود.به طور مثال اگر جوانی فوت می کرد این بسیار دردناک تر از سایر موارد بود و مردم اطراف نیز سعی داشتند تا بیشتر همدردی کنند.همدردی نیز دارای اشکال ثابتی بود که شاید نتوان همه را به طور کامل توضیح داد.
در شوش غسالخانه ای وجود نداشت و شستن میت در کنار رودخانه ی شاوور انجام می گرفت.من بسیاری از این مراسم ها را دیدم و به خوبی به یاد دارم.جنازه را بر روی لبون های(نی های خود رو) کنار آب می خواباندند و با استفاده از سطل آب بر روی او آب می پاشیدند و پس از اطمینان از تمیز بودن به وسیله ی کافور کامل می کردند و آنگاه کفن می نمودند.تابوت آن زمان هم مانند امروز نبود و بسیار ساده و از دو چوب بلند که به طول کشیده شده بودند و چوب هایی دیگر مایل بر آن قرار داشتند،تشکیل شده بود.
با گفتن لااله الا الله تابوت را به سمت قبرستان می بردند.در مورد قبرستان های شوش در موضوع خویش آن ها را بیان خواهم داشت.بعد از دفن و البته قبل از غروب آفتاب مرغی را ذبح می کردند وبعد از سرخ کردن و به نیت خواندن فاتحه به کسانی که در دفن میت شرکت داشتند می دادند و آن را شام اول قبر می نامیدند.
بعضی از افراد دلسوز نیز مقداری از خاک میت را در آب مخلوط می کردند و بدون اینکه صاحب میت بداند به او تقدیم می کردند تا رفع تشنگی کند.این باور که با خوردن خاک میت فراموشی زودتر خواهد آمد تلاش می کردند تا از درد و غم صاحب میت بکاهند.
در ابتدای تشکیل شوش زمان برگزاری مراسم پانزده روز یا دو هفته بود.در این مدت با انواع غذاها و چای یا قهوه ،سیگار و قلیان از مردم پذیرایی می شد و هر روز ناهار و شام تدارک دیده می شد.کسانی که بیشترین حضور را داشتند مهم ترین و دلسوز ترین محسوب می گشتند.مراسم سه روز صبح بر سر مزار هم همیشه اجرایی می شد.
سیاه پوشیدن کاملا عادی و برای مردان ریش تراشی مرسوم بود.در این زمان که معمولا مردان به احترام میت ریش های خود را نمی تراشیدند و در واقع نوعی همدردی می کردند این مراسم برگزار می شد و خرج آن بر عهده ی صاحب میت بود.این مراسم را سرتراشان می گفتند.زن ها نیز یقه پاره می کردند و معمولا برای این انسان ها هم بعد از چهل روز پارچه ای تهیه می شد و تقدیم می گردید.
زمان سیاه پوشی برای نزدیکان کمتر از یک سال نبود و مردمی که دارای رادیو و بعد تلویزیون بودند حداقل تا زمانی که صاحب میت به خانه آن ها نیابد وسایل خود را روشن نمی کردند.صاحب میت طبق رسمی از پیش تعیین شده به خانه ها می رفت و شخصا رادیو یا تلویزیون آن ها را روشن می کرد.
خاطرات مراسم عزاداری در شوش به این محدود نبود و شامل موضوعات دیگری نیز می گشت که باید برای آن وقت های فراونی اختصاص داد.موضوعاتی مانند چگونگی شکل قبرها،نوشته های روی آن ها،نشانه هایی برای نشان دادن مرد یا زن بودن و امثال آن قابل ارائه هستند.این ها تنها بخشی از موضوع است.پرداختن به تاریخ شوش می تواند راه را برای بازبینی و تکمیل کار هموار کند.
بدون شک استفاده از موسیقی سنتی و خواندن های دردآور در هر دو شکل میان اعراب و لرها رسم بود.استفاده از اسب برای نشان دادن ابهت میت و میزان احترام او نیز جاری بود.تیراندازی که گاه تا به امروز نیز ادامه دارد در آن زمان نیز امری لازم به شمار می رفت.گرچه این تیراندازی برای همه ی اشخاص نبود.
عزاداری در میان مردم شوش می تواند نوعی الگو از وفاداری به سایر افرادی باشد که زمانی در میان آن ها می زیستند.در این میان نقش همدلی برای ادامه ی بهزیستی و همزیستی بسیار پر رنگ بود.شاید بتوان این مطلب را یکی از دلایل عمده در همبستگی میان طوایف مختلف شوش نامگذاری کرد.باور شوشی هم در مورد غم این بود که اگر بار اندوه تقسیم شود تحمل آن آسان تر خواهد بود.