شهیر شهید ثالث در المانیور نوشت: پیروزی خاتمی در سال 1376 تحلیل گران داخل و خارج ایران را مبهوت کرد. کمتر کسی تصور می کرد که خاتمی به آنچنان پیروزی خیره کننده ای در مقابل رقیب محافظه کار خود حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری دست یابد. خاتمی چهره آنچنان شناخته شده ای در بین مردم نبود اما پیامش به موقع، ساده و جذاب بود. او با شعار دفاع از آزادی بیان، حاکمیت قانون، و مردمسالاری وارد صحنه انتخابات شد و به سرعت آوازه اش از تهران به شهرهای دیگر گسترش پیدا کرد. در آن انتخابات خاتمی 70 درصد آراء رای دهندگان را به خود اختصاص داد.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، این تحلیلگر سیاسی می نویسد: پس از هشت سال ریاست جمهوری خاتمی واقعه مشابهی در انتخابات سال 1384 رخ داد. این بار چهره ناشناخته دیگری به نام محمود احمدی نژاد با شعار "عدالت" و مبارزه با مفاسد و انحصارات اقتصادی پا به عرصه انتخابات گذاشت و توانست رقیب صاحب نام خود آیت الله هاشمی رفسنجانی را در مرحله دوم شکست دهد. ناظران درون ایران پیروزی احمدی نژاد را در دور دوم عمدتا ناشی از نارضایتی و عصیان عمومی علیه روند سیاسی-اقتصادی آن روز کشور و بی توجهی رقیب پرقدرت وی آیت الله رفسنجانی نسبت به مقوله عدالت بخصوص عدالت اقتصادی می دانستند. چیزی که احمدی نژاد بر روی آن بسیار تاکید می کرد.
در جریان انتخابات اخیر هاشمی رفسنجانی برخلاف تصور عمومی بار دیگر در صحنه ظاهر شد با این تفاوت که شرایط نسبت به سال 1384 چرخشی 180 پیدا کرده بود. مردم، خسته از سیاست های نا متعادل احمدی نژاد، فشار های اقتصادی، و خودشیفتگی و گروه شیفتگی مفرط او و اطرافیانش، حضور رفسنجانی را که از تغییر در روابط خارجی و سامان دادن به وضعیت اقتصادی سخن می گفت با شور و هیجان چشمگیری پاسخ گفتند. دیری نپائید که با عدم احراز صلاحیت رفسنجانی نوعی سر درگمی همراه با پرسش های بی جواب جایگزین فضای مزبور گردید.
تا چند روز پیش اکثر نظرسنجی ها محمد باقر قالیباف، شهردار تهران را کاندیدای بلامنازع انتخابات ریاست جمهوری این دوره معرفی می کردند اما یکباره نام چهره دیگری نیز به عنوان رقیب قالیباف مطرح شده است. حسن روحانی شخصیتی که در مرز بین اصولگرایان و اصلاح طلبان قرار دارد در آخرین نظرسنجی با 27.2 درصد آراء از قالیباف با 20.1 درصد آراء پیشی گرفته است.
حسن روحانی از جهاتی شخصیت جالبی است. او در عین حال که به هاشمی رفسنجانی و خاتمی نزدیک است نماینده آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، در یکی از حساس ترین مراکز تصمیم گیری کشور یعنی شورای عالی امنیت ملی ایران نیز هست. همین امر باعث گردید که وی هشت سال در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و هشت سال در دوران محمد خاتمی در سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی انجام وظیفه نماید. روحانی پنج دوره نماینده مجلس شورای اسلامی، ریاست کمیسیون سیاست خارجی مجلس، 20 سال عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام، که تا امروز نیز ادامه دارد، و بالاخره نمایندگی کنونی مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری را در کارنامه خود دارد.
از حیث تحصیلات نیز روحانی ترکیب غریبی از مدارج حوزوی در حد اجتهاد، و مدارک دانشگاهی در حد دکترای حقوق از دانشگاه کلدونین گلاسکو را در خود جمع کرده است. اما چه عواملی باعث گردیده تا حسن روحانی که چهره کمتر شناخته شده ایست ناگهان در قالب یکی از مدعیان انتخابات امسال مطرح گردد؟
حسن روحانی حرفهای تازه ای می زند. او معتقد است که آزادی رسانه ها و پایگاه های اینترنتی و رسانه های ملی عامل عمده جلوگیری از فساد اقتصادی است و به این ترتیب با زیرکی مقوله آزادی بیان را به اقتصاد پیوند می زند. روحانی هم چنین می گوید که "باید روابطمان را با دنیا تسهیل کنیم. گذشت دوره ای که دنیا را حصار می کشیدیم و می گفتیم فقط خودمان".
او در جریان یک مصاحبه انتخاباتی در اظهار نظری کم سابقه، که آشکارا بر خلاف برداشت های تحلیل گران غربی است، خطاب به گروهی از خبرنگاران می گوید: "شما می گوئید سیاست خارجی دست دولت نیست. ولی اینجوری نیست". استدلال او جالب توجه است. روحانی به سیاست خارجی دولت های هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد اشاره کرده و تفاوت بارز بین سیاست های خارجی ایران در سه دوره مزبور را دلیل آشکاری می داند که دولتها، علیرغم اینکه نظر نهائی بر عهده رهبر جمهوری اسلامی است، در تعیین سیاست خارجی موثرند. او می پرسد "رهبری همین رهبری بود" اگر دولت ها در تعیین سیاست خارجی دست نداشته باشند پس سیاست های خارجی متفاوت در زمان روسای جمهور مختلف چگونه توجیه می شود؟
روحانی در مصاحبه دیگری ظرف روزهای اخیر در خصوص رابطه با آمریکا نیز نقطه نظر جدیدی ارائه می دهد. او می گوید: "ما باید 10 سال پیش با آمریکا سیاست تنش زدائی را پیش می گرفتیم. الان (دیگر) در شرایط تخاصم هستیم...باید (اول) تلاش کنیم تخاصم را به مرحله تنش بیاوریم، آنوقت می توانیم تنش زدائی کنیم".
از دیگر گفته های پرجاذبه روحانی برای طبقه متوسط شهری و جوان کشور، که در انتخابات نقش تعیین کننده ای دارند، این است که "احترام را به پاسپورت ایرانی برمی گردانم".
چند اتفاق می تواند شانس روحانی را برای پیروزی در انتخابات بنحو قابل توجهی افزایش دهد. اول اینکه کاندیدای دیگر غیراصولگرا محمد رضا عارف که مواضعی نزدیک به روحانی دارد به نفع وی کناره گیری کند. وجود همزمان هر دو نفر باعث تقسیم شدن آراء حامیان "جریان میانه رو و اصلاح طلب" بین آنان می شود و از شانس روحانی خواهد کاست.
دوم، حمایت پر قدرت هاشمی و خاتمی از اوست. هیچ نظرسنجی نشان نمی دهد که کاندیدائی بتواند بیش از 50 درصد آراء را به خود اختصاص داده و در دور اول پیروز گردد. لذا روحانی برای پیروزی نهائی باید بتواند جزو یکی از دو نفر صعود کننده به دور دوم باشد. تا کنون هم رفسنجانی و هم خاتمی از حمایت علنی حسن روحانی سر باز زده اند. آنان احساس می کنند که اگر با تمام قوا پشت سر وی قرار بگیرند در صورت شکست وی، جناح افراطیِ اصولگرا بهره برداری کرده و شکست روحانی را به پای کل جریان میانه رو و اصلاح طلب خواهد نوشت.
اما تحلیل گران درون ایران در عین حال معتقدند که اگر روحانی بتواند به دور دوم راه پیدا کند آنوقت رفسنجانی و خاتمی به احتمال زیاد خطر کرده و حمایت خود را از روحانی علنی خواهند کرد. حمایت این دو تن، جائی که تنها دو رقیب در صحنه حاضرند، می تواند آراء بخش قابل توجهی از حامیان طیف میانه رو و اصلاح طلب را به سمت روحانی سوق دهد. وقوع چنین اتفاقی می تواند سرنوشت ساز بوده و روحانی را راهی پاستور کند.
اما پیش از هر چیر باید منتظر ماند و دید آیا روحانی توانائی عبور از مرحله اول را دارد؟ نظر سنجی ها چه معتبر باشند و چه نباشند فراموش نباید کرد که تجربه نشان داده که در انتخابات ایران همه چیز در آخرین دقایق رقم می خورد.