ایران اُنا: دختری نباش که به مردی نیاز داره |
مشکل نقدینگی پگاه برای خرید تجهیزات جدید
راه اندازی وزنه برداری شهرستان شوش
چغندرقند کشاورزان شوشی مشتری ندارد
نماینده شوش: هدف اصلی تروریستها صحن مجلس بود
اسامی هیئت مدیره جدید منطقه ویژه اقتصای شوش
هشدار مسئول حراست شبکه بهداشت شوش
جزئیات جدید از قتل هولناک پدر و پسر در شوش
بازدید میرشکاک از پروژه های بیمارستان شوش
تکمیل ساخت دو پروژه مهم بیمارستان شوش
جزئیات کشف محموله برنج قاچاق در شهر الوان
چاپ کتاب آموزش و پرورش شوش در گذر تاریخ
نگاهی به جاذبههای گردشگری شهرستان شوش
اداره آموزش و پرورش شوش در احتضار
دستگیری رمال و فالگیر کلاهبردار در شوش
ویژه نامه سالروز شهادت فرمانده شهید صفر احمدی
انتصاب سرپرست اداره صنعت، معدن و تجارت شوش
شهرستان شوش در مسیر توسعه ی سیاسی
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 2
معارفه سرپرست جدید اداره آموزش و پرورش شوش
دستگیری عوامل ناامنی در منطقه ابراهیم آباد
تغییر در راس آموزش و پرورش شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 1
اعلام اسامی پرستاران نمونه شهرستان شوش
وضعیت تعاونی ها در شهرستان شوش
گفت و گو با عبدالحسین چعب رزمنده دوران جنگ
دکتر میرشکاک: برای جوانان شوش افسوس می خورم
اشراف کامل دستگاه قضایی به فضای مجازی شوش
ایجاد 226 فرصت شغلی در شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد شورا و شهرداری شوش
اعتراضات پنهانی علیه شاه در کاغذ پارس
ماجرای دبیر ریاضی در شوش که ضد شاه بود
توضیحاتی درباره حضور دکتر میرشکاک در یک جلسه
وجود 20 دور برگردان خطرساز در جاده شوش - اهواز
بیکاری در شوش؛ چالشی بزرگ و فاجعه انگیز
تقدیر ویژه استاندار خوزستان از فرماندار شوش
آغار بازرسی سرزده از ادارات شهرستان شوش
کد خبر: 3040
ارسال شده در مورخه : شنبه، 16 شهريور ماه، 1392 -
03:30
![]()
![]() روز میلاد تو را به نام من کردهاند، روز دختر، روز تو که دختری پاک بودی و اصالتت از شاخسار خاندان معصومت ریشه میگیرد؛ دختری که پاکیت، نام معصومه را برایت برگزید و شدی مریم اهل بیت و کریمه آسمان و زمین. روزی که به قم آمدی آسمان و زمین عطر غریب طوس گرفت، چراکه حورای طوسی برای یاری برادرش آمده بود و امروز بازهم در قم عطر طوس پیچیده است چون مسافری غریب به تهنیت و شادباش آمده است؛ برادری به دیدار خواهرش آمده است... میگویند از لبخند خدا زاده شدی و من با افتخار به دختر بودنم، هرگاه که خنده معصومانهای را میبینم بیاختیار به یاد خودم میافتم که جلوه رضای الهی برای خانوادهام هستم آن زمان که با آفریده شدنم، لبخند خدا را به همراه داشتم. دختر بودن یعنی رسیدن به آخرین نردبان تکامل که الگو و اسوه باشد نه تنها برای زنان بلکه هم برای زنان و هم برای مردان دنیا و من میخواهم برای همه الگو باشم. گل خوشبو و ریحانه بهشتی هم نام دیگر من است و مکتبم چه والا و گرانقدر است که بالندگی من را با نامهای زیبا رقم زده است. احساس غرور میکنم، نه از روی تکبر و خودبینی که این اصلی است که امامم من را به آن توصیه کرده است تا غرورم نگذارد هیچ مردی مرا بازیچه هوسهای خود کند. و پیامبرم من را به حیا و عفت توصیه کرده است، حیا و عفتی که امروز آلت دست، سبک سران و بیدینانی شده است تا مرا هم همچون زنان خود به ورطه نابودی اخلاق بکشانند. من یک دخترم، دخترمسلمانی که به یاد میآورد، زمانی را که جاهلیت عرب، دختران خویش را با شرمساری از داشتنشان، زنده به گور میکردند و امثال من را مایه ننگ خود میدانستند، اما بزرگ مرد مکتب من با بوسه بر دستان دختر خود به همه آموخت که من بهترین فرزندان هستم. امروز جاهلیت دیگری میخواهد من و تو را که جلوههای لبخند خداییم، گرفتار قهقههای شیطانی خود کند، روسریهایمان را کمی به عقب میکشاند، چهرههایمان را بزک میکند و لباسهایمان روز به روز بیشتر آب میرود و تنگ میشود و حالا لبخند خدایی بر رخسارمان کمرنگ شده است. چندی پیش دختران جوانی را دیدم که در خیابانهای شهرم، دوچرخهسواری میکنند و مردها با چشمهایشان مسیر را برای آنان باز میکنند. ورزش و تفریح برای ما هم لازم است، اما با خودنمایی؟ قبول دارم که ما جایی را مختص خودمان نداریم تا بتوانیم به راحتی تواناییهایمان را در آن جا تقویت کنیم، اما آیا درست است برای رسیدن به لذت کسب توانیی، هنجار جامعه را زیر سوال ببریم و نگاههای هرزه را به طرف خود جلب کنیم؟ قهقه شیطان به گوش میرسد، کمی که خوب گوش کنی میبینی که چشم و گوشمان را بستهاند تا نتوانیم، برکت خانهمان باشیم. مادر بودن وظیفه و رسالت سنگین آینده من و توست و اینک شیطان میخواهد، نوچههای خودش را راهی دامان من و تو کند تا لشگری شیطانی را برای فردایمان، مهیا کند و من و تو بازهم چشم به صفحهای دوختهایم که هرچند نامش من و تو است اما یک دنیا فاصله انداخته است میان من و تو تا خودش ما بشود. اگر کلاه داشتی میگفتم، کلاهت را قاضی کنی اما خدا را شکر که کلاهی را که سر مادر بزرگهایمان گذاشتند، کسی نمیتواند سرمان بگذارد، اگر خودمان نخواهیم، و میدانم نه تو و نه من این را نمیخواهیم. بیا کمی دخترانه بیاندیشیم؛ جان من اگر روزی به تو بگویند به این ایمان داری که لبخند خدایی؟ چه خواهی گفت؟ کجای چهره رنگ کرده ما نشانی از خدایی بودن دارد که بخواهیم لبخند ملکوتیش را برای دیگران تداعی کنیم؟ این روزها بیشتر از هر زمان دیگری ندای «العجل» در صحرای غربت پیچیده است، دل مولایمان را به درد آوردهایم، جان مولا بیا کمی معصومهوار باشی
کاربرانی که به این خبر امتیاز داده اند.(قرمز رأی منفی و آبی رأی مثبت):
مرتبط باموضوع : برگزاری اولین جشنواره شتر در خوزستان [ پنجشنبه، 15 بهمن ماه، 1394 ] 1093 مشاهده
رهبرانقلاب:ای کاش همراه زائران اربعین بودیم [ دوشنبه، 9 آذر ماه، 1394 ] 1226 مشاهده
جام شوش در فهرست آثار ملی کشور ثبت شد [ سه شنبه، 3 آذر ماه، 1394 ] 970 مشاهده
بی تناسبی های فرهنگی [ جمعه، 20 شهريور ماه، 1394 ] 1885 مشاهده
برپایی نمایشگاه سنگر سازان بی سنگر در شوش [ چهارشنبه، 2 فروردين ماه، 1396 ] 790 مشاهده
|
امتیاز دهی به مطلب
|