کد خبر:
3364
ارسال شده در مورخه :
جمعه، 26 مهر ماه، 1392 -
03:30
ایران اُنا: حال كه در حاكميت انسانهاي عاقلِ عالم (اعتداليون) به سر ميبريم؛بايد فرصتها را مغتنم شمرد. ازماجراهاي تلخ وشيرين هشت سال گذشته عبرت والگو گرفت.مردم عزيز،بخصوص جوانان پرشور و بالاخص طلاب و دانشجويان بايد هوشيار وبيدار باشند.امروز نبايد دوباره فريب ظاهر افراد وشعارهاي به ظاهرارزشي افراطيون را خورد.
|
ايام دهه شصت وهفتاد كه دو گروه سياسي موسوم به"چپ وراست" با هم در رقابت بودند وهر از چند گاهي درگيري وبگو مگوهاي جناحي با هم داشتند،يكي از امام جمعههاي محترم مركز استانها با انتقاد از عملكردهاي غير متعارف آنها جملهاي به اين مضمون گفتكه " راستيها عقل ندارند وچپيها نيز دين ". اين جمله آن روزها در محافل سياسي بر سر زبانها افتاد،اما هيچ وقت مورد تامل ودقت قرار نگرفت.صدق اين جمله اگر چه در كليت مشكل داشت اما به صورت قضيه موجبه جزئيه ميتوانست صادق باشد، زيرا درميان راستيها افرادي به چشم ميخوردند كه اين تعريف درباره آنها درست بود،چنانكه بعضي از چپيها هم بودند كه عملكردشان محتواي آن را تاييد ميكرد.
سالها گذشت و در اواخر دهه هفتاد اصطلاح چپي وراستي جاي خود را به "اصلاح طلبي واصول گرايي"داد وحقيقت آن جمله معروف، بيشتر آشكار شد. بايد گفت اين جمله كوتاه وگويا در واقع، ناظر بر يك موضوع مهم اخلاقي است كه علماي اخلاق انسان هارا از نظر علم وعقل به چند دسته تقسيم ميكنند:
1- انسانهايي كه هم از نظر عقلي به رشد كافي دست يافتند وهم از نظرعلمي به مراتب عالي رسيدند.
2- افرادي كه از نظر عقلي، رشد خوبي داشتند، اما ازعلم، بهرهاي نبردند وبي سواد ماندند.
3- آدمهايي كه از نظر علمي به مراتب عالي صعود كردند؛اما از نظر عقلي چندان توفيقي به دست نياوردند.
4- آدمهايي كه نه از رشد عقلي ِ مطلوبي برخوردارند و نه از علم وسواد بهرهاي بردند.
براي درك مطلب،توضيح چند نكته ضروري است:
الف- در كتاب آسماني قرآن ودر لسان احاديث اهل بيت (عليهم السلام)عقل در مقابل جهل استعمال شده است به همين سبب فقها ومحدثين در كتب حديثي نيز باب معروفي به نام باب "عقل وجهل" تدوين كردند. يعني عقل با جهل هرگز يك جا جمع نميشوند، اما امكان دارد علم و جهل با هم جمع بشوند.مانند كسي كه تحصيلات سطوح عالي حوزه يا دانشگاه را به خوبي پشت سر گذاشته باشد،ولي از حيث عقلي در سطح خيلي پايين بماند كه نمونههاي آن را به راحتي ميتوان مشاهده كرد.در قرآن نيز براي علماي يهود عمل به علمشان نميكردند، عالمان جاهل خطاب شده است. گاهي نيز عقل در مقابل جنون وديوانگي ميآيد كه اين معنا ازموضوع بحث ما خارج است.
ب - در فرهنگ قرآني، "اختلاف افكني"، "انحصار طلبي"، "استهزاي ديگران"، "اقدامهاي نسنجيده"، "بي ادبي"، "بي تقوايي"، "ياوه گويي "،"لجاجت "، "كوردلي "، "تعصب بيجا"،"افترا بستن به ديگران" از آثار جهل شمارش شده است.(ر،ك: فرهنگ قرآن،اكبر هاشمي رفسنجاني،ج10، ص172تا184) ازطرف ديگر" تقوا پيشگي"، " دوري ازافترا "، "وحدت گرايي"، "پرهيز از پليدي "، "ادب " و "درك وفهم درست از مسايل" از نشانههاي فرد عاقل ميباشد. (همان،ج 20، ص476)
ج - تحصيل علم با همه دشواريهايي كه دارد، چندان سخت نيست. همه مردم، حتي كساني كه استعداد ضعيفي هم دارند ميتوانند با اندك تلاش و پشتكار به علوم وفنون مختلف دست يابند وبه مراتب عالي برسند،اما تحصيل عقل به اين آساني نيست، نيازبه تهذيب نفس ورياضت واقعي داردودردل هر كسي جاي نميگيرد كه در قرآن از آن به "حكمت وفرقان" تعبير آورده شده است. "ان تتقواالله يجعل لكم فرقانا،انفال،29"و"من يوت الحكمه فقد اوتي خيرا كثيرا،بقره،269".
براي تقريب ذهن ؛علم به منزله هلي كوپتر ميماند كه در هر كوي وبرزن، پشت بام؛ته دره، وبالاي كوه وتپه ميتواند فرود آيد،فقط كافي است اندك جايي براي استقراردوپايه آن وجود داشته باشد.اما برخلاف عقل كه همانند هواپيما نياز مبرم به زمين صاف، آسفالت وباندكشي شده وبرج مراقبت دارد.
د - علم به منزله پوسته انسان ميماند وصرفا يك سري اصطلاحات والفاظ خشك وخالي است كه در ذهن آدمي انباشته ميشود واو را تنها تبديل به يك رباط وكامپيوترمي كند كه از هر علوم وفنوني سوال كني فوري جواب ميدهد،اما عقل هسته وحقيقت انسان به شمار ميآيد.انسانِ عالمِ بدون ِعقل، مانند جسم منهاي روح وجان است كه بوي تعفن سراپاي وجودش را فرا گرفته باشد.
ح - علم بدون عقل وتهذيب نفس بسيار خطر ناك است ؛چنانكه گفته اند: "چو دزدي با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا" در بيان ديگري امام خميني (رضوانالله تعالي عليه) ميفرمايد: اگرتهذيب (عقل) در كار نباشد علم توحيد هم به درد نميخورد. العلم هوالحجاب الاكبر. هرچه انباشتهتر شود، همانقدر انسان را از خدا دورتر ميكند.(صحيفه امام،ح13،ص420)
حال با اين مقدمه و توضيحات به بحث اصلي بر ميگرديم و رهبران واعضاي فعال جناحهاي "اصول گرا واصلاح طلب" وساير جريانهاي منشعب وهمسو با آنها را از حيث تقسيم بندي چهار گانه بالا مورد نقد وبررسي قرار ميدهيم تا بدين طريق زمينههاي شناحت افراطيون واعتداليون وتفكيك آن دو از هم فراهم شود وشاخصههاي هركدام نيز به دست آيد.
دسته اول كه اكثر رهبران واعضاي اصلي وبنيان گزاران دو تشكل سياسي را تشكيل ميدهند،هم از علم وآگاهي بر خوردار بودند وهستند وهم از عقل و حكمت كه همان پرتويي از فرقان،اخلاق وتهذيب نفس است،بهرمند ميباشند.طبيعي است تشخيص ميزان دقيق علم وعقل درافراد امكان پذير نيست ومراتب آن دو به حسب شدت وضعف (مقول بالتشكيك) با هم فرق خواهند داشت.
دسته دوم از افراد هر دو گروه را نيز ميتوان يافت كه اينها با اين كه تحصيلات علمي آنچناني ندارند وحتي بعضي هايشان شايد خواندن ونوشتن هم بلد نباشند،اما از نظر عقلي وكمالات اخلاقي مورد توجه هستند.اين دو دسته اشتراكهايي با هم دارند كه قابل دقت وتامل است:
1 - رقباي جناحي ومخالف خود را تحمل وتكريم ميكنند.
2 - از سوءظن،هتك حرمت واتهام زني به ديگران پرهيز كرده واز كرامت انساني دفاع ميكنند.
2 - در موضع گيريهاي سياسي روش معتدل وعقل مدارانه دارند.
4 - سياست مداري را به سياست زدگي وجناح بازي وگروه گرايي ترجيح ميدهند.
5 - داراي سعه صدر، اخلاص، ايثار، فداكاري، بخشش و رافت،توام با تواضع و اهل خير و صلاح وصلابت هستند.
6 - شخصيتهاي با ثباتي دارند وبا تغييرفضاي سياسي،رنگ عوض نميكنند.همواره بر اصول ومباني كه برگزيدند پاي ميفشارند و...
مجموعه اين شاخصهها سبب شد كه اين دودسته به "اعتداليون " توصيف شوند.
دسته سوم وچهارم از اصولگرايان واصلاح طلبان،كساني هستند كه يا فاقد هردو علم وعقل ميباشند ويا اگر تحصيلاتي هم داشته باشند، عقل لازم را ندارند.اين دو دسته در ميان اصول گرايان واصلاح طلبان با اين كه در اقليت به سر ميبرند ؛ولي ميتوان آنها را اقليت پر سر وصدا وداراي نا هنجاريهاي گمراهكننده ناميد.
فقدان علم وعقل ويا داشتن علم به تنهايي، بدون عقل؛اين افراد را كم كم در ورطه انحطاط وسقوط قرار داده و آنها را به انواع رذايل اخلاقي مانند: عجب ؛خود بزرگ بيني؛تنگ نظري، كله شقي، هتاكي،فحاشي،اهانت وهتك حرمت به ديگران گرفتار ساخت.
.امام خميني در واكنش به حركتهاي غير اخلاقي اين جور افراد كه به علم خود فخر فروشي ميكردند ولي عقل لازم را نداشتند از جمله شهيد رجايي را متهم به بيسوادي مينمودند، فرمود: "رجايي عقلش بيشتر از علمش است." امام با اين جمله در واقع نهيب زد كه علم منهاي عقل، حجاب اكبر است وهر چه زيادتر شود،به همان اندازه آدم را از راه اعتدال وصراط مستقيم بيگانه كرده وبه افراط وتفريط گرفتار ميسازد.
آنهايي كه در اين چند سال با تندروي،هتاكي،فحاشي، اتهام زني وپرونده سازي براي اشخاص محترم وخانوادههاي اصيل، فضاي كشور را آلوده ومسموم كردند،حرمت بيوت مراجع را شكستند؛در حرم امام به خاندان امام دندان تيز نشان دادند، از همه دردناكتر در حرم امام رضا (عليه السلام) وحرم حضرت معصومه(سلامالله عليها) هتاكيها را به اوج رسوايي رساندند،افرادي بودند كه نه از علم بهرهاي و نه از عقل سهمي داشتند. اينها سربازان پياده نظام به شمار ميآمدند كه در پشت صحنه از سوي دسته چهارم، تغذيه و تحريك ميشدند.در ادبيات دهه هشتاد،دسته سوم به "كفن پوشان "ودسته چهارم به "كفن دوزان " ومجموعا به "افراطيون "شهرت يافتند.
اسف بار تراز همه،دودسته اخير همه كارهاي خلاف خود را در قالب دفاع ازانقلاب،نظام ورهبري مرتكب ميشدندوگاهي نيز اين فحاشيها وهتاكيها را به نام بسيجي،سپاهي؛حزبالله ويا طلاب ودانشجو انجام ميدادند.در حالي كه بارها رهبر معظم انقلاب طي فرمايشات صريح از اين حركات ضد علمي وغير عقلي اعلان انزجار وبرائت كردند. همه نيز ميدانند طلاب،دانشجويان؛بسيجيان،سپاهيان و حزب اللهيها فرزندان خلف علم وعقل هستند وهيچ سنخيتي با افراط وتفريط ندارند.
افراطيون با موضع گيري وعملكردهاي جاهلانه،سنگهايي به چاه انقلاب انداختند كه صد عالمِ عاقل هم نميتوانستند آن را بيرون بياورند، از يك سو براي كارهاي خود از رهبري هزينه ميكردند ومردم را به ولايت فقيه بدبين مينمودند.در جاي ديگر بسيج وسپاه و حزبالله مظلوم را در چشم مردم،خشن وبي منطق وكله شق جلوه ميدادند.از سوي ديگربه ساحت مرجعيت وروحانيت انقلابي وبنيان گذار، اتهامهاي ناروا ميبستند.يعني به نوعي همه ارگانها، دستگاهها وشخصيتهاي تاثير گذاررا لجن مال كرده وبه همه آسيب ميرساندند.
اما ناگهان وعدههاي الهي به كمك اصحاب اعتدال آمد وبشارت پيروزي سر داده شد كه " ان تصبروا وتتقوا لايضركم كيدهم شيئا. آل عمران،120" اگر در برابر آنان استقامت وپرهيز كاري پيشه كنيد،نقشهها و ترفندهاي آنان به شما زياني نميرساند و" من يتقالله يجعل له مخرجا ويرزقه من حيث لايحتسب ومن يتوكل عليالله فهو حسبه.طلاق،3".هر كس تقوا پيشه كند خداوند راه نجاتي براي او فراهم ميكند واورا از جايي كه گمان نداردفرج ميرساند.اين بود كه مردم با فطرت پاك وصافي كه داشتند در انتخابات دوره يازدهم رياست جمهوري از افراطيون متنفر شدند وبه اعتداليون پناه آوردند.
حال كه در حاكميت انسانهاي عاقلِ عالم (اعتداليون) به سر ميبريم؛بايد فرصتها را مغتنم شمرد. ازماجراهاي تلخ وشيرين هشت سال گذشته عبرت والگو گرفت.مردم عزيز،بخصوص جوانان پرشور و بالاخص طلاب و دانشجويان بايد هوشيار وبيدار باشند.امروز نبايد دوباره فريب ظاهر افراد وشعارهاي به ظاهرارزشي افراطيون را خورد.بايد به عملكردها وشاخصهها عنايت داشت وحرفها وشعارهاي افراد را با اين شاخصه سنجيد.
جوانان عزيزي كه در عرصههاي سياسي و اجتماعي حضور دارند لحظاتي چند تامل كنند و ببينند در كجاي اين تقسيم بنديها قرار گرفتند، مبادا نا خواسته در جمع افراطيان باشند.سعي كنند هر روز كه ميگذرد بر عقل وعلمشان افزوده شود.اگرهم امكان تحصيلات عالي ندارند ،مهم نيست، مهم اين است كه بر عقل و تقواي خويش اضافه نمايند.چون مشكل اصلي كشور،انقلاب ونظام ما در چند سال اخير، يك سري افرادي بودند كه يا عقل نداشتند ويا اگرهم داشتند عقلشان كمتر از علمشان بود.همان طوري كه مشكل جهان اسلام نيز در همين امر نهفته است.جهان اسلام هم اينك گرفتار گروههاي افراطي مانند:القاعده،اخوان المسلمين،سلفيها،تكفيريها،وهابيها شده است كه همه از كمبود عقل رنج ميبرند.
امروز در كشور ما مشكل تحصيل علم وجود ندارد.در پي گسترش مراكز حوزوي ودانشگاهي،هر سال جوانان بسياري در سطوح عالي از اين مراكز فارغ التحصيل ميشوند،اما آنچه كه در اين ميان مورد غفلت قرار ميگيرد، تحصيل عقل وتهذيب نفس است.جا دارد به اين مهم نيز توجه وعنايت شود؛ تا سرنوشت كشور،انقلاب، نظام ومردم به دست عالمان عاقل وحكيمان حاذق رقم بخورد.
در پايان به توصيه خداي متعال وبه زبان قرآن ميخواهيم: " قل ربِ زدني علما... ربِ هب لي حُكمّا والحقني بالصالحين " پروردگارا !علم همه ما را افزون كن وبه همه ماعقل وحكمت مرحمت فرما وما را به صالحان ملحق نما.چرا كه لازمه پيوستن به صالحان واعتدالگران،داشتن عقل و حكمت است. والسلام
* عبدالرحيم اباذري/انتخاب
امانت داري و اخلاق مداري
استفاده از اين خبر فقط با ذکر منبع مجاز است.
|