کد خبر:
3369
ارسال شده در مورخه :
شنبه، 27 مهر ماه، 1392 -
03:30
ایران اُنا: چه اتفاقی افتاده است که ما گاهی از یک سلام ساده مودبانه و نه حتی گرم و پرانرژی نسبت به یکدیگر دریغ می کنیم؛ یا درس ابتدایی و ساده ای را که همگی در کلاس سوم دبستان خوانده ایم: «همه جا به نوبت!» و بسیاری از این دست آموزه های زیبای فرهنگی و ملی و مذهبی مان را فراموش کرده ایم؛ مگر نه این که نیکی به همنوع از روزگار باستان سرلوحه پندار و گفتار و کردار ما بوده است؟
|
شبکه ایران - مینا نبئی/ شاید برای هر کسی در جامعه رو به ترقی امروزی پیش آمده که در طول روز با مردمی در ارتباط باشد که به روش های گوناگون آداب ادب را زیر پا گذاشته و موجبات رنجش و آزار دیگران را فراهم می آورند و جالب این جاست که این مردم خود ما هستیم: مشتری و فروشنده، مسافر و راننده، سواره و پیاده و حتی سواره و سواره، همه و همه بی رحمانه و از سر تغافل، شبانه روز در جنگ و ستیز روانی با یکدیگریم و وقتی که به خانه باز می گردیم، انگار که از جنگ افراسیاب برگشته باشیم، احساس خستگی روحی و جسمی آرامش را بر جسم و جان ما حرام می کند.
شاید ندانیم که این جنگ های روزمره تکراری تنها به سبب آن است که از ساده ترین تعالیم اجتماعی بی بهره ایم یا اینکه آموزش دیده ایم و مجریان خوبی نیستیم و با آن که خود را معتقد و درستکار می دانیم، دانسته و ندانسته قوانین انسانی و اجتماعی را زیر پا می گذاریم و به آسانی حقوق یکدیگر را تباه می کنیم.
به راستی شاید همان فرمول بی همتای پیامبران و بزرگانمان را که می گویند: «آنچه بر خود نمی پسندی، بر دیگران هم مپسند» یا درس ابتدایی و ساده ای را که همگی در کلاس سوم دبستان خوانده ایم: «همه جا به نوبت!» و بسیاری از این دست آموزه های زیبای فرهنگی و ملی و مذهبی مان را فراموش کرده ایم. وگرنه چگونه جامعه ایرانی که عبارت زیبای «ادب آداب دارد» را به عنوان نخستین سرمشق خط خوش کودکی خود تمرین می کند و نیکی به همنوع را از روزگار باستان سرلوحه پندار و گفتار و کردار قرار می دهد، امروزه آنچنان درگیر زندگی ماشینی شده است که نخستین آداب زندگی اجتماعی را به دست فراموشی سپرده است.
همه ما می دانیم که از بدو حیات انسانی و آنگاه که آدمی با ممیزه عقل و شعور از سایر موجودات، پای به عرصه گیتی نهاد و به اعتبار قدرت تشخیص و اختیار و اندیشه، اشرف مخلوقات نام گرفت، دریافت که موجودی است اجتماعی و برتر و تنها تحت لوای قانون است که نظم بر دنیای اجتماعی انسان ها حاکم می شود. هر چند ابتدا محصور شدن در سیطره قانون و محدودیت آزادی های بی قید و شرط زندگی انفرادی کاری بسیار دشوار می نمود، رفته رفته مشکلات زندگی اجتماعی، تنگ شدن دایره آزادی را مقبول کرد و انسان ها پذیرفتند که برای با هم زیستن نیازمند مراعات آدابی هستند که آن آداب را ادب نام نهادند. لیکن با همه آنچه واگویه شد، بااینکه قرن ها از تاریخچه اجتماعی زیستن می گذرد، ما انسان های مدرن و به ظاهر متمدن امروزی گاه چنان نسبت به همه چیز بی تفاوت می شویم که از یک سلام ساده مودبانه و نه حتی گرم و پرانرژی نسبت به یکدیگر دریغ می کنیم.
شاید شما هم بارها در میدان های میوه و تره بار شاهد گفت وگو و مشاجره تکراری کارگران فروشنده غرفه ها با مشتریان بوده اید و صحنه جدا کردن میوه های ریز و درشت و خراب از سالم را از نزدیک دیده اید. شاید گاهی خود، در جایگاه آن مشتری قرار گرفته اید و در انجام این عمل خود را محق دانسته اید؛ اما آیا به راستی حق با شما بوده است؟!
به راستی رفتار و تذکر آن کارگر میوه فروشی که صرفاً وظیفه محول شده کاری خود را انجام می دهد، از حیطه ادب و احترام خارج است یا رفتار من مشتری که علی رغم آگاهی از نحوه فروش فله ای و درهم در میدان میوه و تره بار به خود اجازه می دهم که قانون یک مجموعه را زیر پا بگذارم؟ و اگر تذکری هم شنیدم، شیوه پرخاش و بی احترامی پیش می گیرم؟ به راستی کدام محق تریم؟ مگر جز این است که اگر حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت کنیم و بر دیگران نپسندیم آنچه بر خود نمی پسندیم، از خریدار بودن، از فروشنده بودن، از پیاده و سواره بودن خود لذت خواهیم برد.
فراموش نکنیم که سواره این لحظه ممکن است ساعتی دیگر پیاده باشد و غافل نشویم از این که رفتارهای اشتباه و از سر سهل انگاری ما نسل به نسل در حال امتداد است و از زیر ذره بین کودکان سراپا گوش و چشم مان هیچ رفتاری پنهان نمی ماند. چه زیبا گفته اند که: همیشه اعمال بلندتر از کلمات صحبت می کنند. پس از خود و از خانه های خود شروع کنیم که این مردم از کره ماه نیامده اند، این مردم خود ما هستیم!
امانت داري و اخلاق مداري
استفاده از اين خبر فقط با ذکر منبع مجاز است.
|