رضا 26 ساله شده بود و خانواده اش اصرار داشتند هرچه زودتر سر و سامان بگیرد.

روزی که وی به خواستگاری دختر دایی اش رفت با خوشحالی جواب بله را گرفت و بیرون آمد.

خانواده و اقوامش هم با خوشحالی آماده شدند تا مراسم جشن عروسی را برگزار کنند.

شش ماه قبل، رضا و دختر دایی 18 ساله اش سر سفره عقد نشستند و مراسم جشن عروسی با شکوهی برگزار شد.

آنها زندگی مشترک خود را در خانه ای که در همسایگی خاله فرزانه بود آغاز کردند.هیچ کس فکر نمی کرد چه سرنوشت شومی برای این نوعروس جوان و پسر عمه اش رقم بخورد تا این که زنگ تلفن خانه خاله فرزانه به صدا درآمد.صبح روز بیست ویکم بهمن ماه بود که تلفن خانه خاله فرزانه به صدا درآمد.

رضا از آن سوی گوشی با صدایی لرزان حرف می زد. صدایش واضح نبود و خاله همسرش از وی خواست بلند تر صحبت کند.جوان 26 ساله در حالی که صدایش می لرزید، گفت: من فرزانه را کشته ام.

خاله نوعروس با شنیدن این حرف، گوشی تلفن از دستش افتاد و با عجله به خانه فرزانه رفت.باورش نمی شد چه می بیند.

او با جسد غرق در خون خواهرزاده اش که داخل خانه روی زمین افتاده بود روبه رو شد.

خاله فرزانه که دچار ترس و وحشت شدید شده بود بلافاصله موضوع را به 110 اطلاع داد و دقایقی بعد ماموران کلانتری کاظم آباد مشهد در محل حاضر شده و بازپرس ویژه قتل را در جریان قرار دادند.

عقربه ها ساعت 10 صبح را نشان می دادند که بازپرس علی موحدی راد در محل حضور یافت.

بررسی های میدانی نشان داد عامل جنایت با انگیزه نامعلوم دست به این جنایت زده و گریخته است.

به دستور بازپرس ویژه قتل، جسد زن جوان به پزشکی قانونی انتقال یافت و شوهرش به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرارگرفت. متاسفانه در 50 روز گذشته، این چهارمین قتل خانوادگی در مشهد بوده است.