ايران اُنا: حالا ديگر تهران با نام قاليباف گره خورده و شهردار تهران در سال93، نهمين سال حضور خود در اين سمت را آغاز ميكند. |
مشکل نقدینگی پگاه برای خرید تجهیزات جدید
راه اندازی وزنه برداری شهرستان شوش
چغندرقند کشاورزان شوشی مشتری ندارد
نماینده شوش: هدف اصلی تروریستها صحن مجلس بود
اسامی هیئت مدیره جدید منطقه ویژه اقتصای شوش
هشدار مسئول حراست شبکه بهداشت شوش
جزئیات جدید از قتل هولناک پدر و پسر در شوش
بازدید میرشکاک از پروژه های بیمارستان شوش
تکمیل ساخت دو پروژه مهم بیمارستان شوش
جزئیات کشف محموله برنج قاچاق در شهر الوان
چاپ کتاب آموزش و پرورش شوش در گذر تاریخ
نگاهی به جاذبههای گردشگری شهرستان شوش
اداره آموزش و پرورش شوش در احتضار
دستگیری رمال و فالگیر کلاهبردار در شوش
ویژه نامه سالروز شهادت فرمانده شهید صفر احمدی
انتصاب سرپرست اداره صنعت، معدن و تجارت شوش
شهرستان شوش در مسیر توسعه ی سیاسی
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 2
معارفه سرپرست جدید اداره آموزش و پرورش شوش
دستگیری عوامل ناامنی در منطقه ابراهیم آباد
تغییر در راس آموزش و پرورش شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 1
اعلام اسامی پرستاران نمونه شهرستان شوش
وضعیت تعاونی ها در شهرستان شوش
گفت و گو با عبدالحسین چعب رزمنده دوران جنگ
دکتر میرشکاک: برای جوانان شوش افسوس می خورم
اشراف کامل دستگاه قضایی به فضای مجازی شوش
ایجاد 226 فرصت شغلی در شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد شورا و شهرداری شوش
اعتراضات پنهانی علیه شاه در کاغذ پارس
ماجرای دبیر ریاضی در شوش که ضد شاه بود
توضیحاتی درباره حضور دکتر میرشکاک در یک جلسه
وجود 20 دور برگردان خطرساز در جاده شوش - اهواز
بیکاری در شوش؛ چالشی بزرگ و فاجعه انگیز
تقدیر ویژه استاندار خوزستان از فرماندار شوش
آغار بازرسی سرزده از ادارات شهرستان شوش
کد خبر: 4758
ارسال شده در مورخه : يكشنبه، 25 اسفند ماه، 1392 -
03:30
سال92 براي قاليباف سال پرفرازونشيبي بود. سالي كه در معرض 2 انتخاب قرار گرفت. انتخابات رياست جمهوري و انتخاب شهردار تهران از سوي اعضاي شوراي اسلامي پايتخت. همچنين قاليباف 52ساله در سال92 پدربزرگ شد. خودش ميگويد كمتر فرصت داشته شيريني فرزند را احساس كند اما حالا رفع خستگي روزانهاش را در گرو ديدار نيمساعته «راحيل»، نوهاش ميداند. گذر ايام را در چهرهاش ميتوان ديد اما انصافا هنوز پدربزرگ شدن به او نميآيد. ما در يك شامگاه زمستاني با شهردار تهران به گفتوگو نشستيم. قاليباف معتقد است نگاه ويژهاي به كار و مسئوليت دارد كه زمان و محل خدمت در آن تأثيري ندارد. چه بخشدار طرقبه باشد، چه شهردار تهران با همان روحيه دوران دفاع مقدس كار ميكند. او حضور در عالم سياست را هم با همين معيار توضيح ميدهد و ميگويد صبح شنبه بعد از اطلاع از نتايج انتخابات رياست جمهوري راحت راحت خوابيده است و كار در شهرداري را هم از ساعت 5 صبح دوشنبه 27خرداد دوباره آغاز كرده است. با اين حال در حين مصاحبه گريزي ميزند به اتهاماتي كه بهويژه قبل انتخابات به او وارد كردند و در برخي موارد به ناگفتههاي جالبي اشاره ميكند. اگر آقای دکتر قالیباف قرار نبود که کاندیدا بشود و به یک نحوی یا دلیلی مثلاً به این نتیجه می رسید که نامزد نشود و از قبل معلوم بود، عملکرد و تلاش و فعالیتش متفاوت می شد یا نه؟ حالا بعضیها ذهنشان این پروژههای بزرگ است، من حتی عرض می کنم مثلاً همین سحر خیزی که شما از 5صبح شروع می کنید به کار کردن. اگر این تصمیم قرار بود اتفاق بیفتد چه فرقی در رفتارو عملکرد شما به ویژه در 4سال اخیر اتفاق می افتاد؟ اتفاقی نمی افتاد. دلیلش هم روشن است چون بههر حال شرایط سنی و نوع فرهنگ کاری و تربیتی ما اینگونه بوده است. ما جزء نسل خاصی از انقلاب هستیم، آن روزهایی که ما 15ساله بودیم و هنوز 2سال به پیروزی انقلاب باقی مانده بود با ادبیات امام و فضای مبارزات قبل از انقلاب آشنا شدیم. در دوران پیروزی انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب محیط و فضا مملو از فرهنگ و روحیه جهادی و ایثار بود و ما هم تحت تاثیر آن فرهنگ رشد کردیم. شخصیت و هویت امثال بنده بر این بستر شکل گرفته است و من همواره از خدا خواستهام که از این فرهنگ دور نشوم. لذا اصلاً مهم نیست که کجا کار می کنیم، در چه مسئولیتی هستیم یا در آن حرفه ای که انجام وظیفه می کنیم چهشأن و جایگاهی داریم. اینها واقعاً موضوعیت ندارد. آن چیزی که اهمیت دارد این است که همواره به یاد داشته باشیم که کارفرما خداست و بایستی علاوه بر مردم، سازمانها و دستگاهها در مقابل درگاه حق نیز پاسخگوی عملکرد خود باشیم. ممکن است هموطنان گرامی از دوران نیروی انتظامی با من بهصورت عمومی آشنا شده باشند. ولی مردم خراسان بنده را از نخستین روزهای دفاعمقدس می شناسند. خوب است شما در این باره از مردم خراسان سؤال بکنید. یا درباره نیروی هوایی، شما از همکارانمان در نیروهای مسلح سؤال کنید. همه اذعان می کنند که بعد از حکم امام برای تشکیل 3نیرو، نیروهای زمینی و دریایی دارای ساختار و جایگاه شناخته شده ای در میان نیروهای مسلح شدند، ولی نیروی هوایی سپاه نه درون نیروهای مسلح توانست جای خودش را پیدا کند و نه در افکار عمومی. وقتی توفیق خدمت در نیروی هوایی را پیدا کردم همه گفتند نیروی هوایی سپاه در سال 76متولد شد، نه در سال 1364که امام حکم تشکیل 3نیرو را داده بودند. برای خیلی از مردم و حتی خواص، تحول ناجا و موفقیت در نیروی انتظامی به این معنا نبود که شما در شهرداری هم موفق خواهید بود و وقتی شما انتخاب شدید با تردید به این موضوع نگاه میکردند؛ به این شکل که اینجا دیگر کار تخصصی شهری می خواهد. الان که بیش از 8سال گذشته بهنظر شما این تغییر نگاه اتفاق افتادهاست؟ بهنظرم باید بروید و از همان خواص یا سیاسیون بپرسید که نظرشان عوض شده است یا نه؟ این تغییر نگاه درباره نیروی هوایی پیش از مسئولیت بنده، در نیروی انتظامی هم اتفاق افتاده بود. خاطرم است روز اولی که آنجا مشغول کار شدم اولین موضوع این بود که بهعنوان فرمانده نیروی هوایی پرواز را بلد نبودم. آن زمان 34ساله بودم و تصمیم گرفتم که تخصص حرفه ای کاری که قرار است آن را مدیریت کنم را در اولین فرصت بهدست آورم. شما باورتان نمی شود. یک سال بدون وقفه از ساعت 3صبح تا 8صبح بهمدت 5ماه کلاسهای زمینی دوره آموزش خلبانی را گذراندم. از 8صبح هم بهمدت 12ساعت کارهای مربوط به نیرو را دنبال میکردم تا ساعت 8شب؛ از8شب تا 10شب درسهای آن روز را مطالعه می کردم و از حدود ساعت 10:30یا 11شب تا 3صبح می خوابیدم و از 3صبح مجدداً میرفتم سر کلاس آموزشی. استادی که با ما بود، هر روز در حین ارزیابی از من سؤال میکرد که تو کی وقت میکنی که درس بخوانی. بعد از مدت 6-5ماه که کلاس زمینی تمام شد، همزمان با آموزشهای زمینی باید پرواز انجام می دادم، روزهای پنجشنبه ظهر از تهران میرفتم اصفهان تا جمعه 9شب که کار پرواز را انجام دهم و بعد دوباره بر می گشتم تهران که از 3صبح شنبه باز کلاس را شروع می کردیم و اين چرخه ادامه داشت. واقعاً این انرژی از کجا میآيد؟ آقای قالیباف جنسش از پولاد است؟ ما برای یک جلسه 7صبح کلی غر می زنیم. چه جوری می شود که یک سال هر روز 3صبح، سركار حاضر شد، واقعاً یک فرق جسمی وجود دارد؟ شما یک دوره ممارستی داشتید در دوره جوانی؟ مثلاً ریشه در تربیت خانوادگی دارد؟ ریشه در باور دینی دارد؟ ریشه در فرهنگ جبهه و جهاد دارد؟ کدام است؟ ترکیبی از اینهاست. سحرخیزی را من مدیون تربیت خانوادگی هستم... پدر یا مادر؟ مادر. خواب صبح خیلی شیرین است و دوره دبستان بچهها خیلی سخت بیدار می شوند. ولی من دوره دبستان که درس می خواندم حتی تکالیفم را که می خواستم انجام بدهم بعد از نماز صبح انجام میدادم. شما می دانید که برخی روزهای تابستان در خراسان اذان صبح در حدود ساعت 3است. تربیت خانوادگی ما بهگونه ای بود که هیچ وقت تا پاسی از شب را بیدار نبودیم. در خانواده ما رسم بود که حداکثر 2ساعت بعد از تاریکی هوا همه استراحت می کردند، ولی قبل از اذان صبح همه بیدار بودند. الان هم ما در خیلی از روزهای زمستان قبل از اذان صبح، صبحانه را میخوریم و منتظر اذان صبح هستیم تا نماز بخوانیم. معتقدم به این فرمایش بزرگان و اولیاء که در اوقات صبح، برکتهایی وجود دارد و در طول بقیه ساعتهای روز این برکت را در وقت پیدا نمیکنید. این واقعیتی است که وجود دارد، حالا شما آن روحیه انقلابی و نشاط جوانی را کنارش اضافه کنید. وقتی مسئولیت مهمی در جوانی به شما سپرده شود، برای اثبات خودتان تلاش زیادی می کنید. یکی از معضلات سبک فعلی مدیریت در کشور آن است که ما به جوانها اعتماد نمیکنیم من بهعنوان یک جوان 18ساله با آغاز جنگ به جبهه رفتم و به من اعتماد شد که مسئولیت بزرگی را بهعهده بگیرم. بسیاری از پدر و مادرها در یک کار کوچک در خانه به فرزندانشان این اعتماد را ندارند. لذا ترکیبی از عوامل مختلف در این موضوع مؤثر است. بهخصوص وقتی شما کارها را در یک شرایط سخت انجام بدهید و هیچ امکاناتی هم نداشته باشید. ممارست هم تاثیر داشته، یعنی این رفتار حاصل یک جلسه، یک روز یا یک هفته نیست، حاصل 30 سال است. منظورم این است که شخصیت انسان و هویت من با این رفتار و فرهنگ عجین شده است. همیشه نسبت به کارم دغدغه دارم. همکارانم همه این را می دانند. باور کنید اغلب وقتها با دغدغه کار می خوابم و در خواب هم موضوع کار را می بینم. آدم بعضی وقتها دغدغه یک موضوع را دارد نتیجه آن را هم می بیند. به مدیرانم می گویم شما فرض کنید برای فرزندتان یک اتفاقی افتاده باشد. مثلاً یک حادثهای خدای ناکرده پیش آمده باشد، پای فرزندتان شکسته و شما او را به بیمارستان رسانده اید. دکتر هم می گویدشما الان باید فلان کار را انجام بدهید. در این لحظه، کاری پیش می آید و مجبور می شوید در یک جلسه کاری شرکت کنید. در جلسه بهرغم اینکه شما با من حرف می زنید و کارها را دنبال میکنید ولي در واقع در جلسه نیستید. دغدغهتان پیش فرزندتان است. مانند اینکه در جلسه حضور ندارید. کسی نسبت به یک موضوع دغدغه مند است که مانند این مثالی که زدم فکر و ذکرش آن موضوع باشد، هم روحش و هم جسمش متمرکز آن موضوع شود. ضمن اینکه بالاخره در کار باید اخلاص و ایمان توامان وجود داشته باشد. انسان وقتی به کاری ایمان دارد، لازمهاش این است که اخلاص هم نسبت به آن کار داشته باشد که در این صورت هیچ مشکلی در مقابل چنین انسانی تاب و تحمل و طاقت مقاومت و صفآرایی و عرض اندام ندارد. آن کار هر طور باشد و مانع و سد هر چه باشد شکسته می شود. نقش مدیریت چیست؟ اساساً شما مدیریت را ذاتی می دانید یا اکتسابی؟ بحث مفصلی است که آیا مدیریت علم است یا هنر؟ ذاتی است یا اکتسابی؟ بهنظر می رسد که بخشی از مدیریت ذاتی است. شما نمی توانید به کسی آن را یاد دهید. بخشی از مدیریت هم هنر است. بخش ديگری از مدیریت هم علم و دانش مدیریت است. یعنی در واقع دانشی است که بخشی از آن را باید کسب کنید. بالاخره علاوه بر اخلاص و ایمان، مدیریت هم شرط است. مدیریتی که وقت را تنظیم کند، علم کار را داشته باشد، بتواند از ظرفیت دیگران استفاده کند. پرکاری الزاماً نشانه یک کار جهادی نیست؛ بلکه تنها یکی از ویژگیهای فرهنگ جهادی است. مدیریت در فرهنگ جهادی ابعادی دارد. شما میتوانید درباره کاری ایمان داشته باشید و با اخلاص باشید، اماتنبل هم باشید، بهنظر شما آن ایمان و آن اخلاص کمکی به شما می کند؟ بهطور قطع نمی تواند کمکی به شما کند. ممکن است شما تلاش بکنید ولی خالصانه نباشد، در این صورت کار شما به نتیجه و هدفی که دنبالش بودید نمی رسد. مرز ظریفی است میان ویژگیهای مدیریت و فرهنگ جهادی با غیر آن؛ مدیریت جهادی یعنی روحیه مسئولیت پذیری به جای توجه به پست و مقام، اخلاص به جای تظاهر و ریا، تلاش مدبرانه به جای پرکاری بی برنامه، سیاست ورزی دینی بهجای سیاست بازی دنیوی، آرمانگرایی واقع بینانه بهجای واقع گرایی بی آرمان و شعارزدگی. پول و مدیریت چه نسبتی در موفقیت یک کار دارند؟ عامل انسانی مهم ترین موضوع در موفقیت است. این که می گویم منابع انسانی و انسان، ابعاد خودش را دارد. برخی ادعا می کنند در شهرداری کار کردن هنر نیست، چون شهرداری پول دارد، ولی به این سؤال پاسخ نمی دهند که این پول از کجا تامین شده است؟ شهرداری چاه نفت دارد؟ مگر پیش از این مدیران محترم زیادی اینجا نبودند، چرا آنها کمتر می توانستندمنابع مورد نیاز خود را تأمین کنند؟ پاسخ عامل انسانی است، عامل انسانی که مدیریت دارد. عامل انسانی که علم و دانش دارد. عامل انسانی که تدبیر و عقلانیت دارد. باز آن عقلانیت هم که ما میگوییم نه عقلانیت مادی، بلکه عقلانیت متصل به وحی است. منظورم عقلانیت پراگماتیستی نیست، چون عقلانیت عمل گرایی در جبهه به شما می گوید که اگر می خواهید به دشمن حمله کنید، 3برابر دشمن باید توان داشته باشید، این عقل به شما می گوید اگر نداشتید نباید حمله کنید. آیا در جبهه ما 3برابر دشمن امکانات داشتیم؟ بعضی از مسئولین امروز را میشناسم که زمان جنگ نیز مسئولیت داشتند و همیشه به ما میخندیدند و مقاومت ما را امکانپذیر نمیدانستند. میگفتند این کار شما، کار عقلانی نیست. اما ما به عقلانیت متصل به وحی اعتقاد داشتیم. آن عقلانیت که میگوید اگر شما تمام توانتان را جمع کنید، مدیریت، دانش، تدبیر و تخصص را هم به کار بگیرید و بعد به خدا توکل کنید، خداوند ضمانت می کند که شما در مقابل دشمن پیروز شوید. نمونهاش عملیات فتح المبین است. نمونهاش کارهایی است که همکارانم در این 8سال انجام دادند. همه به ما گفتند اجرای پل شهید صدر و بزرگراه امام علی(ع) امکانپذیر نیست، اما به لطف خدا امکانپذیر شد. احداث 28کیلومتر بزرگراه از داخل 12هزار خانه و تاسیسات زیرزمینی شهری در شرق تهران در 23ماه با هر نگاه پراگماتیستی و مادیگرایی امکانپذیر نبود این عقل متصل به وحی بود که امکان باور به انجام چنین پروژههایی را فراهم کرد. این همان اراده ای است که میگویم اگر جمع شود، در هر شرایطی کار انجام میشود. برای همین ما معتقدیم که همانطور که عقلانیت مهم است، تدبیر و معنویت هم مهم است. آرمان گرایی بدون واقعبینی انسان را به انحراف و تحجر می کشاند و واقع بینی بدون آرمان گرایی هم انسان را به بن بست انفعال و وادادگی. یک اصطلاح است که می گویند طرف فضایی حرف می زند، روی زمین حرف بزن. مهم این است که ما تسلیم واقعیاتی که با حقیقت سازگاری ندارند، نشویم. بایستیم و با تدبیر با آن واقعیتها مبارزه کنیم، پیش برویم و موفق بشویم. اگر مدیری از مجموعه شما بیاید و به بهانه بودجه بگوید که آقا ما بودجه نداریم و نمی شود کار کرد، شما پاسخی که به او می دهید همین است یا میگویید برو با عامل انسانی جبران کن یا نه میگویید که مثلاً 30درصد این کار بحث منابع مالی است؟ این حرف رایج بین مدیران که میگویند پول و اختیار نداریم بیشتر یک بهانه است. بهانه پول و اختیار نتیجه ضعف مدیریت و ضعف در باورهاست. در دوره تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هم این نکته را عرض کردم که کسانی که برای مدیریت بالاترین رده اجرایی کشور خود را نامزد کردهاند، میبایست قانون اساسی و سایر قوانین موضوعه کشور را مطالعه كنند تا بهطور کامل نسبت به وظایف و اختیارات قانونی خود مطلع شوند و در نتیجه وعده بدون پشتوانه به مردم ندهند. همیشه گفتهام 2گنج در کار نهفته است. اگر درست تصمیم گرفته باشید آن کار هم برایتان اختیار می آورد، هم پول و منابع. امکان ندارد کلنگ پروژهای را بزنید که در آن اختیار و پول وجود نداشته باشد. وقتی شما می خواهید کلنگ پروژه ای را بزنید، بهطور حتم پیوست اقتصادیاش را تهیه کرده اید، پیوست فنیاش را تهیه کرده اید، پیوست مسائل اجتماعی و فرهنگیاش را تهیه کردهاید. نظر کارشناسان مربوطه را شنیده اید و براساس خردجمعی تصمیم گرفتهاید. اگر برای هر تصمیمی چنین مقدماتی را طی کرده باشید، آیا امکان دارد پروژهای وسط راه نیمهتمام باقی بماند؟ امکان ندارد. چرا اتوبان امام علی(ع) ساخته شد؟ به دلیل همکاری و همدلی شهروندان با مدیریت شهری. همین الان چهره اکثر کارگرها، نه فقط مسئولین، کارگران پروژه امام علی(ع) در ذهن و خاطرم هست. مثل رزمندگان دوران دفاعمقدس، مثل دوستان شهیدم، چهره این افراد در ذهنم هست. یعنی اگر الان در خیابان یا در یک پروژه دیگر آنها را ببینم میشناسمشان که یکی جوشکار پروژه بود و دیگری راننده لودر و کسی که داشت آرماتور میبست را میشناسم. حتی کسی که بار را از جرثقیل پیاده میکرد. ما چهارشنبهها صبح تا ظهر با پای پیاده از پروژهها بازدید میکردیم. من معتقدم آنهایی که در تونل نیایش کار میکردند یا سایر کسانی که در پروژههای دیگر شهر همكاري داشتند، با پروژهها مأنوس شده بودند، برای پول کار نمی کردند، من شهادت میدهم پیمانکارانی که در این پروژهها کار میکردند، هرگز بعد از 4-3ماه کار کردن، با ما آن رفتار پیمانکاری که مصطلح است «پول بده تا کار کنیم» را نداشتند. خودشان به روحیهای دست یافته بودند که احساس می کردند که کار برای خودشان است و باید آن را به نتیجه برسانند. ما به این می گوییم فرهنگ جهادی این فرهنگ از کجا می آید؟ ممارست و خودسازی. یعنی اگر پول بدهم ولی خودم آنجا حضور نداشته باشم، این حس همدلی پیدا نمیشود. ما مشاوری اتریشی در پروژه تونل نیایش داشتیم که بهنظرم خیلی خوب فرهنگ جهادی را از نزدیک درک کرد. در روزهای اول پروژه که پیشرفت کار کمتر از یک متر بود و حتی بعد که کمکم رسید به 2/1متر به ما میگفت که من هر چه فکر میکنم دیگر امکان افزایش سرعت پیشرفت کار بیشتر از این وجود ندارد. ما مثال پل فجر را برایش آوردیم. در ابتدا درک نمی کرد ما چه می گوییم. 6-5ماه که از پروژه گذشت یک روز داخل تونل همدیگر را دیدیم. گفت حالا فهمیدم آن فرهنگ جهادی و فرهنگ بسیجی که شما گفتید به چه معناست. میگفت من محال می دانستم که این پروژه تا پایان سال تمام شود ولی حالا می بینم که پروژه با این فرهنگ خیلی زودتر از آن زمان و با کیفیت و دلسوزی بیشتری به اتمام خواهد رسید. سیاست را هم اینگونه می بینید؟ بنده بین خودم و خدای خودم وقتی خلوت می کنم حسم این است و در عالم سیاست هم که وارد شدم به این دلیل بود که این عرصه را نيز راهی می دانستم که بتوانم بیشتر به مردم خدمت کنم. کی مطلع شدید که رئیسجمهور نشدید؟ از مجموعه گزارشهايي که داشتم، صبح شنبه یقین پیدا کردم که انتخاب نشدم. چه حسی داشتید؟ دوستانی که با من بودند همه می دانند که صبح شنبه بعد از نماز صبح و مطلع شدن از کلیت نتیجه انتخابات، راحت خوابیدم. خدا را شاهد می گیرم، واقعا راحت راحت خوابیدم. ممکن است بگویند اغراق میکنی. تو مگر احساس نداری؟ می گفتم انسان اگر با یک هدف والاتر کارش را انجام بدهد، این موضوعات نمی تواند ا و را از پای در بیاورد. شما سابقه 35ساله گذشته مدیریتی ما را نگاه کنید. یک مورد نمی توانید جایی پیدا کنید که سستی در آن وجود داشته باشد. اگر این روحیه نباشد امکان ندارد شما بتوانید اذان صبح 27خرداد در شهرداری بنشینید؛ آن هم شهرداریاي که شما نمی دانید 2ماه دیگر شهردار آن هستید یا خیر. در جلسات، بعضی از دوستانم گفتند که بعد از انتخابات ما 10روز به قول خودشان کار را تعطیل کردیم و رفتیم. نمی توانستیم فکر بکنیم. ولی من این طوری نبودم. شما می توانید از همه دوستانم در شهرداری آن را سؤال کنید، با جدیت آمدم و کارم را دنبال کردم. این باعث شده بحثی مطرح شود که آقای قالیباف برای سیاست اصالت قائل نیست. روحیه ای برایش اولویت دارد که باعث شده سیاست برایش امری ثانوی و حاشیهای باشد. در درکی که از کار سیاسی و سیاستمدار هست، آقای قالیباف داخل آن چارچوب نمی گنجد. این پرسش مطرح است که آیا در نظام اسلامی ما سیاست را برای صرف سیاست بازی و کسب قدرت می خواهیم؟ یا سیاست را برای تحقق باورها و آرمانهای اسلامی؟ ما چرا قدرت را از شاه گرفتیم و انقلاب کردیم؟ برای اینکه فضایی متفاوت و سیاستی متفاوت داشته باشیم. برای آنکه بتوانیم عدالت را در جامعه پیاده کنیم و کرامت و عزت را به مردم و کشور برگردانیم. برای اینکه مردم بتوانند با آرامش و آسایش بهتری عبادت خداوند را به جا بیاورند. بهنظر شما اگر ما قدرت را بهدست بیاوریم و این کارها را انجام ندهیم نقض غرض نشده است؟ آیا این سیاست اصالت دارد؟ یکی از معضلات امروز ما در کشور همین است. از دفاعمقدس که برگشتم این موضوع را احساس کردم که سیاست معنایش در جامعه و برای سیاسیون تغییر کرده است و بیشتر به کسب قدرت و بهره مندی از آن معطوف شده است، نه برای ایجاد تحول و پیاده سازی عدالت در جامعه و تحقق کرامت انسانی. در دوران دفاعمقدس تصور می کردیم فرهنگ جهادی فقط برای جنگ بود، در حالی که بعد متوجه شدیم که نیاز به فرهنگ جهادی در همه عرصههای زندگی است. حتی برای تربیت فرزندانمان و برای تربیت خودمان. یکی از لذتهای زندگیام این بود که بعد از جنگ دوباره برگشتم به خرمشهر و به مناطق جنگی برای بازسازی. باورتان نمی شود آن روزی که وارد خرمشهر شدم و آن روزی که جادههای شهر را با همکاری دوستانم میساختیم، با همه وجودم ارزش این کار را می دانستم که جاده ساختن و کمک به مردم چه معنایی دارد. من 18سالم بود که رفتم به جبهه و دوباره در سن 28سالگی برگشتم به همان مناطق برای بازسازی. در همه مناطق جنوب، در ایلام و همچنین کردستان کار کردم. خیلی این بازگشت لذتبخش بود. این شیوه فرهنگ جهادی را در عرصه سیاست هم می پسندم که هدف تنها خدمت به مردم و تلاش برای سربلندی و عزت هموطنانم باشد. پس در عرصه سیاست با مقوله حزبگرایی هم مخالف هستید؟ با حزب بهمعنای واقعی نه ولی الان با نام حزب در کشور ما یک عده گعده می کنند و رفتار قبیله ای و طایفه ای از خود نشان می دهند. برخی از احزاب ما واقعا حزب نیستند، گروههاي بسته و محدودی هستند که دور هم جمع شدهاند و مانند یک قبیله از بیرون، کسی را بهخود راه نمی دهند. لذا اگر شما نگاه کنید، بهوضوح مشاهده میکنید که هر کدام از این جریانها که به سر کار میآید از وزیر تا فراش مدرسه را عوض میکند. دولت بعدی هم که سر کار می آید، دوباره از وزیر تا فراش مدرسه را عوض می کند. هرکدام هم قصورها و مشکلات کشور را به گردن دیگری میاندازند، در حالی که وقتی به دقت بررسی می کنیم هر دوی آنها یک روش و کار را انجام دادهاند. بهنظر من این سیاست اصالت ندارد. من به هیچ وجه از این نوع سیاستمدارها نیستم و با تصمیمات سیاسی بی پشتوانه هم مخالفم. بهعنوان مثال شما می بینید که قبل از انتخابات افرادی ناگهان تصمیم می گیرند که بیایند وارد انتخابات بشوند. چطور می شود یک فرد 2ماه قبل از انتخابات ناگهان تصمیم بگیرد که برای اداره کشور وارد عرصه شود؟ شما یقین کنید چنین فردی نهتنها برای اداره کشور هیچ برنامه ای ندارد، بلکه اصول اولیه برنامهریزی و مدیریت را هم نمی داند. این نوع برخورد تنها ناشی از همان سیاستی است که فقط بهدنبال کسب و سوءاستفاده از قدرت است نه تحول در کشور. من چنین شیوه ای را در سیاست قبول ندارم و از همین جهت خیلیها به من میگویند آقای قالیباف شما سیاسی نیستید. می گویم اگر منظورتان از سیاست این سیاست ماکیاولیستی است که شما دنبال می کنید، من افتخار می کنم که سیاسی نیستم. هم سال 84و هم سال 92شما درنظرسنجیها پیشرو بوديد، ولی هرچه زمان گذشت با اينكه جایگاه شما در این نظرسنجیها تغییر محسوسی نكردهبود، و در بعضی موارد شاهد افت اندك آن هم بوديم دیگران از رشد ناگهانی و قابل توجه ای برخوردار شدند، دلیلش چیست؟ شاید به این دلیل که دیگران بعضی مبانی را که براساس باورهایشان باید رعایت کنند درنظر نمیگیرند و یا می گویند حالا بگوییم و رد بشویم، بعد درستش میکنیم. فرهنگ جهادی این اجازه را به انسان نمیدهد. شما نگاه کنید هیچ موقعی از من یک وعده نشنیده اید که آن کار را انجام ندهم. خاطرم هست زمانی که می خواستیم قول ساخت یک میلیون مسکن را به مردم بدهیم، حداقل برای این موضوع 8روز با کارشناسان بحث کردیم و زمانی که قانع شدیم که می توانیم این کار را انجام بدهیم، آن را مطرح کردیم. حتی در حالیکه که در برنامه ریزی ما، امکان ساخت یک میلیون و 200هزار مسکن پیش بینی شده بود، من باز احتیاط کردم و تعداد یک میلیون خانه را بهعنوان برنامه خود ارائه دادم. معتقدم که یک بخش عدمرشد آرا دلیلش در نحوه ارائه وعدههای انتخاباتی است و یک بخش دیگر آن هم به جریان سازیها و بداخلاقیها برمیگردد. چرا مردم از سال 88ناراحت هستند؟ فارغ از همه بحثهای سیاسی و جناحی، مردم از بداخلاقیها ناراحتند. به هر حال بدون تعارف، بداخلاقیهای زیادی اتفاق افتاد. حرمت شکنیهای زیادی اتفاق افتاد. حتی من معتقدم این اتفاق در سال 1392هم افتاد ولی رعایت متانت و ادب و حفظ اصول و مبانی انسانی و اسلامی باعث شد که به بعضی موضوعات پاسخ داده نشود. نمیخواهید به این موضوعات اشاره کنید؟ نه در حال حاضر؛ اگر فرصتی بود، در آینده نهچندان دور ابعاد آنها، روشن و شفاف می شود. فقط این را عرض کنم که انسان نباید در عالم سیاست... حالا باشد برای بعد... نصفه ماند... مهم نیست. شما پول را از راه حرام هر چقدر هم جمع کنید، آیا برایتان لذتبخش است؟ بهنظر من حتی آن بازیکن فوتبالی که خودش می داند با دست گل زده، داور هم نفهمیده و حتی بازی را برده، خودش عذاب وجدان دارد. نامزدها را بعد از انتخابات دیدید؟ بله. همه آنها را دیدم. دلگیری از کسی ندارید؟ نه. البته دلگیری تعابیر مختلف دارد. وقتهایی است که انسان از کسی توقع برخی رفتارها را ندارد، دلگیر است بهمعنای خاص خودش. کما اینکه در برنامه مناظرهها، بعد از برنامه که از آنجا می آمدیم بیرون، یکی از نامزدهای محترم به من گفت که آقای قالیباف واقعاً ببخشید من قصدم این نبود و... . گفتم که شما در حضور 50میلیون بیننده حرفی که خودت میدانی واقعیت ندارد را می زنی ولی عذرخواهیاش را در جمع 3نفره اعلام می کنی، بهنظر شما این یک رفتار انسانی اسلامی است؟در فضای عمومی حرفی را بزنید که خودتان هم می دانید واقعیت ندارد، ولی بعد اینجا در یک جمع کوچک عذرخواهی کنید. اگر دلگیری از این جنس است بله. اگر سؤال شما این است که این موضوع باعث کینه ای شده؟ هرگز. دوباره برای ریاست جمهوری کاندیدا می شوید؟ فرهنگ جهادی می گوید که هیچ مدیری، فی نفسه نباید بهدنبال مسئولیت و کسب قدرت باشد. بالاخره کاندیدا می شوید یا نه؟ بنده در گذشته هم هیچگاه بهدنبال کسب جایگاه و مقامی نبودم، در آینده هم چنین تصمیمی ندارم. همین امروز که شهردار هستم، دغدغهام این است، که شهرداری را به بهترین شکل ممکن ادارهاش کنم. حالا بعضیها همیشه این برداشت را می کنند که قالیباف در شهرداری کار می کند که رئیس جمهور شود. این برداشت آنهاست. ولی من در جبهه، در بسیج، در قرارگاه سازندگی، در نیروی هوایی و در نیروی انتظامی هم همین طور کار کردم. شما مطمئن باشید، تا روزی که زنده باشم هم همین طور کار می کنم. اگر فردا صبح هم به من بگویند قالیباف، تو مسئول بخشداری طرقبه هستی، با همین روحیه، نشاط و جدیتی که شهرداری تهران را اداره می کنم، بخشداری آنجا را هم اداره میکنم. (البته بخشدار محترم طرقبه نگران نباشند). شما بهرغم اینکه 8سال با آقای احمدی نژاد اختلاف داشتید و همه این را می دانستند، بعد از انتخابات به دیدار ایشان رفتید. خیلیها تعجب کردند و این سؤال مطرح شد که چرا اين ملاقات صورت گرفته است؟ همه می دانند که اختلاف نظر جدی با آقای احمدی نژاد داشتم، از قبل از انتخابات سال 84تا پایان سال 92.این اختلاف نظر الان هم وجود دارد. دیدگاهها، باورها، و روشهای مدیریتی ما هم با یکدیگر متفاوت است. ولی براساس همان معیار فرهنگ جهادی معتقدم باید منصفانه نگاه کرد. به هر حال آقای احمدینژاد پرتلاش و پرتحرک، کار کرد. آقای احمدینژاد روزهایی را حتي سخت مریض بود و کار کرد. فارغ از اینکه منتقد بسیاری از عملکردهای دولت ایشان هستم و روش کار ایشان را نمی پسندیدم ولی به هرحال، خدا قوت گفتن، حرکتی جوانمردانه و یک اصل در مرام ایرانی و در مرام اسلامی است. شما میدانید در دوره نهم و دهم ریاست جمهوری به دیدار ایشان نرفتم، ولی بعد از اتمام کار رفتم. البته در همین دیدار حرفهایی را که در شب 19ماه مبارک رمضان که در اولین ملاقات با ایشان عرض کرده بودم را دوباره مطرح کردم و گفتم احساس می کنم آن حرفها آن شب شنیده نشد، اما حالا فکر می کنم اینجا و در شرایط امروزتان بهترشنیده می شود. آقای روحانی به شما پیشنهاد مسئولیتی دادند؟ بله. ایشان مسئولیتهایی را پیشنهاد دادند ولی بنده به ایشان عرض کردم که در مقایسه با مسئولیتهایی که شماپیشنهاد می کنید. آقای دکتر! بسیار ممنون از اینکه فرصتی در اختیار ما قرار دادید. بنده هم از شما و همکارانتان در حوزه رسانه تشکر و قدردانی می کنم و فرصت را غنیمت می شمارم تا پیشاپیش فرارسیدن نوروز و سال نو را به همه هموطنان خودم تبریک عرض ميکنم.
کاربرانی که به این خبر امتیاز داده اند.(قرمز رأی منفی و آبی رأی مثبت):
مرتبط باموضوع : خاتمی :عقبگردی درمواضع روحانی نمیبینم [ يكشنبه، 16 شهريور ماه، 1393 ] 803 مشاهده
رئیس جمهور: به آینده امیدوارم [ پنجشنبه، 1 اسفند ماه، 1392 ] 1232 مشاهده
قالیباف درباره تحریمها چگونه می اندیشد؟ [ يكشنبه، 5 خرداد ماه، 1392 ] 992 مشاهده
وزارتخانهای که نجفی را از دست داد [ جمعه، 25 مرداد ماه، 1392 ] 970 مشاهده
دیدار روحانی با رییس مجلس سوریه [ چهارشنبه، 30 بهمن ماه، 1392 ] 867 مشاهده
|
امتیاز دهی به مطلب
|