گروه سیاسی - فروردین ماه 68 را می توان یکی از مقاطع مهم و حساس در تاریخ انقلاب اسلامی دانست، مقطعی که در آن نامه تاریخی امام مبنی بر عزل منتظری از قائم مقام رهبری منتشر شد.
به گزارش ایران اُنا، البته مبتنی بر نامه تاریخی امام در 6 فروردین ماه 68، امام خمینی از ابتدا نیز به دلیل "ساده لوح" بودن منتظری، با قائم مقامی وی مخالف بوده و تنها به آن دلیل که برخی از "دوستان" به امام چنین پیشنهادی را داده بودند، ایشان هم پذیرفتند.
"ساده لوح" بودن اگرچه در ظاهر ممکن است چندان واژه و صفت عجیب و غریبی نباشد، اما آنگاه که کسی قرار است زعامت جامعه را بر عهده گیرد، صفت ناپسند و مذمومی محسوب می شود که می تواند هم خود را و هم جامعه را به قهقرا بکشاند.
در تاریخ اسلام نیز نمونه های زیادی از مجتهیدین و دینداران ساده لوحی وجود دارند که با تصمیمات اشتباه خود متاسفانه موجب تغییرات فضاحت باری در جامعه اسلامی شدند. امثال ابوموسی اشعری ها و قاضی شریح ها نمونه های مهمی هستند که موجب شدند جامعه اسلامی از مسیر اصلی خود منحرف شده و به جای علی بن ابیطالب(ع) و حسین بن علی(ع)، زمامداری جامعه اسلامی به دست کسانی چون معاویه و یزید بیفتد.
منتظری نیز به دلیل وجود همین خاصیت، به مرور تبدیل به آلت دست کسانی چون "مهدی هاشمی" شده بود. و حال آنکه مهدی هاشمی کسی بود که در کارنامه خود، قتل افراد بیگناهی را داشت. از سویی دیگر فعالیت مهدی هاشمی در سازمان نهضت های آزادیبخش نیز منجر به وجود آوردن هزینه های سنگینی برای کشور و بلکه کشورهای منطقه شده بود.
طبق اعترافات مهدی هاشمی، مرتبط شدن سازمان نصر با لیبی از طریق نهضت ها صورت می گیرد. نتیجه این ارتباط تقویت سازمان نصر توسط لیبی و وقع درگیری بین شیعیان افغانستان است که حدود سه هزار نفر کشته برجای می گذارد. اما نکته ی قابل توجه این است که در آن مقطع زمانی هیچ کس حتی آیت الله منتظری نیز از اینکه سازمان نصر توسط "نهضت های آزادی بخش" به ریاست "سید مهدی هاشمی" با لیبی مرتبط گشته خبر ندارد.
از سوی دیگر مهدی هاشمی و نهضتها با وارونه نشان دادن حقایق در آن زمان، اینگونه القاء می کنند که درگیری بین شیعیان افغانستان نتیجه اقدامات دولت جمهوری اسلامی و خصوصا وزارت خارجه است و با شایعات و اقدامات مختلف این امر را دامن می زنند.
متاسفانه اما حتی بعد از دستگیری مهدی هاشمی و اعترافات تکان دهنده وی، آقای منتظری همچنان از عملکرد وی دفاع کرده و او را فردی دینی و انقلابی قلمداد می کرده است. برای مثال در بخشی از نامه ای که در 5 مهرماه سال 66 به امام خمینی نوشت چنین می گوید:
"سید مهدی هرچه بود و شد، بالاخره بیست سال سنگ اسلام و انقلاب و امام را به سینه زد."، "او نه مرتد است و نه محارب و نه مفسد و بالاخره به انقلاب و اسلام، اعتقاد کامل دارد، هرچند در سلیقه خطاکار باشد و هست..."
بعدتر البته مرحوم سید احمد خمینی در نامه ای معروف به "رنجنامه"، جواب ادعاهای منتظری را داده و در قسمتی از آن چنین می نویسند:
"آيا مهدي هاشمي با ساواكي بودن و چندين فقره قتل، دعا به خانواده سلطنت، اختفاء اسناد و مهمات مربوط به نظام و دهها مسئله ديگر كه گذشت ـ مفسد نبود؟ تازه با تمام اين احوال شما مي گوييد اعتقاد كامل به نظام و اسلام داشت اگر ايشان مفسد نباشد آيا مصداق مفسد را پيدا مي كنيم؟"
مهدی کروبی، سیدحمید روحانی و امام جمارانی نیز در نامه بهمن ماه 67 خود به منتظری، در مورد مهدی هاشمی چنین می نویسند:
برخورد و موضع گيري حضرتعالي در ماجراي مهدي هاشمي براي بيشتر دوستان مخلص و ارادتمندان روحاني شما که از نزديک و دور شاهد موضع گيريهاي شما بودند ، شگفت انگيز و حيرت آور بود و هنوز نيز اين شگفتي و حيرت ادامه دارد. شما خود مي دانيد که نامبرده و باند او عالم روحاني مرحوم شمس آبادي و نيز روحاني ديگري را به جرم ساده انديشي و بنا به گفته خود او «عدم اعتقاد به مبارزه» ربودند و به وضع فجيعي به قتل رسانيدند و آنگاه که دستگير شدند نيز- بنابر پرونده موجود - نامبرده در خدمت ساواک قرار گرفت و به همکاري با آنان پرداخت . در پي پيروزي انقلاب اسلامي که از زندان آزاد گرديد ، نيز به شرارت ادامه داد و حشمت و دو فرزند بي گناه او را به وسيله باند خود ربود و به قتل رسانيد و آنگاه که از سوي حضرتعالي علي رغم هشدارها و تذکرات خيرخواهانه حضرت امام و برخي از مسئولان و دوستان ، به مسئوليت نهضتها گماشته شد ، مي دانيد که چگونه در افغانستان ميان برادران مسلمان کشت و کشتار و برادر کشي راه انداخت و فتنه ها برپا کرد . و سرانجام خونهاي ناحق ريخته گريبان او و باند اورا گرفت و از سوي مسئولان نظام جمهوري اسلامي دستگير و تحت پيگرد قانوني قرار گرفت و به جنايات خود اعتراف کرد و به جزاي اعمال خود رسيد در اين ميان انتظار ميرفت که حضرت عالي در پي آگاهي از جنايت ها و آدم ربائيها و خون ريزيها و ده ها جنايت و خيانت ديگر او که در پرونده هاي او منعکس است و خود به خوبي از آن آگاهيد ، نه تنها از او و باند او اظهار تبري و انزجار کنيد و از مسئولان امرکيفر هر چه سريعتر آنانرا بخواهيد بلکه از وجود چنين جنايتکاران خونخوار و خداشناسي در ميان بيت خود به شدت نگران شويد و به خود آييد ودر راه پاک سازي بيت خود از عناصر منحرف و وابسته به باند مهدي بکوشيد و از مقامات و مسئولاني که در راه ريشه کن کردن اين ماده فساد تلاش کرده اند ، سپاسگزاري کنيد و خود را مرهون آنان بدانيد ، ليکن متأسفانه حضرتعالي نه تنها چنين نکرديد بلکه تا واپسين روز زندگي او مي کوشيديد که او را از کيفر قانوني برهانيد؟! آيا اين موضع حضرتعالي را مي توان با موازين قانوني ، مطابق دانست؟
مجموع این حوادث و اتفاقات بود که موجب شد امام خمینی بعد از آنکه هشدارها و انذارهای علنی و غیرعلنی زیادی به منتظری داد، نسبت به تصحیح عملکرد وی ناامید شده و در نامه تاریخی خود در تاریخ 6 فرودین 68، وی را از قائم مقامی حذف کرده و چنین می نویسند:
"با دلي پر خون و قلبي شكسته چند كلمهاي برايتان مينويسم تا مردم روزي در جريان امر قرار گيرند. شما در نامه اخيرتان نوشتهايد كه نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم ميدانم؛ خدا را در نظر ميگيرم و مسائلي را گوشزد ميكنم. از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامي عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از كانال آنها به منافقين ميسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست دادهاید.
شما در اكثر نامهها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد كه معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند. به قدري مطالبي كه ميگفتيد ديكته شده منافقين بود كه من فايدهاي براي جواب به آنها نميديدم. مثلا در همين دفاعيه شما از منافقين تعداد بسيار معدودي كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و ميبينيد كه چه خدمت ارزندهاي به استكبار كردهايد. در مساله مهدي هاشمي قاتل، شما او را از همه متدينين متدينتر ميدانستيد و با اينكه برايتان ثابت شده بود كه او قاتل است مرتب پيغام ميداديد كه او را نكشيد."
از سویی دیگر، امام خمینی در نامه خود که اتفاقا در همین روز، یعنی 26 فروردین ماه به نمایندگاه مجلس می نویسد، اینگونه بیان می دارند که بیش از دو سال، تمامی تلاش خود را به کار بستند تا بتوانند آقای منتظری را از آن راهی که انتخاب کرده است، باز گرداند اما متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد.
متن نامه امام به نمایندگانن مجلس نیز از این قرار است:
"بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت فرزندان عزیز، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، و وزرای محترم - دامت افاضاتهم
با سلام، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از دو سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد.
از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا میکرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد.
لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم.
ان شاء الله خواهران و برادران در آینده تا اندازهای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی بردار نیست؛ و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد.
توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
۲۶ / ۱ / ۶۸
روح الله الموسوی الخمینی"
منبع: bultannews.com