احسان شریعتی در نشست "بررسی نقش روشنفکران بعد از انقلاب اسلامی ایران" که ظهر امروز در محل سالن اجتماعات شهید چمران دانشگاه بوعلی سینا همدان برگزار شد، گفت: پذیرش سخنرانی در مجامع علمی و دانشگاهی برای من حکم آزمون را دارد، چراکه به دنبال احیا و زنده کردن روحیه آرمانخواهی و عدالتطلبی در جامعه هستم.
وی با بیان اینکه "در سالهای اخیر دانشگاههای ما پژمرده و خموده شدند"، یادآور شد: در جلسات گذشته در مشهد در رابطه با مفهوم روشنفکری و تبارشناسی آن به طور مفصل بحث کردیم و در ادامه این مباحث که در ساری برگزار شد، گریزی به مفهوم دین و دینگرایی، سنت، نوگرایی و روابط بین دین و امور اجتماعی زدیم و بررسیهایی را انجام دادیم.
این استاد دانشگاه افزود: بررسی نقش روشنفکری یک مفهوم کلی است و ما باید در مواجهه با این مفهوم محتاطانه عمل کنیم؛ چراکه نظرات و دیدگاههایی که مطرح میشوند هنوز در دست بررسی و پژوهش هستند و هرکدام را با توجه به مقاطع مختلف زمانی میتوان مورد بازبینی و اصلاح قرار داد.
شریعتی با بیان اینکه "روشنفکری را در ایران با تعبیر منورالفکر بودن تعریف میکنند"، اظهار کرد: روشنفکری به معنای امروز آن در ایران پس از ظهور سیدجمالالدین اسدآبادی بوجود آمد که به آن رنسانس فکری هم گفتهاند؛ بطوریکه بعد از سیدجمال، چهرههایی در ایران مطرح شدند که به نوعی نسل اول روشنفکری در ایران بودند.
این دکترای فلسفه غرب، به تعاریف سنتی و رئالیستی از روشنفکری پرداخت و خاطرنشان کرد: هر قشر و طبقهای، روشنفکر خاص و مربوط به خود را دارد که کار فکری و فرهنگی میکند.
وی در تعریف روشنفکری به تعبیر مرحوم دکتر شریعتی پرداخت و اظهار کرد: شریعتی میگوید هر کسی میتواند روشنفکر باشد و کار فکری و فرهنگی انجام بدهد. به دیگر بیان، روشنفکر از دیگاه شریعتی یعنی کسی که جهت و مسیر درست را تشخیص میدهد و این مسیر درست را به دیگران مینمایاند؛ یعنی همان رسالتی که پیامبران در سطحی بالاتر آن را انجام میدادند. روشنفکر مورد نظر شریعتی یک چهره مردمی است که میتواند شکلهای مختلف و متنوعی به خود بگیرد.
شریعتی با اشاره به تز بازگشت به خویشتن پدر خود و طرح این پرسش که کدامین خویشتن مورد نظر دکتر شریعتی بوده است؟، خطرنشان کرد: این تز، یک گفتمان ایدئولوژیک بوده که همان نقد سنت برای رسیدن به یک خودآگاهی مطلوب است.
وی با اشاره با نسل روشنفکران بعد از انقلاب اسلامی ایران گفت: انقلاب بهمن 57 ایران یکی از بزرگترین و مهمترین انقلابهای جهان بود که بیشترین مشارکت و گرایش مردمی را در پی داشت و میتوان گفت که بسیاری از انقلابهای جهان در مقایسه با انقلاب ایران بیشتر شبیه به یک کودتا بودهاند.
شریعتی وقوع انقلاب اسلامی ایران را قبل از دستیابی به پیروزی نهایی، پیروز دانست و اظهار کرد: نهضت روشنفکری در ایران، زندهترین و مسلط ترین نوع روشنفکری و خودآگاهی است به طوری که بر قلبها و مغزها حکومت میکند. از گفتمان دکتر علی شریعتی به بعد بود که رفته رفته نسل جدید روشنفکری در ایران وارد متن جامعه شد. روشنفکران به صورت پیوسته رسالت پنهان و آشکاری دارند؛ به همین خاطر است که مسئولیت مهمی در حوزههای مختلف اجتماعی و اعتقادی دارا هستند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه "بشریت در مجموع این سالها هم پیشرفت قابل توجه و هم پسرفت داشته است"، گفت: معتقدم که در سطوح مختلف اجتماعی، علمی و اعتقادی پیشرفتهای بسیار مهمی داشتهایم ولی باید اشاره کرد که در طی این سالها شاهد پسرفتهایی نیز بودهایم.
شریعتی در ادامه صحبتهای خود با بیان اینکه "مهمترین اشتباه روشنفکران، سیاسی شدن آنهاست"، تصریح کرد: متأسفانه در سالهایی روشنفکران و متفکران ما در یک فضای باز سیاسی و دموکراسی قرار نداشتهاند و همین امر منجر به تمایل آنها به گرایشهای مختلف سیاسی شده است. روشنفکری در صد سال اخیر یک حرکت نوسانی بین تجدد و سنتگرایی داشته است.
وی با اشاره به اینکه "در دوران مختلف گفتمانها عوض میشوند و در طی این سالها، روشنفکری دارای گفتمان سنتی، نظری و تئوری بوده است"، تاکید کرد: در عصر امروز ما باید گفتمانی داشته باشیم که هم محلی بیندیشد و هم برای مسائل مختلف امروز دنیا راه حلهای جهانی داشته باشد؛ راه حلهایی که بتواند پاسخگوی مطالبات و پرسشهای ما باشد.
شریعتی در همین راستا اظهار کرد: ما در دورانی زندگی میکنیم که دیگر دنیا کوچک شده و مسأله محلی ما میتواند ابعاد جهانی به خود بگیرد. ما به گفتمانهای نو و بنیاداندیش نیاز داریم که ماهیتی جهانی دارند؛ مثل تفکر ملاصدرا اما متأسفانه در عصر حاضر افراد زیادی را نداریم که مولد چنین تفکری باشند.
این دکترای فلسفه غرب، روشنفکری را نقد عقل دانست و خاطرنشان کرد: شریعتی در جاهایی از موکراسی دفاع میکند و به دنبال این است که انسانها آزادانه فکر کنند و در رابطه با حقوق خود آگاهی کامل داشته باشند. ایشان گاهی نیز به نقد دموکراسی پرداخته و اینجا همانجایی است که به دموکراسیهای لیبرال غربی نقد وارد میکند و استعمار و فاصله طبقاتی این جوامع را مورد نکوهش قرار میدهد و آنها را در تضاد با دموکراسی راستین میداند.
وی در مورد تفاوتها و اختلافات فکری که در مورد تفکر دکتر علی شریعتی و شهید مطهری مطرح است، گفت: دکتر مطهری متعلق به نسل مرحوم محمدتقی شریعتی پدربزرگ بنده بود و آثار و تفکر ایشان به تنهایی پاسخگوی بسیاری از سئوالات است ولی شریعتی گفتمانی را مطرح میکند که نسل ما و نسل جدید خودش را صاحب آن میداند؛ گفتمانی که بیشتر در بحث علوم و معارف جدید و علوم انسانی مطرح میشود و به بسیاری از مطالبات نسل جوان هم پاسخ میدهد. به نظر من تفکر شریعتی و مطهری مکمل هم هستند؛ هرچند تفاوتهایی هم با هم داشتهاند ولی اینکه بین این دو ضدیتی وجود داشته باشد، هیچگاه اینگونه نبوده است.
فرزند دکتر علی شریعتی، با تاکید بر اینکه شخصیت پدرش شخصیتی منحصر به فرد است، اظهار کرد: همه ما وارث شریعتی هستیم و در ابعاد مختلفی میتوانیم بیانگر تفکر شریعتی باشیم؛ هرچند در سالهای اخیر تعداد شریعتیها زیاد شده است!
وی در رابطه با پیامکهایی که در سالهای اخیر به طنز و حتی هزل در بین مردم جامعه فراگیر شده است، گفت: ما با شوخی با شریعتی مشکلی نداریم و گاهی دوستان خوشذوق، شوخیهایی میکنند ولی در این میان جریانهایی به طور سازماندهی شده این پیامهای هزل را در جامعه در تیراژ بالا به قصد تخریب، تکثیر میکنند.
شریعتی در ادامه صحبتهایش تصریح کرد: تجربه نشان داده است که روشنفکران هیچگاه مجریان خوبی نبودهاند. روشنفکران باید نسبت به ساختار قدرت، مستقل باشند اما نسبت به آن بیتفاوت نباشند.
وی با تاکید بر اینکه "هیچگونه تحریفی در کتابهای دکتر شریعتی رخ نداده است"، گفت: همیشه شایعاتی در این باره مطرح بوده است که هیچگاه واقعیت نداشته است.
شریعتی تاکید کرد: ما باید به عنوان قشر موسوم به روشنفکران جامعه و به معنای کسانی که به دنبال یافتن و معرفی جهت و مسیر حرکت درست به تعبیر دکتر شریعتی هستیم، راه بیفتیم و در مجامع علمی و دانشگاهی حضور پیدا کنیم و این روحیه آزادی و آرمانخواهی و عدالتخواهی را زنده نگه داریم.
وی در پایان با اشاره به تاریخ و پیشینه همدان، خاطرنشان کرد: همدان شهر فرهنگ، شهر بوعلی سینا و شهر عینالقضات همدانی به عنوان نزدیکترین خویشاوند شریعتی است.
منبع: isna.ir