استاد جعفر دیناروند/ رئیس مرکز بررسی های اجتماعی
مقدمه: بررسی رابطه میان رشد و شکوفایی جامعه با رشد جمعیت از موضوعات مهم و مطالعاتی در علوم اجتماعی است.در این میان بحث کنترل جمعیت و نیز چگونگی رشد آن مورد تجزیه و تحلیل های متفاوتی قرار گرفته است.بعضی بر کاهش جمعیت اصرار دارند و آن را مایه ی موفقیت جامعه تلقی می کنند و گروهی نیز ازدیاد آن را مد نظر خود قرار می دهند.
بدون شک هر گروهی برای خود دارای دلایل و ادله های محکمی است.مطالعه ی نظریات آن ها بدون تعصب و اصرار بر نظر خود امری است که به گره گشایی مسئله کمک می کند.آن هایی که کاهش جمعیت را درست و منطقی تلقی می کنند،چه نظریاتی را دنبال می کنند ؟و از طرف دیگر افرادی که ازدیاد آن را تبلیغ می نمایند بر چه اساس و پایه ای آن را مد نظر خود قرار می دهند؟
کدامین تخصص صلاحیت نظر دهی در این زمینه را داراست؟ نقش جامعه شناسان به تنهایی کافی است؟ مسائل بهداشتی در این میان چگونه نقش آفرینی می نمایند؟اقتصاد و نظریات این علم چگونه با افزایش و کاهش جمعیت ارتباط می یابد؟
بدیهی است که جمعیت و جمعیت شناسی دارای بعد انسانی است اما در خلا قابل پیگیری نیست. آدمی از این نظر که دارای ویژگی های متنوعی است با سایر علوم نیز دارای ارتباط تنگاتنگ است.اینکه جمعیت باید افزایش و یا تحت کنترل قرار گیرد، امری است که بسته به دیدگاه و نظریات مختلف و البته متفاوتی است.این مقاله در پی آن است که بعضی از این نظرات را منعکس و نتیجه گیری آن را به عوامل مختلفی متصل نماید.
تغییرات جمعیتی: تمامی جوامع امروزی و نیز گذشته بدون شک دارای فراز و نشیب های جمعیتی فراوانی بوده اند.گاه کاهش به حدی سرعت می یافت که منجر به نیستی و نابودی یک جامعه می گشت.در گذشته انواع جنگ ها، بیماری های غیر قابل درمان، سیل، طوفان، زلزله، آتشفشان و انواع بلایای طبیعی عوامل کاهش محسوب می شدند.
در این میان زمین های کشاورزی مناسب، آب و هوای مطلوب، امنیت اجتماعی، جنگل های وسیع، منابع سود آور، امکانات درآمد زایی و امثال آن ضمن افزایش جمعیت بومی باعث مهاجرت های فراوان و ازدیاد جمعیت در مناطقی از جهان شده است.منابع موجود برای پاسخگویی به نیازهای جمعیتی کافی و بسنده بوده و این روند به شکل های متفاوتی ادامه داشته است.
بافت جمعیتی مانند شکل سکنی گزینی در این اتباط نیز موثر بوده است.روستا نشینان با توجه به نیاز های موجود به نیروی انسانی بر تولید مثل زیاد تاکید داشته، در حالی که شهرنشینی و آپارتمان سازی در کنار شاغل بودن مادران بر کاهش جمعیت تاکید نموده است.
بر این اساس کاهش و یا افزایش جمعیت در طول تاریخ مورد مناقشه قرار گرفته، بعضی بر کنترل و یا کاهش تاکید داشته و بعضی نیز عکس گروه اول خواهان افزایش جمعیت بوده اند.این مناقشه تا به امروز نیز ادامه دارد.اینکه کدامیک در این میان منطقی تر از دیگری دلایل خود را ارائه می نماید، بستگی به برداشت های خواننده دارد اما ما سعی می کنیم تا دیدگاه های متفاوت در این باره را ارائه و بر هر یک نقدی داشته باشیم.
بررسی نظریات:
الف: اقتصاد دانان، به عنوان گروه مهم در دادن نظریات جمعیتی تلقی می شوند.شعار فرزند کمتر زندگی بهتر بیشتر از اینکه جنبه ی بهداشتی داشته باشد، جنبه ی اقتصادی دارد.منابع موجود در هر جامعه برای مصرف ساکنین آن است.بدیهی است که اگر تعداد افراد آن افزایش یابد سهم هر فرد نیز کاهش می یابد.بر این اساس میان افزایش جمعیت و سهم خواهی رابطه ی عکس وجود دارد.
آن ها تا بدان حد پیش می روند که تعداد فرزندان را نیز مشخص می نمایند."دو فرزند کافی است".این شعار در زیباترین مناطق هر شهر نصب و والدین را در حالی که خوشحال و خوشبخت به نظر می رسند دست در دست فرزندان نمایش می دهند.
نقد این نظریه کاملا روشن است.اولا اگر منابع مد نظر است بنابراین چرا باید دو فرزند داشت.بدون شک تک فرزندی مطلوب تر است،گرچه بی فرزندی به صرفه تر بوده و البته ازدواج نکردن که بسیار مطلوب تر از دو حالت قبلی است.سهم دادن به والدین به صورت مساوی به هیچ عنوان عدالت خواهی نیست.مگر تمامی والدین دارای توانایی های برابر هستند؟
ب:تربیت دانان، این گروه تاکید خود را بر تربیت فرزندان متمرکز می نمایند.بر اساس دیدگاه آن ها تعداد فرزندان مهم نیست، اصل و اساس رشد دهی و تعالی رساندن تولیدات، مهم و حیاتی است.خانواده هایی که می توانند فرزندانی مانند دکتر حسابی، شهید مطهری، علامه طباطبایی، بوعی سینا، سعدی و حافظ نباید محدود به فرزندانی انگشت شمار شوند.تساوی برای تربیت دانان در تولید مثل کاملا بی اساس و غیر قابل قبول است.افردی که قادر به این کار نیستند اجازه ی تولید مثل ندارند و گاه ممکن است برای پاک ساختن نسل از انواع بیماری ها و مشکلات ارثی اجازه ی ازدواج به افرادی را ندهند.برای تربیت دان هر چه تعداد رشد یافتگان یک جامعه افزایش یابد موفقیت آن نیز بیشتر است.ایکاش مادر صدام هر گز آن را نمی زایید و هیتلر هرگز تولید نمی شد.
نقد این نظریه بدین شکل قابل ارائه است.اگر جامعه بتواند چنین تضمینی را بدهد که بسیار خوب و پسندیده است اما آیا به صرف اینکه با تربیت می توان جمعیتی قابل قبول داشت، دلیل محکمی بر افزایش جمعیت است.چه تضمینی بر این روش وجود دارد و از طرف چه کسانی اعمال می شود؟ ایا تمامی تولیدات انسانی قابلیت تربیت در حد قابل قبول را دارند؟ البته که انسان ها تفاوت های فردی دارند و مشخص نیست که چه حدودی از مردم دارای توانایی های حداکثری می باشند.
ج:مذهبیون،اساس این دیدگاه بر مبنای افزایش جمعیت عقیده است.در شعب مختلف مسیحیت، افزایش کاتولیک ها نسبت به پروتستان ها و بالعکس حاکم است.در میان یهودیان نیز همین کوشش استمرار دارد.در آیین هایی مانند بودا و امثال آن نیز کاهنان و روحانیون مربوطه می کوشند تا جمعیت خود را افزایش دهند.در هیچ برهه ای از زمان بحث کاهش آن ها به وسیله ی خودی مطرح نبوده اما از طرف مخالفین و حتی جنگ و خونریزی پیگیری شده است.
در نقد این نظریه باید گفت که اساس عقیده تنها با افزایش جمعیت استحکام نمی یابد بلکه نفوذ و منطق آن برای دیگران و نقشی که در سعادت و موفقیت افراد داراست، مهم و حیاتی تلقی می گردد کما اینکه اساس هیچ عقیده ای را نمی توان با زور و جنگ از بین برد بنابراین نگاه به جمعیت از طریق عقیده چندان موفقیت آمیز نیست.
د: سیاسیون، در برهه ای از زمان و در حال حاضر نقش سیاسیون در ورود به جمعیت پر رنگ بوده است.این نکته خصوصا در گرایش های حذبی کاملا پابرجاست.در این نگاه تنها افزایش جمعیت مد نظر نیست بلکه کاهش نیز روی می دهد.به طور مثال در آمریکا سیاسیون در پی آن بوده و هستند تا جمعیت بومی آن را کاهش دهند و با تشویق های فراوان مهاجرین را ترغیب به ورود به آن کشور نمایند.
رژیم صهیونیستی با افزایش اسرائیلیان، توسعه ی شهرک نشینی، کشاندن مهاجرین با ترفندهای مختلف، در تلاش برای افزایش جمعیت مورد نظرشان است در حالی که با کشتار فلسطینیان، به زندان انداختن آن ها، شکنجه، تخریب خانه ها و فشارهای مضاعف سعی در کاهش جمعیت آن ها دارد.
نقد این روش را تنها می توان در ماهیت این رژیم یافت و قابلیت بررسی را در کشتارهای روزانه ی آن جستجو کرد.قطعا این روش با شکست روبرو خواهد گشت.
وضعیت جمعیت در ایران:طبق گزارش سازمان ملل ایران از سال دوهزار و بیست تا دو هزار و چهل به سالمندی ورود پیدا خواهد کرد و از آن سال تا دوهزار و پنجاه سالمند گشته و از آن به بعد فوق سالمند خواهیم شد. در این گزارش سرعت سالمندی در ایران نسبتا به سایرکشورها بالا گزارش شده و این مسئله به دلیل زاد و ولدها زیاد در سال های قبل و سرعت کاهش در بعد از آن ذکر شده است.
نگاه به کشورهای غربی نشان می دهد که برنامه های کنترل جمعیت ، جوامع غربی را پیر کرده و در مورد ایران نیز آن را در منطقه خطر قرار داده است.با توجه به اینکه رشد جمعیت و نیروی انسانی با کیفیت،بازوان محرک یک جامعه هستند، فرزند آوری مناسب نوید آینده ای روشن تر را به هر جامعه ای می دهد.
تحقیقات نشان می دهد که ایران در آستانه ی ورود به مرحله ی سالمندی است (گروه میان سال بین سی تا شصت سال است).در این میان باید گفت که زمانی در صد جمعیت یک کشور زیر پانزده سال به کمتر از بیست و پنج در صد کاهش یابد و در صد افراد بالای شصت سال بیشتر از هشت در صد شود به آن سالمندی گویند.با این حساب حتی اگر زاد و ولد را افزایش دهیم در آن برهه نمی توانیم مشکل سالمندی را حل کنیم.
دلایل پیری یک جامعه شامل،کاهش باروری، تغییر در الگوی زاد و ولد و افزایش امید به زندگی است.کنترل در غرب و ژاپن باعث ورود ژاپن،فرانسه،آلمان و انگلستان به مراحل میان سالی و سالمندی شده است.
گرچه ایران هنوز وارد این مراحل نگشته و هشدار رهبر انقلاب در باره ی عواقب پیری جامعه متخصصین را به تفکر و اتخاذ تصمیمات درست وادار کرده است اما هنوز نتوانسته مسئله را روشن نماید.آمار بیش از سه برابری سزارین ها، وازکتومی و توبکتومی ها در ایران در مقایسه با میانگین جهانی بسیار نگران کننده است.
در این میان افزایش سن ازدواج در ایران نیز قابل بررسی است.این نکته در کنار افزایش سن بارداری بیانگر واقعیتی تلخ برای ورود کشور به جامعه ی پیر است.البته تنها بیان این واقعیت گره گشا نیست.پرداختن به دلایل این تمایلات نیز مهم و حیاتی می باشد.
مهم ترین دلایل در ایران شامل الف :افزایش مشکلات اجتماعی و اقتصادی خصوصا بیکاری و گرانی ب:ادامه ی تحصیل زنان در رشته های مختلف دانشگاهی در سطوح بالا، شاغل بودن و در گیری زنان با مسائل بیرون از خانه و به تبع آن عدم آرامش در زندگی روزمره ج: بالا رفتن سطح انتظارات دختران و پسران از جمله نکاتی است که می بایست مورد توجه برنامه ریزان و متخصصین امر قرار گیرد.
جمعیت ایران از جوانی به سمت و سوی پیری در حرکت است و اگر در این زمینه تفکراتی به کار نیایند، گریز از آن اجتناب ناپذیر خواهد بود.مشکلات جامعه ی پیر بسیار زیاد و متنوعند .