جعفر دیناروند/ رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا:
رویکردهای اساسی در نظم اجتماعی:جامعه شناسی در باره ی نظم اجتماعی نظریات خاصی را مد نظر قرار می دهد که به آن ها رویکردهای اساسی گویند.بر این اساس برای ایجاد نظم در اجتماع سه رویکرد قابل تامل است.
-رویکرد سود دهی: این رویکرد می گوید که این به نفع همه ی افراد جامعه است که نظم اجتماعی را به خصوص در جوامع پیچیده که تقسیم کار در آن ها مشخص است و مردم متقابلا به یکدیگر وابسته اند، حفظ نمایند.این رویکرد جنبه ی اقتصادی دارد.
-رویکرد فرهنگی: در این دیدگاه بر فرهنگ مشترک تاکید و نقش هنجارها و ارزش های مشترک را مورد تاکید قرار می دهد.
- رویکرد فشار: رویکرد فشار رمبتنی بر استفاده از نیروی بازدارنده و زور در جوامع است.بر این اساس قدرت و سلطه را به شکل های گوناگون انتظامی، اقتصادی، قضائی و معنوی می توان در ایجاد نظم به کار برد.
انواع نظم:اینکه نظم چیست و مفهوم آن در میان افراد جوامع مختلف ممکن است متفاوت باشد و اینکه نظم به هیچ عنوان به یک شکل متصور نمی گردد لذا برای این واژه به این شکل می توان انواع ذکر کرد.
الف: نظم ثابت که بیشتر جنبه ی عادت را دارد و افراد بر اساس عادات روزانه که نوعی پایداری درونی را نیز ایجاد می کند بدان دست می یابند.
ب: نظم انسجام بخش، که از طرف انسان ها با استفاده ی از عواطف و مهرورزی ها به وجود می آید.این نوع نظم بیشتر در جوامع کوچک مانند خانواده ها کار برد دارد و والدین با ایجاد زمینه های دوستی به ایجاد آن کمک می کنند.
ج:نظم معاضدتی، این نوع نظم که بیشتر جنبه ی فشار همراه با اجبار است و تحت عنوان تصویب قوانین و اجرای آن به وجود می آید، اساس بسیاری از نظم هایی است که در کشورهای مختلف ایجاد می شوند.
نظریات مختلف در باره ی نظم:در باره ی پذیرش نظم و اینکه افراد چگونه با آن برخورد می کنند و زمینه ی اجرا یا عدم آن را به وجود می آورند، نظریات مختلفی حاکم است.البته این ایده ها مربوط به علوم مختلفی مانند جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی، جرم شناسی، زیست شناسی، فلسفه و اقتصاد می باشد که هر یک با دلایل متفاوت نسبت به ارائه اقدام می کنند.بدون توجه به علم خاص می توان این نظریات را در موارد زیر دسته بندی کرد.
_ نظریه ی ژنتیکی: این نظریه بیان می دارد که انسان ها در درون خود دارای ژن های مشخصی در ابعاد رفتاری هستند.نظم خواهی برای بسیاری از افراد جنبه ی غریزی می یابد و بدون اینکه کسی یا روندی بر آن ها تاثیر گذار باشد، اشخاصی منظم هستند و از آشفتگی و بی نظمی بیزار می باشند.آن ها در زندگی شخصی نیز دارای برنامه و زمان بندی بوده و تلاش می کنند تا هر چیز را به ترتیب و با نظم انجام دهند.برای کسانی که این ژن در هنگام انعقاد نطفه غالب می گردد نظم نیز همراه می شود.
_ نظریه ی یادگیری:این نظریه که بیشتر جنبه ی محیطی دارد از طرف محیط گرایان مطرح و به تربیت دانان نسبت داده می شود.بر این اساس چون نظم یک بعد رفتاری است و ایجاد رفتار نیز بسته به نوع یادگیری است بنابراین لازم است تا برای ایجاد نظم و ترتیب به مردم یک جامعه آموزش های لازم داده شود.آنچه کودک در محیط خانه می آموزد در بیرون انجام می دهد .گاه این رفتار تبدیل به عادات خوب می شود و فرد نمی تواند از آن فاصله گیرد.
_ نظریه ی شرطی: بر این اساس افراد یک جامعه برای ایجاد نظم و ترتیبی که بدان نیازمندند دارای شرایط خاص می گردند و با استفاده ی از قوانین و مقررات و به شرط اینکه دولت بتواند آن را ایجاد نماید، به انتخاب دولت مندان اقدام می نمایند.قانون تا زمانی مورد تایید است که مردم اجرای آن را که باعث ایجاد نظم شده است ، مشاهده نمایند. طبیعی است که دولت نیز می تواند به ادمه ی کار خود بپردازد.
نظم و تاثیرات آن در جامعه ی امروز:شکی نیست که جامعه نیازمند به نظم است و هرچه این جامعه گسترده تر باشد این نیاز نیز افزایش می یابد.آرامش و اسایش با وجود نظم حاصل و هیچگاه مردم با وجود بی نظمی روی آسایش را نخواهند دید.
بسیاری از بیماری های روانی را می توان در عدم احساس آرامش یافت.به طور مثال وقتی گرانی در میان مردم رایج باشد، اشفتگی بازار باعث می شود تا التهاب اقتصادی به وجود آید و هر کسی از آن سود خود را برد.گرانی یکی از نتایج بی نظمی اقتصادی است.
بی نظمی در میزان تقاضا و کمبود مواد در بازار نوعی بی اعتمادی را به وجود می آورد که در نتیجه ی آن کمبود مواد شدید تر و آشفتگی مردم برای بدست آوردن بیشتر مواد و لو با پول بیشتر به این بی نظمی مهر تایید می زند.
در رفت و آمدهای خیابانی نیز همین مسئله به شکلی دیگر خودنمایی می کند.اگر هر چیزی در جای خود حرکت نماید و پیاده روها مخصوص افراد و ماشین رو برای وسایل باشند.آسودگی خاطر برای احساس امنیت نیز به وجود می آید . هر شخصی تلاش می کند تا در مسیر خود حرکت نماید.
بی نظمی بزرگترین ضربه را به روابط میان انسان ها وارد می کند.به طور مثال در ادارات دولتی وقتی ساعات کار مشخص و معین است اما ارباب رجوع با حاضر شدن، اثری از کارمند نمی بینند، دست به پرخاشگری زده و تعادل خود را از دست می هند. نظم عاملی برای ثبات جامعه و حرکت به سوی تعادل سالاری است.این تعادل باید حفظ شود.
جلسات اداری در ایران به طور مثال نمادی از بی نظمی های امروز است.آشفتگی هایی که مردم در این ارتباط دارند به دلیل بی اعتمادی است که در آن ها به وجود آمده است.وقت اداری و نیاز مردم برای رفع مشکلات برابر با تعطیلی موقت و تشکیل جلسه است.اگر واقعا نیازی به جلسات است باید آن ها را در زمان هایی اجرا نمود که مردم برای مراجعه بدان نیاز نداشته باشند.در ایران می توان این جلسات را روزهای پنجشنبه تشکیل داد.
در رفتارهای پلیس نیز کشور ما دچار نوعی بی اعتمادی است ونظم و ترتیب حداقل انتظاری است که از این نهاد می رود.در خیابان ها سربازانی گماشته شده اند که طبق قانون نمی توانند رانندگان خود رو را جریمه نمایند اما به وضوح این رفتار به شکلی نامناسب مشاهده می گردد.دفترچه های جرائم رانندگی در دست کسانی است که طبق نظم و قانون نباید باشند.
انتظار منظم بودن در جامعه ای که مجریان نظمش آن را نادیده می گیرند بیهوده است.اثر بدی که این فضا ایجاد می نماید آشفتگی های شخصیتی، بیزاری از زندگی شهری، بی اعتمادی،توصل به دروغ، به دنبال رابطه بازی بودن، رشوه دهی، درگیری و ایجاد زمینه های انحرافی است.
نظم در جامعه عاملی مهم برای پیشرفت های فردی و اجتماعی است.باید در این مورد دقت لازم را به خرج داد تا مردم داوطلبانه نسبت به ایجاد نظم اقدام نمایند.طبیعی است که مجریان قانون و دولت مردان در صف مقدم نظم خواهی و نظم دهی باشند.وسعت پیشرفت هر کشور به میزان وجودی نظم وابسته است وبی نظمی عاملی مهم در فروپاشی جوامع است.
نتیجه گیری:نظم و انضباط یکی از نیازهای اساسی و روانی آدمی در طول حیات اوست.انسان به دلیل آرامش خواهی و آسایش زیستی نیازمند به آن است زیرا بدون ترتیب و نظم نمی تواند خاطری آسوده داشته باشد.نظم را از این بابت لازم و ضروری می دانند که ادامه ی حیات جامعه نیز به آن وابسته است.آشفتگی های درونی هر جامعه درباعث تبدیل شده به صحنه های درگیری و اعتراض و در نهایت فروپاشی آن خواهد شد.بدیهی است که چنین جوامعی نمی توانند در درون خود آسوده بوده و به فعالیت های خود ادامه دهند.
نظم در جوامع با نمایش نشانه های درونی مشخص و معین می شود.این نمادها شامل بالاترین قدرت دولتی و مجری یا رئیس جمهور، پلیس، نیروی انتظامی، دادگاه ها، قوانین، مقررات و در نهایت مردم هستند.اگر رفتارهای هر یک از این نمادها مخالف با نظم و ترتیب شوند، اشفتگی فکری و پریشانی روانی افراد حتمی است و بدین شکل نیازی که می بایست ارضا شود به بدترین شکل خود ضدیت می یابد و در نتیجه ی آن جامعه به سمت عقب گرد و عقب ماندگی سوق داده خواهد شد.
باید این واقعیت که گذشتن از نردبان ترقی می بایست با نظم و ترتیب بوده و طی کردن پله به پله اساس و بنیان رسیدن به مقصود ،را بپذیریم . برای ایجاد فضای نظم که نتیجه ی آن اعتماد به یکدیگر و دوستی و همدلی است کوشش نماییم.جامعه ی بدون نظم حرکت کردن در تاریکی هاست که در این میان احتمال سقوط بسیار فراوان است.