استاد جعفر دیناروند/ رئیس مرکز بررسی های اجتماعی
مقدمه:انسان موجودی اجتماعی است و این جمع خواهی را بر اساس نیازهای درونی خود نماد می دهد.موجودی که با تمامی تفاوت ها و تناقض های رفتاری و سبک ها در تلاش است تا با آرامش و آسایش به روند زندگی خود رنگ و روی پیشرفت دهد و بکوشد تا در وضعیت مطلوب زندگی قرار گیرد.اجتماعی که خود ساخته است و بدون شک به وسیله ی خود نیز دچار تشنج و بی نظمی می شود.
اجتماع انسانی در درون خود دچار چالش های خودی گشته و بدین شکل با اندک تفاوت هایی در سطوح مختلف جهانی ایجاد می گردند.به همین دلیل است که چنین چالش هایی را مشکلات انسانی ـ جهانی می گویند.معنای آن این است که انسان پدید آورنده ی آن هاست و در تمامی جهان به شکل های مختلفی وجود دارند و خود انسان نیز موظف است تا آن ها را حل و فصل نماید.
دلایل نا آرامی های درونی جامعه که خود از انواع چالش ها محسوب می شوند فراوان و متنوعند.کینه ورزی و ایجاد آن در درون افراد یکی از مهم ترین ریشه های ایجادی در این نا آرامی هاست.نامتعالی روانی فردی که نتیجه ی آن برهم زدن ثبات جامعه و شکل دهی به انواع ستیزه٬ درگیری٬ فتنه و جنگ خواهد شد.
کینه در جوامع مختلف ابزار شرارت ٬ ستیزه و درگیری هاست که سابقه ی تاریخی آن برای درس آموزی قابل بررسی می باشد.جامعه با وجود چنین حالاتی که بیشتر جنبه ی فردی دارند به سمت و سوی بی ثباتی اجتماعی حرکت کرده و آرامش و آسایش افراد را بر هم زده و زمینه ی دشمنی و عداوت بیشتر و در نتیجه استمرار آن را فراهم می سازد.
تعاریف و مفاهیم کینه :کینه از نظر لغوی برابر با بی مهری٬ عداوت و آزار کسی را در دل پوشیده داشتن٬بغض٬تنفر٬عناد و نفرت است.از نظر مفهومی خشم فرو خورده ناشی از مشکلات ارتباطی٬عاطفی و اجتماعی حل نشده است.بر این مبنا کینه ابتدا حالتی موقتی است که به دلایل متفاوت فردی و اجتماعی ایجاد می گردد و فرد با داشتن آن نوعی نا آرامی درونی حس می نماید.با گذشت زمان حالت از این وضعیت خارج شده و تبدیل به نوعی بیماری می گردد که در این صورت نیازمند به درمان می باشد.
مفهوم کینه بدون شک درونی است اما دلایل ایجادی آن نمی توانند درونی باشند و فرد با پناه بردن به آن به دلیل ناتوانی در رفع دلایل ایجادی به مدت های متفاوتی دچار کشمکش درونی می گردد.درک از انسان کینه ورز کاملا واضح و نهفته در گفتار و رفتار اوست.درکی که گاه در شکل ظاهر نیز نمایان می گردد.
مفهوم کینه در یکی از ادراکات اساسی به معنای ناتوانی در انتقام تلقی می گردد.فرد به دلایل بسیاری قادر به پاسخگویی نیست و لذا آن را در درون خود به شکلی متفاوت از انتقام تغییر می دهد و منتظر ساعت موعود می ماند.کینه زندان شدن فرد در درون خود است.
در برداشت از این مفهوم و در دیدگاه اجتماعی و اعتقادی٬ کینه توزی از گناهان عارضی در دل به شمار می آید و مانعی بزرگ در استفاده ی از خردرورزی ٬تفکر درست و عقلانیت می باشد.به همین دلیل است که آن را وسیله ی شرارت٬ خلاف٬ درگیری ٬ ستیزه و حتی قتل می دانند.
کینه ورزی دردی مهلک و سمی کشنده است که با حوصله و صبر باعث مرگ تدریجی انسانیت و آدمیت انسان می گردد.کینه ورزان و کینه توز ان در ادامه ی زندگی به شکلی انسانی و درونی حیوانی ادامه ی حیات می دهند اما هرگز دارای آسایش درونی نمی شوند و در تلاشند تا جامعه را نیز به همان سمت بکشانند.
دلایل کینه ورزی:این دلایل را باید در دو بعد فردی و اجتماعی تقسیم بندی نمود.در بعد فردی می توان به حس برتری جویی برای نشان دادن خود به عنوان موجودی خاص اشاره نمود در این شکل دیگران به سمت کینه حرکت خواهند نمود.
افزون طلبی نیز می تواند یکی دیگر از این دلایل برای افراد باشد زیرا تحقق آن باعث عقب نگه داشتن دیگرانی می شود که در آن جمع حضور دارند و همین کافی است تا در دل کینه ایجاد نماید..نام جویی و طلب مشهوریت در باور شخصی و در نتیجه بیان و نشان دادن خود به شکل های مختلف نیز قابل بررسی است.این وضعیت اگر همراه با نشان دادن قدرت و فشار باشد و اشخاص دیگر قادر به پاسخگویی نباشند کینه را به وجود می آورد.
قدرت طلبی فردی نیز به عنوان دلیل قابل قبولی مورد نظر است و نافرمانی های درون جامعه از طرف فرد و گروه برای ذکر یکی از دلایل مورد تایید می باشد.خود بزرگ بینی فردی اگر در درون فرد ایجاد کینه نکند به طور قطع برای دیگرانی خاص این حالت را به وجود می آورد.
تمسخر و شوخی های خاص به شکلی که شخصیت و فردیت فرد را مورد حمله قرار می دهند نیز برای ریشه دواندن کافی است.افراد کینه ورز به دلایل خاص از جمله ترس و یا ناتوانی در عکس العمل ها دچار چنین حالتی می گردند.در واقع می توان کینه را ناتوانی در انتقام دانست.
در بعد اجتماعی مهم ترین دلایل مربوط به فرهنگ حاکم بر جامعه است.باورهایی که از ابتدا انتقام از هر عملی را جایز می شمارند و به اصطلاح خون را با خون قابل شستن می دانند.گاه ناتوانی در تبدیل کینه به عمل باعث طولانی شدن آن و انتقال به نسل های دیگر می شود.بدین شکل ثبات و دوستی جامعه دچار تزلزل می گردد.
ناتوانی مجریان قانون در اجرای عدالت و بررسی انواع خلاف ها و رفتارهای منجر به کینه و نیز نفوذ عوامل ایجاد کننده ی زمینه های کینه در درون دستگاه های دادخواهی و در نتیجه نا امیدی افراد صدمه دیده و تبدیل باور خود انتقام گیری در آن ها باعث تشنج های اجتماعی و گاه درگیری های منجر به قتل و مشکلات جدید می گردد.
ضعف قوانین تصویبی در جوامع و عدم قاطعیت در بررسی مشکلات و چالش های ایجادی که در نتیجه ی آن افراد صدمه دیده خود را ناتوان در رفع ظلم و ستم می بینند ٬می کوشند تا در خفا صدماتی را به طرف های مورد نظر وارد نمایند که همین اعمال باعث ایجاد تشنج در جامعه و بر هم زدن آرامش افراد می گردد.آتش سوزی های عمدی از جمله ی این اعمال است.
تاثیرات کینه بر جامعه: درست است که مبنای کینه در هر جامعه ای جنبه ی فردی دارد اما تاثیرات منفی آن بر کل جوامع پا برجا بوده و آن را به سمت و سویی می کشاند که از نظر جامعه شناسان متعارف نیست.مهم ترین و شاید اساسی ترین این تاثیرات
الف:جلوگیری از رشد و تعالی آن باشد.جامعه ای که افرادش به کینه ورزی پناه می برند قادر به برنامه ریزی برای پیشبرد جامعه ی خود نیستند.جوامع کینه روز بیشتر به سمت عقب گرد تمایل دارند و با چنین حالتی وضعیت آن هاروز بروز بدتر می شوند.
ب:ایجاد فتنه و دو دسته گی یکی دیگر از تاثیرات کینه در جامعه است.در این میان کینه ورزان و کینه سازان خود را در دو جبهه ی مقابل می بینند و برای از بین بردن یکدیگر دسیسه و برنامه ریزی می نمایند.هر یک به شکلی آرامش جامعه را به نفع خود بر هم می زنند و گاه به مدت طولانی ادامه می دهند.
ج:کاهش خردورزی و عقلانیت و توسل به روش های احساسی که بتدریج به کل جامعه سرایت می کند.در چنین وضعیتی هر کس برای رسیدن به مقاصد خود راه و روش کینه ورزی را انتخاب و آن را نوعی افتخار تلقی می نماید و در نتیجه ی آن جامعه از توازن و تعادل خارج گشته و مغزهای متفکر و عاقل تصمیم به فرار از آن می نمایند.
نتیجه گیری: کینه حالتی خطرناک در درون فرد و وسیله ای آسیب رسان به کل جامعه است.متولیان امر خصوصا مصلحان اجتماعی وظیفه دارند تا این وضعیت را شناسایی و برای کاهش و رفع آن به شکل های عاقلانه ٬متفکرانه و مدبرانه اقدام نمایند.
نگه داری کینه که منجر به کینه ورزی می گردد ضمن آسیب رساندن به تعادل فردی و ایجاد بیماری های جدید و در نتیجه تحمیل هزینه های داروهای درومانگر ٬جامعه را به سمت دوران جاهلیت می کشاند و فضای آن را برای مسابقات انتقامی مهیا و آرامش که اساسی ترین نیارهای انسانی است را از بین می برد.
کینه عاملی است که در نهایت باعث فرارمغزها٬دانشمندان٬روشنفکران٬ترقی خواهان٬اهل علم٬خردورزان٬عاقلان٬ مدبران٬تحصیل کردهاُآرامش خواهان و تهی شدن جامعه از انسانیت و آدمیت می گردد.باید برای جلوگیری از ایجاد چنین فضایی همه ی افراد حس همکاری و تعاون را داشته باشند.