پیشینه تخریبها در شوش طولانی است؛ از انهدام کامل شهر به وسیله آشوربانیپال در پی اضمحلال حکومت عیلام و غارت و ویرانیهای اسکندر مقدونی، تا آسیبهای فراوانی که شاپور دوم ساسانی بهدلیل نافرمانی شوشیان به شهر وارد کرد، هجوم مغولان در قرن سیزدهم میلادی، به یغما بردن آثار باستانی شوش از سوی باستانشناسان فرانسوی به سبب صدور امتیاز نامههای حفاری در این نقاط توسط دربار قاجار، لطمات ناشی از جنگ تحمیلی و هجوم مردم بومی و غیربومی در سالهای اخیر که شوش را به زبالهدانی، پیست موتورسواری و جولانگاه بزهکاران و معتادان بدل کرده است.
خبرگزاری مهر، 16 آبان ماه خبر داد که تپههای باستانی حر برای چندمین بار از زمان تبدیل روستای حر به شهر مورد تعرض قرار گرفتند. مجتبی گهستونی، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان در این باره میگوید: براساس خبرهای واصله از سوی مطلعین محلی، تپههای باستانی موسوم به محیطزیست شهر حُر از توابع شهرستان شوش بر اثر گودبرداری مورد تخریب شدید قرار گرفتهاند. ما پس از مطلع شدن از موضوع و حضور در صحنه و تهیه عکس، این اتفاق را به سازمان میراث فرهنگی خوزستان اطلاع دادیم که فرماندهی یگان حفاظت سازمان، قول پیگیری این موضوع را داد.
به گفته شاهدان، گودبرداری ایجاد شده از حدفاصل بین تپه پمپ استیشن هفتتپه به طول بیش از هزار و 300 متر امتداد داشته و از میان تپههای باستانی موسوم به محیطزیست عبور کرده و باعث تخریب لایههای باستانی این محوطهها شده است. حجم بالای خاکبرداری صورت گرفته صدمات جبرانناپذیری به این محوطه وارد آورده است که زنگ خطری است برای سایر محوطههایی که در مسیر این خندق وجود دارند.
به گفته برخی ناظران در چند شهر استان از جمله لالی، رامهرمز، حمیدیه و... تخریبهای متعددی از سوی افراد و سازمانها صورت گرفته که وقوع این اتفاقات بهدلیل فقدان اقتدار و ضعف مدیریت در ثبت، حفاظت و نگهداری از محوطههای باستانی است.
نبود منشور مرمت و یک نظام اندیشهای جامع برای نگهداری و مرمت آثار باستانی در ایران ماندگاری این آثار را با تهدید جدی مواجه کرده و با تخریب آثار تاریخی گنجینههای اطلاعاتی ارزشمندی از گذشتگان نابود میشود که به هیچ وجه قابل جبران نیست. شوش بهعنوان یک شهر مهم در آثار باستانی همواره با این خطرات روبهروست. حفاری غیرمجاز، ساخت و سازهای غیرقانونی، تعرض به عرصه و حریم محوطه و غارت آثار باستانی ازجمله اتفاقاتی است که طی صد سال گذشته محوطه باستانی شوش را تحتالشعاع خود قرار داده و بخشی از آن هنوز هم ادامه دارد. سؤال اینجاست که آیا خبری که از میراث فرهنگی مبنی بر توقف ساخت یک پروژه به رسانهها میرسد خاطر دوستداران میراث فرهنگی و مردم را آسوده میکند؟ آیا کسی نمیداند عمق تخریبها و تهدیدهای این مناطق چقدر است؟
هتلسازی در پایتخت هخامنشیان
سال گذشته اخبار مربوط به ساختن 2هتل لاله و امیرزرگر در محوطه شهر تاریخی شوش و خطر ازبین رفتن آثار مربوط به دوران هخامنشی، ساسانی و اشکانی، باستانشناسان و دوستداران میراث فرهنگی را بسیار نگران کرد. جالب اینجاست که ریاست سابق سازمان میراث فرهنگی شخصا کلنگ احداث این هتلها را بر زمین زد اما با پیگیری و اقداماتی که از سوی دوستداران میراث فرهنگی صورت گرفت، ساخت آنها متوقف شد اما دوباره از خرداد ماه سالجاری خبر ادامه ساخت و ساز هتل امیرزرگر از خبرگزاریها منتشر شد.
محل ساخت هتل امیرزرگر میان 2کاخ هخامنشی واقع شده و کارشناسان معتقدند محل قرارگیری این هتل در آثار دوره هخامنشی و میان دو کاخ هخامنشی آپادانا و شائور بوده که احداث آن در این محل میتواند حلقه ارتباط باستانی میان این دو کاخ را از بین ببرد.
مهدی معمارزاده، کارشناس ارشد مرمت ابنیه و بناهای تاریخی در این باره میگوید: در محوطههای باستانی دو حساسیت وجود دارد. یکی پیرامون سطح و دیگری در عمق. چون ما اطلاع دقیقی از عمق این سایتها نداریم و با توجه به پیشینه تاریخی این بناها امکان وجود آثار باستانی در این مکانها بسیار است، نباید با ساخت و سازهای بیتدبیر ارزشهای بیبدیل این بناها را نادیده بگیریم.این استاد دانشگاه در ادامه میگوید: ما از منظر طبیعی یک سایت تاریخی از جمله سایت شوش که یکی از کاخهای مهم هخامنشی در آن وجود دارد حق نداریم که آن را مخدوش کنیم. ساخت هتل تنها به این شرط که در انتهاییترین حد مشخص شده حریم باشد و از منظر توپوگرافی و استفاده از مصالح خنثی باشد و در طبقات محدود که اگر واقعبین باشیم باید گفت تنها در یک طبقه معقول بهنظر میرسد.
و این زخم دیگری است بر جان شوش؛ این شهر تاریخی که پیشینه تمدن کهن ایران زمین است. اما چرا شوش چنین سرنوشت تلخ و دردناکی را تجربه میکند؟ چرا سازمان میراث فرهنگی در برابر این تخریبها سکوت میکند؟ از این دست خبرها کم نیست اما اهمیت شوش کجاست که این تخریبها اینگونه دوستداران میراث فرهنگی را آشفته میکند؟
قابلیتهای شوش بسیار است
مجموعه باستانی شوش همهگونه قابلیتی دارد. از نظر تاریخی و دستاوردهای بشری، شوش در جهان یگانه است و یکی از خاستگاههای ابداع خط در جهان است. پایتخت دو امپراتوری جهانی (عیلام و هخامنشی) شوش بوده است. متفکران و سردمداران یونانی که امروزه اروپا و جهان غرب اینچنین به آنها میبالند، در سدههای پنجم تا سوم پیش از میلاد مسیح(ع)، شوش و امپراتوری هخامنشی را ستایش میکردند و به نظم، انضباط، قدرت و شکوه شوش غبطه میخوردند. از نظر چشمانداز فرهنگی هم شوش قابلیتهای منحصربهفردی دارد؛ مجموعهای باستانی است که در یک جغرافیای ویژه شکل گرفته.
جوامع انسانی مستقر در شوش از چند هزاره پیش با جغرافیا، به تعاملی مثالزدنی رسیده بودند. برای نمونه میتوان به رود شائور و رود کرخه اشاره کرد که از رود شائور در دوره عیلامی و هخامنشی به بهترین نحو استفاده میشد و نقشی اساسی در شهر شوش داشته است. نخلستانهای شوش، بیشهزارهای کرخه و دز که آشوربانیپال از آن با عنوان «بیشهزارهای مقدس عیلام» یاد کرده، زمانی مأمن شیر ایرانی بوده که در سده اخیر منقرض شده است. اینها از جمله مهمترین عناصر تشکیلدهنده چشمانداز فرهنگی و طبیعی شوش هستند که باید دست به عمل زد. باید این چشمانداز طبیعی و فرهنگی را دوباره احیا و از آن حراست و حفاظت کرد.
چشمانداز فرهنگی
میتوان شوش را از دیدگاه «چشمانداز فرهنگی» بررسی کرد. «چشمانداز فرهنگی» شامل تمام ویژگیهای میراث ملموس، ناملموس و تنوعات زیستمحیطی و فرهنگی است. در سازمان میراث جهانی یونسکو از سال 1992 میلادی اصطلاحی با عنوان «چشمانداز فرهنگی» (Cultural Landscape) برای ثبت آثار فرهنگی درنظر گرفته شده که در کشور ما از آن غفلت شده است. «چشمانداز یا منظر فرهنگی» بنیادیترین تلاشهای بشری برای تأمین سرپناه، پوشاک، غذا، تفریح، آیین، عبادت و ابعاد دیگر زندگی را بازتاب میدهد که شامل شواهدی درباره خاستگاه و توسعه فرهنگهاست. باید برنامهریزی و مدیریت کرد و از دانشهای چند رشتهای بهره گرفت. هماکنون میراث فرهنگی ما از فشارهای ناشی از توسعه عمرانی، صنعتی و کشاورزی بدون درنظر گرفتن زیرساختهای فرهنگی آسیب دیده است. اگر نمیتوان این آسیبها را متوقف کرد، باید از عوارض آنها کاست.
تولد باستانشناسی در شوش
یکایک قابلیتهای شوش میتوانند دلایلی نیرومند و مستند برای ثبت جهانی شوش باشند. بیجهت نبوده که شوش یکی از نخستین نقاط جهان است که باستانشناسی در آن متولد شده و کاوشگران و سیاحان اروپایی با سماجت تمام و در رقابتی جانفرسا، اقدام به اجرای طرحها و مقاصد خود کردهاند. شوش از جمله شهرهایی است که نخستین کوششها برای تدوین روشهای باستانشناسی بهعنوان یک رشته علمی در آن انجام شده است و از این نظر یک موزه مدرن بهشمار میرود. با وجود این همه امتیاز، عجیب نیست که چرا فرانسویها همهساله درخواستشان را برای از سرگیری کاوش و پژوهش در شوش تکرار میکنند و ما همچنان مثل بسیاری دیگر از مراکز تمدنی خویش به اهمیت شوش پی نبرده و آن را به حال خود رها کردهایم.
خبر خوبی از سازمان میراث فرهنگی به گوش رسیده است. تازهترین خبر مربوط به «توقف عملیات احداث ساختمان تهدیدکننده حریم باستانی شوش» بود که گویا میخواهد اوضاع شهر شوش را برای بازگشت سربازان هخامنشی مساعد کند. اگر رسانه خوب و سر به راهی باشیم باید صفحه مربوطه را آذین بسته به افتخار این رشادت بزرگ گل و شیرینی توزیع کنیم و حسابی دل دوستان خوبمان در میراث فرهنگی را به دست آوریم اما اگر دوستداران واقعی میراث آریایی و هزاران سالهای باشیم که هویتمان در گرو بودنشان است باید بگوییم «نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی» و بپرسیم همه درد شوش همین بود؟
تازهترین خبر از میراث خوزستان
ماجرای تخریب شوش که بسیاری از کارشناسان و باستانشناسان در این باره هشدار میدهند تنها به ساخت یک ساختمان چند طبقه در نزدیکی معبدی خاص ختم نمیشود.تخریب تپههای باستانی، ساخت هتل در محوطه باستانی، غارت اشیای عتیقه توسط قاچاقچیان و دهها خبر دیگر دل دوستداران میراث فرهنگی را نشانه رفته و هر روز زخمی بر زخمهای دیگر میافزاید. انگار این روزها چارهای نیست جز زار گریستن برای تاریخ و بازماندگانش.