ایران اُنا - جعفر دیناروند: میان نو سازی و باز سازی تفاوت بسیار است.در نو سازی اساس و بنیان حرف اول را می زند در حالی که در بازسازی اساس بر جای باقی می ماند.باز سازی نوعی تعمیر تلقی می گردد که وسیله ی اصلی به همان شکلی که هست بر جای خود باقی می ماند در حالی که در نوسازی خبری از وسیله ی قبلی نیست.هر موضوعی که بازسازی شود، به همان شکل باقی می ماند و تنها تعمیراتی جزئی را ایجاد می نماید.
درد دل های تربیتی به دنبال کدامین مورد است؟ آیا قصد وصله زدن به پیراهن پاره ای را دارد که نیازمند به حفظ آن است؟ آیا قصد دارد روند تربیت را به همین شکلی که هست ادامه دهد و تنها با تغییراتی در درون این روند کار خود را ادامه دهد؟
بدون شک دیدگاه درد دل های تربیتی بسیار عمیق تر از فریاد زود گذر است.شاید در بسیاری از درد های انسانی زمان کوتاه و لذا فریاد زنی نیز کوتاه تر گردد.در درد دل های تربیتی صدای فریاد بسیار طولانی و بیدار سازی آن بسیار جدی و بدین شکل است که عمق نگرش و ژرف اندیشی در درد دل کننده ،حرف اصلی است.
درد دل های تربیتی هرگز به دنبال بازسازی نیست زیرا اساس انسانی مورد تهاجم قرار گرفته و جانشینی به نام حیوانیت در دل آن جای گرفته است.نباید این تصور را پذیرفت که با رنگ آمیزی این ساختمان به تداوم آن امیدوار بود.بازسازی تربیتی در این زمانه تنها گذران وقت و شاید اتلاف آن باشد.باید به فکر نوسازی در تربیت بود و بس.
تغییراتی که در عناصر تربیت مانند دانش آموزان و نحوه ی گزینش آن ها، انتخاب معلمین، نوع تشکیل خانواده، افزایش یا کاهش جمعیت، تصویب قوانین ، تغییرات محتوایی کتب درسی، شکل و شمایل مدارس، نحوه ی انتخاب همسر، فزرند پروری ، تغییرات مسئولین و انتخاب بر اساس دیدگاه های سیاسی جدید ، روی می دهند تنها بی توجهی به اصل و اساس تربیت می باشند.
باید در این باره هوشیار بود و طرحی نو برای تربیت در نظر گرفت.تربیت اساس و بنیان آدمیت را مورد دقت قرار می دهد و بنابراین نمی توان آن را با چند تغییر به وضعیت مطلوب رساند.بنابر این فکر است که می گوییم ما به اصلاحات آموزشی نیازمند نیستیم که انقلابی آموزشی را خواستاریم.در شکل دوم قضیه همه چیز با توجه به اساس تربیت دیده می شوند.
بازسازی استمرار غلط تربیتی را به دنبال خواهد داشت و افراد برای گریز از مسئولیت بدان دست می زنند.شاید یکی از دلایل آن احساس ناتوانی در نو سازی باشد.در بازسازی تلاش فراوان لازم نیست.گاه یک شبه مسئولی کتبا درسی را در مدارس تغییر می دهد و یا با یک شب خوابی آشفته مدارسی را حذف و یا جایگزین می نمایند.
در بازسازی تایید روند تربیت مطرح است و به زبان ساده به وجود آورندگان آن تاییدی بر روند قبلی را رقم می زنند و می گویند که روش کار و مسیر حرکت درست است و بدین سان ادامه ی سقوط آدمی را مورد نظر خود قرارد داده و می کوشند تا با بازسازی زمینه ی ایرادات را از بین برند.
درد دل های تربیتی برای بازسازی ایجاد نمی شوند.بیداری معنا داری را تعقیب می کنند که به دنبال آن فعالیت های حساب شده ای را ایجاد می نمایند.بازنگری در روند تربیت و کنار گذاشتن تمامی راه هایی که منجر به عقب ماندگی نوع بشر در به وجود آوردن وضعیت حیوانی شده است ، حاصل آن خواهد بود.
جامعه با درد دل های تربیتی به شکلی کاملا جدیددست می یابد به طوری که افراد آن در دلشان سعادت و آرامش را درک می کنند و از رفتار های غیر انسانی خبری نمی یابند.بسیاری از افراد از رفتارهای جدید شاد و از عملکرد گذشته ی جامعه شرمسار می گردند.بدیهی است که چنین وضعیتی با بازسازی به دست نمی آید.
درد دل های تربیتی با هدف بازسازی به وجود نمی آیند که اگر چنین بود، تغییرات مکرر را می پذیرفت.درد دل های تربیتی تنها نو سازی در اساس را جویاست که با تلاش و کوشش آدمی امکان ان حاصل و مردم درون جامعه ی جهانی به سمت جوهره ی اساسی خود که همان انسانیت و آدمیت است رهنمود می شوند.این نتیجه برای درد دل های تربیتی بسیار مهم است و خواست اساسی آن نیز تنها از طریق نو سازی به دست خواهد آمد.