مقدمه
آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد اجتماعی، رسالتی جز انسان سازی و خدمت به تعالی فردی و اجتماعات انسانی ندارد. به دست دادن چنین رسالت عظیمی اگر با حمایت افراد اجتماع و نهادهای رسمی همراه نباشد، اگر نگوییم غیر ممکن بلکه بسختی و کندی میسر خواهد شد.
با این حال امروزه کمتر کسی را می توان یافت که با آموزش و پرورش در ارتباط باشد اما از اوضاع آن کاملاً رضایتمند بنظر برسد. شاید وجه اشتراک این نارضایتی را بتواند در یک جمله تلخیص کرد و آن این که آموزش و پرورش تاکنون نتوانسته در تربیت انسانِ تراز اجتماعی، انسانی و دینی بطور کامل موفق عمل کرده باشد.
مسائل و دلایل عدم دستیابی به این انتظار از لحاظ مولفه های درونی و بیرونی سیستم آموزش و پرورش فراوانند اما در این مقاله ما توجه خود را بر عدم مشارکت والدین متمرکز کرده ایم و سپس آن را از حیث باورداشت های آنان نسبت به آمورش و پرورش و نیز عدم آگاهی از پیامدهای رشد نیافتگی در تربیت مورد توجه قرار داد ه ایم.
تنگناهای مشارکت در آموزش و پرورش
آموزش و پرورش به عنوان سیستمی باز، از عوامل متعددی هم اثر می پذیرد و هم اثر می گذارد. آموزش و پرورش در تحول و بالندگی سیاست، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ و... نقشی پذیرفته شده و غیر اجتنابی دارد.
به همین دلیل در صورتی موفق خواهدبود که از مشارکت تمام اثرگذارانِ برخود، منتفع باشد در مقابل ، هر گونه عدم مشارکت افراد یا نهادهای مسئول، در تامین الزامات اولیه ی آن برای تربیت، می تواند مانعی جدی بر سر راه رسیدن به اهداف متعالی آن شود. بی تردید در ساختار تربیتی جامعه یکی ازمکان هایی که بطور مستقیم و غیر مستقیم می تواند بر فرایند تربیت افراد تاثیر بگذارد مدرسه است. بنابراین :
-
اگر فضای فیزیکی کلاسها بسیار نامطلوب ، یا از روشنایی کافی برخوردار نباشند
-
ساختمان رنگ آمیزی نشده و نیمکتها فرسوده باشند
-
حیاط مدرسه از نظر زیر ساختی و پوشش نامناسب باشد
-
از وسایل گرمایشی و سرمایشی در مضیقه باشد
-
دستشویی ها و آبخوری هایش متناسب با تغییرات فصلی مجهز به آب گرم و سرد ، مایع های نظافت و... نباشند
آیا با دور نمای مخدوشی که ناشی از پیامدهای تربیتیِ ضعیفِ چنین مکان هایی است می توان فرزندانمان را در داشتن تربیت متعالی یاری کرد؟
بی گمان ، داشتن تعامل، درچارچوب فرایندهایی مدام از مشارکت های آگاهانه و معنادار، کارایی این مکان تربیتی را در دستیابی به اهداف و تربیت انسان های متعالی دو چندان می کند. یکی از مناسب ترین و عملی ترین راهکارها، تامینِ بخشی از هزینه های آن توسط خانواده هاست و شکل آرمانی این مشارکت هم وقتی نمایان ترمی شود که مساعداتشان در این راه را نه صرف هزینه بلکه پس اندازی برای مقابله با معضلات احتمالی رفتاری ، ناملایمات غیر اخلاقی و غیر انسانی در آینده ی جامعه خود بدانند.
بنابراین هر چه افراد در مساعدت و صرف هزینه برای آموزش و پرورش فرزندان خود خست به خرج دهند، گستردگی آسیب های اجتماعی و روانی در جامعه را به دست خود افزایش خواهندداد. از این رو، یکی از جاهایی که صرفه جویی مالی در آن معنا ندارد آموزش و پرورش است.
والدین باید بدانند، مدرسه به عنوان نمادی از آموزش و پرورش ، یکی از مهمترین نهادها برای انسان شدن و اجتماعی شدن فرزندان آنها است. دراین مکان است که می توان آنان را با اخلاق آشنا و تجربیات واقعی زندگی را برایشان بازنمایی و تعالی بخشید.
با این حال اگر چه مدارس همواره از حمایت (دولت ها) برخوردار بوده اند اما این خانواده ها هستند که باید ابتکار آن را در دست گیرند و با حمایت های خود، تسهیل گر تربیت و انتقال دهنده مواریث فرهنگی و دینی به دانش آموزان باشند.
مدرسه از یک طرف محلی برای یادگیری –یاددهی و آمیختگی آن باذوق ،زیبایی ،و خلق توانمندی های بشر دوستانه، عدالت جویانه و مهربان خواهانه است و از دیگرسو فعالیتی است توام با مشارکت فعال سه عنصر یعنی والدین، معلم و دانش آموزان.
بنابراین بسیار مهم است که مدرسه بطور حقیقی هم برای والدین و هم برای دانش آموزان خانه دوم تلقی شود زیرا در سایه همین رویکرد است ، که شور و شوق در فراگیران ،معلمان و والدین خلق و باعث خواهد شد هیچ کدام برای برای خروج از این مکان بی قراری نکنند.
حال سوال این است که چگونه می توان در مدارس این امر را محقق کرد؟
یکی از پاسخ ها می تواند این باشد که والدین در آغاز از خودبپرسند چرا فرزندانشان را به مدرسه می فرستند؟
تحصیل برایشان چه جایگاه و معنایی دارد؟ و این همه تلاش برای بدست آوردن آن چیست؟
آیا هدفشان قراردادن فرزندان خود در فضای بسته ای است که بعد از گذراندن چند امتحان به شغلی درآینده برسند؟
آیا واقعاً فرزندانشان می توانند از این تحصیل به درک کل فرایند زیستن برسند؟
آیا تربیت فقط در آموزش و یادگیری دروسی چون ریاضی ، شیمی، هندسه و... نهفته است؟
آیا آنان فهم درستی از این دارند که اگر فضای مدارس برای شادی و خوشی کودکانه ، نوجوانانه و جوانی فرزندانشان مهیا نباشد چه فضای غم باری بر کلاس ها و مدارس حاکم خواهد شد ؟
آیا آنان می دانند برخی مدارس به دلیل عدم امکانات و توسعه نیافتگی، به مکانی برای نادیده گرفتن نیازهای اساسی آنان و پایانی برای دوره ی کودکی ، نوجوانی و جوانان آنان مبدل شده است؟
آیا آموزش وپرورش می تواند همانند سایر مخارج، جایی در سبد زندگی آنان داشته باشد؟
آیا در کنار هزینه های مربوط به پرداخت برق ، گاز، خوراک ، پوشاک ، تفریح ، سوخت وسیله نقلیه و...برای آموزش و پرورش حاضرند هزینه پرداخت کنند؟
سوالاتی این چنینی می تواند ما را به سوال مهم دیگری رهنمون سازد که بپرسیم چرا والدین برای کمک و حمایت ها از آموزش و پرورش کمتر حاضرند بها و هزینه بپردازند؟ چه تنگناهایی بر سر راه مشارکت مالی ، عملی و فکری آنان در آموزش و پرورش وجوددارد. به نظر می رسد این امر از دو جهت قابل بررسی است.
نخست از نظر نوع "باورداشت" های آنان نسبت به تعلیم و تربیت
دوم از حیث عدم آگاهی از "پیامدهای رشدنیافتگی" در تربیت .
باورداشت ها
قانون رایگان بودن تحصیل
قانون رایگان بودن آموزش و پرورش عمومی، در حالی است که بودجه اختصاصی این سیستم تربیتی، برای این منظور به هیچ وجه کفاف اداره این دستگاه عریض و طویل را نمی دهد. کافی است به بودجه ای که بطور تقریبی 99 درصدش صرف پرداخت هزینه های جاری و حقوق کارکنان آن می شود، نظری بیفکنیم تا به سادگی در یابیم چرا این نهاد تا کنون در کیفیت بخشی و تربیت انسان های متعالی کمتر موفق بوده است.
متاسفانه وقتی بطور قانونی، این نظام ، خدمات و تربیت اش رایگان باشد افراد کمتر خود را ملزم به مساعدت یا پرداخت هزینه های مالی برای مشارکت دراین سیستم، از خود نشان می دهند و ازطرفی، حتی هرگونه درخواست مالی برای بهبود خدمات آموزشی و تربیتی را نوعی اجحاف و قلدری مدارس در حق خویش قلمداد می کنند.
بی اعتمادی نسبت به توانایی مدارس
هر چند تجارب نشان می دهد، چنانچه مردم در برنامه های مدارس مورد مشورت و مشارکت فکری قرارگیرند، حمایتشان از مدرسه بهتر و بیشتر و در نتیجه تربیت روندی مطلوب به خود خواهد گرفت اما سوال این است آیا مشکلات تربیتی ما با کمک یا مساعدت های مالی به مدارس قابل حل است؟
وقتی والدین می بینند تربیت در مدارسی که مستقیماً با کمک های مالیِ والدین اداره می شوند، نسبت به مدارس دولتی ، برتری های مشخصی ندارند! نسبت به عمل مدارس و مشارکت های خود، بی اعتماد می شوند. به عبارت بهتر والدین وقتی می بینند مدارسی که از مشارکت های مالی و داشتن تمامی امکانات مربوط به تدریس برخوردارند( مانند برخی مدارس خاص چون: نمونه . شاهد . هیات امنایی . غیر دولتی و.... ) باز در انسان سازی و تربیت اجتماعی، مدنی و اخلاقی فراگیران چندان موفق عمل نکرده اند !! اعتمادی به کمک های خود به مدارس نخواهند داشت..
نگاه هزینه بر به جای سرمایه گذاری به تربیت
در این نگاه ما به چالش نگاه هزینه – فایده در ارتباط با آموزش و پرورش مواجهیم. وقتی بسیاری( حتی برخی دولتمردان)، آموزش و پرورش را نهادی صرفاً هزینه بر بدانند نمی توان انتظار داشت در تغییر نگرش والدین ، در پشتیبانی های مالی خود به مدارس تاثیر بگذارند. این رویکرد باعث گردیده تا برخی حتی آموزش و پرورش و تربیت را با صدور مجوز هایی، "خصوصی و غیردولتی سازی"کنند و در نتیجه، روزبه روز در کاهش تصدی گری مالی و ترویج نوعی "بازاری کردن آموزش و پرورش"مبادرت بورزند. طبیعی است که این روند در بحث انگیزه ی مشارکت والدین در مدارس جز اخلال، چیز دیگری ایجاد نخواهد کرد.
پیامدهای رشد نیافتگی در تربیت
آموزش و پرورش با ارزش ترین و بیشترین اهمیت را در هر جامعه ای به خود اختصاص داده است. امکان ندارد ما از مشکلات موجود در یک اجتماع بحث کنیم و یک سر عمده اش به ضعف نظام آموزش و پرورش در تربیت انسان متصل نباشد.
لذا راز این که ما چگونه کودکاني تربيت کنيم که با اصول و مباني انسانیت و معنويت واقعي همخوان و همراه باشند ، همان گونه که قبلاً متذکر افتاد، در این نکته نهفته است که خانواده ها چه تعریف یا انتظاری از آموزش وپ رورش دارند ؟
واقعیات حاکی از تفاوت در این نوع نگرش هاست.. برخی موفقیت در امتحانات ، برخی دستیابی به سطح معنی داری از مهارت های کلیدی برای زندگی ، برخی توانایی حل مشکلات و تجزیه و تحلیل شرایط پیچیده ، برخی رسیدن به سطوح شناختی و غیرشناختی برای موفقیت در دوره بزرگسالی و... را تربیت موفق می دانند. تربیت را هرچه بدانیم یا بنامیم، چنانچه به دلیل کمبود امکانات در تربیت انسانِ متعالی، ضعیف یا ناموفق عمل کند، قطعاً عواقب عمومی و اجتماعی نابهنجاری را در جامعه بوجود خواهد آورد. پیامدهای ضعف سیستم های تربیتی به ویژه آموزش و پرورش ، در انسان سازی به قدری گسترده و در مواردی وخیم است که در بسیاری از موارد منجر به بالا رفتن هزینه های عمومی و اجتماعی، توسعه نیافتگی، رشدجرم، هنجارشکنی، مراقبت های بهداشتی ، کاهش رشد اقتصادی و... خواهدشد که ضررکنندگان اولیه آن قبل از این که جامعه باشد، خود والدین و خانواده هستند.
بنابراین باید تلاش های خود را در زمینه حمایت های مختلف مالی و فکری از آموزش و پرورش تسریع بخشید تا هم نتایج آموزش های رسمی و تحصیلی آن بهبود یابد و هم تربیت حقیقی افراد را ازخطر، در امان بداریم.
قطعاً هر چه والدین در بخش تعلیم و تربیت فرزندان خود هزینه کنند، مزایای این حمایت و سرمایه گذاری هایشان، هم آموزش و پرورش را متحول می کند و هم به عنوان سرمایه گذاری عمومی ، تضمین کننده سلامت جامعه خواهدبود. کافی است جهت آگاهی بیشتر والدین ، توجه ها را به اثرات آموزش و پرورش بر مواردی چون اعتقاد ، عبادات ، اخلاق ، سیاسی ، زیستی و بدنی – زیباشناختی و هنری ، علمی و فناوری و... جلب کنیم تا اهمیت مشارکت در آن برایشان بیشتر نمایان شود.
باورهای دینی عامل تقویت انگیزه مساعدات داوطلبانه
به عنوان نکته ی پایانی ، پس از آگاهی های نسبی که در این بحث در مورد ناگواری عدم مشارکت در تربیت ، پیدا کردیم ما درصدد پاسخ به این سوال برخواهیم آمد که ،چگونه می توان انگیزه ای قوی و پایدار در والدین و افراد جامعه ایجاد کرد که همیشه خود را ملزم به کمک های مالی و فکری داوطلبانه به مدارس کنند؟
در قیاسی منطقی می توان گفت، همانگونه که بسیاری از مردم تحت تاثیر باورهای پاک دینی، بدون هیچ چشم داشت بیرونی ای ، حاضرند در ساخت مساجد و مراسمات مذهبی کمک کنند می توان ، مدارس را نیز مشمول چنین باورهای پاک کرد.
نیکوکاران و مومنان باید بدانند اگر در جامعه ای بی اخلاقی های اجتماعی و رواج فساد ها ، دارای آمارهای تکان دهنده ای باشد، شک نباید کرد که آن جامعه در دو نهاد دارای بی توجهی های چشمگیری است یکی مساجد و دیگری مدارس.
بنابراین اگر بتوان سمت و سوی انگیزه های خیر خواهانه و نیکوکارانه را همانند کمک در ساخت و تجهیز مساجد ، به سوی تعلیم و تربیت نیز کشاند و توجه ها را به نقشی که تعلیم، تربیت و تزکیه در اسلام برای سعادتمندی انسان و جامعه از خود بر جای می گذارد، معطوف کرد ، این باور را در افراد جامعه دینی تقویت خواهیم کرد که چنین کمک و مساعدت هایی قطعاً همانند کمک به مساجد، در زمره باقیات صالحاتی قرار خواهند داشت که نه تنها دعای خیر دیگر مسلمین را برایشان به دنبال خواهدداشت ، بلکه تا ابد خود را در هر ثواب دانش آموزان این مدارس سهیم و شریک خواهندکرد.
نتیجه گیری
آموزش و پرورش با تاثیری که بر مواردی چون اعتقاد ، عبادات ، اخلاق ، اقتصاد، بهداشت و... می گذارد ، می تواند عامل مهم پرورش افرادی باشد که هم به فهم جایگاه و نقش خود در هستی رسیده اند و هم رفتارهای انسانیت مدار را برای داشتن جامعه ای ایمن از خود بروز می دهند.
آنچه که می تواند سیستم تربیتی یک جامعه را در پرورش چنین افرادی با چالش مواجه کند، ضعف یا فقر منابع مالی و امکانات تحصیلی از یک سو و عدم مشارکت یا جدایی والدین از چرخه ی تربیت و انسان سازی مدارس است.
واقعیات حکایت از این دارد که اگر مدارس و اولیای دانش آموزان، مدرسه را خانه دوم خود و فرزندانشان بدانند و برای رفع مشکلات آن مسئولانه اقدام کنند (با توجه به تخصص و توانمندیهای مالی و فکری زیادی که در میان پدران و مادران وجود دارد،) بسیاری از مشکلات آموزشی، خدماتی، فنی و تخصصی مورد نیاز مدارس از میان خواهد رفت .
یکی تلاش ها و گامهایی که در جهت اعتماد سازی میان والدین و مسئولان مدارس (که گامی موثر در رسیدن به مشارکتی فعال و همه جانبه است ) می توان برداشت ، این است که مدارس باید به محض دریافت کمک ها و پشتیبانی های والدین ، مسئولیت خود را آغاز و به طور مرتب گزارش کار و فعالیت های انجام شده را برای والدین ارسال کنند. بنابراین یکی از نقاط قوت مدارس در ایجاد انگیزه برای ادامه حمایت والدین ، می تواند این باشد که آنان می توانند با گزارش دهی، اعتمادی را که با مشقت زیاد جلب کرده اند برای همیشه استوار نگه دارند و آن را به سادگی از دست ندهند.
پیشنهادات
-برگزاری جلسات منظم با والدین و ایجاد یک رابطه تنگاتنگ با آنها
-شفاف سازی و اطلاع رسانی در خصوص میزان دریافت کمکهای و نحوه هزینه نمودن آنها در مدرسه
-چون موفقیت در جلب و جذب کمک های والدین شیوه ای طولانی و مهم است لذا هر چه مدارس برای اعتماد و جذب حمایت های والدین سرمایه گذاری کنند بازگشت سرمایه هایی که نصیب آنان می شود به مراتب بیشتر خواهد بود.
در موارد بسیاری برای این کمک ها، ارائه گزارش های زیبا از نظرمتن، طراحی و شکل ظاهری می تواند ثمر بخشی بیشتری به دنبال داشته باشد. زیرا والدین معمولاً به دنبال گزارش های علمی نیستند بلکه هر چه این گزارش ها زیبا، ساده و جذاب باشند، کارایی و تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت.
- برای والدین بسیار مهم است که بدانند در قبال کمک ها و حمایت های مالی شان چه کارهایی قرار است انجام بگیرد. بنابراین اعتماد و حفظ رابطه ی ماندگار در قبال فعالیت های جذاب، در جلب و پایداری حمایت والدین بسیار مهم تلقی می شود.
- نیازهای مدرسه باید پس از اولویت بندی به اطلاع و در معرض دید والدین قرار گیرند تا والدین خود در حل مشکلات آزادی عمل داشته باشند.
- اولیا حتماً باید نسبت به نقش فضای شاداب مدرسه در تعلیم و تربیت فرزندانشان توجیه شوند.
عزیزاله احمدی - معاون مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا