استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: درد دل های تربیتی محوریت تربیت را دارا هستند.بنابراین نوعی خاص از درد دل ها محسوب می شوند.کوشش و تلاش این نوع فعالیت ها برای نشان دادن مراکز و موسساتی است که به طور مستقیم و گاه غیر مستقیم مسئولیت تربیت را بر عهده دارند.در این میان ابتدایی ترین آن ها " خانواده" است.عملکرد اصلی این نهاد تولید مثل و رشد نوع انسان است.
در این رابطه گستردگی نگاه بسیار فراوان است.نوع تشکیل خانواده بر عملکرد آینده ی آن تاثیر گذار است.کسانی که بنا بر جبر خود را مقید به تشکیل خانواده می بینند در ادامه نیز بر همان جبر باقی می مانند و برای رفع مسئولیت ،وظیفه ی خود را تامین غذا و پوشاک اعضای آن در نظر می گیرند.آیا حیوانات بنا بر غریزه ی خود این وظیفه را انجام نمی دهند؟
تشکیل خانواده و چگونگی تشکیل آن یکی از دغدغه های تربیت دانان برای توفیقات تربیتی است.داشتن اهداف بلند انسانی و در راس آن ها تربیت نسلی پویا و دارای صفات آدمی اصلی ترین آن هاست.بسیاری از افراد هنوز به آن رشد فکری دست نیافته اند وکه اقدام به تشکیل خانواده می نمایند و نتیجه ی آن نیز بزرگ نمودن فرزندان بر حسب تصادف می باشد.
آگاهی پدران و مادران از روند تربیت و احساس اصلی نیاز برای ادامه ی زندگی یکی از خلا های مهم در این رابطه است.خیلی سریع تصمیم می گیرند.ازدواج می کنند.فرزندی را تولید می نمایند و سپس برای سیر کردن شکم آن ها از اول صبح تا آخر شب به کار مشغول می شوند بدون اینکه بدانند هدف انسان از ازدواج هرگز بزرگ کردن نیست بلکه ایجاد تحولاتی در نسل هاست تا با رشد بیشتر جامعه ای انسانی تر بسازند.
درد دل های تربیتی برای آن است که بگوید بسیاری از خانواده ها هنوز وظایف اولیه ی خود را نمی دانند و پدر سالاری یا مادر سالاری و اخیرا فرزند سالاری را چاره ی راه می دانند.اصولا در میان خانواده سالار معنایی ندارد.مشارکتی برای بهزیستی نسل هاست.ندانستن ها تداوم می یابند و فرزندانی سرگردان با توانایی های بالقوه را بر جای می گذارند.
درد دل های تربیتی می گوید که تربیت اصول و مبانی خاصی در خانواده دارد.اگر والدین از این مهم غافل باشند زیر بنا های تربیت در مراحل بعدی سست شده و امکان ترمیم نیز وجود ندارد.پدران و مادران عاملین اصلی و زیر بنایی عدم رشد فرزندان در خانه هستند و این خراب کاری مایه ای برای کجرویی های آینده است.
رفتارهای نا درست خانواده ها مایه درد دل های تربیتی است.گاه خشونت و زور گویی و زمانی بی تفاوتی و سهل انگاری در خانه باعث عدم رشد می گردد.خانه نیازمند به تعادل است.حساس بودن نسبت به تغییر وضعیت رشدی فرزندان در زمینه های کلامی، عقلی، عاطفی، فکری، ادراکی و سایر موارد وظیفه ی والدین است.
گاه والدین خود را محدود به کارهایی می کنند که برای خانواده های تربیتی اصل نیستند و این ایجاد درد دل می کند.کجای قانون گفته که وظیفه ی مادر غذا پختن و جارو زدن است.اصولا این روابط را چه کسانی برای آیندگان ترسیم نموده اند.تامین مخارج زندگی را به چه دلیل باید تنها پدر متحمل شود.مگر در کشاورزی سابق و نه چندان دور تمامی اعضای خانواده با هم تلاش نمی کردند.
مگر نانوایی در سابق وظیفه ی مادر نبود و اصولا زن ها این کار کرد را نداشتند؟ ایا امروز چنین است؟ باید اساس را محکم گرفت.تشکیل خانواده یکی از حساس ترین تصمیمات برای ادامه ی نسل آینده است.وجود طلاق در هر جامعه ای نشان دهنده ی غلط طی کردن مسیر ازدواج بوده است.
عملکرد خانواده در جهان امروز تحت تاثیر مسائل فراوان خودساخته ی بشر اشتباه طی می شوند.فرزند سالاری که آخرین آن هاست، ضربات جبران ناپذیر بر استحکام خانه و تربیت وارد نموده است.فرزندان خود را طلب کار والدین می دانند و جالب اینجاست که والدین آن را با جان و دل می پذیرند.ضربه ای مهلک از این بابت به نظام خانواده در حال وارد شدن است.
هر جامعه ای اگر بخواهد موفق به رشد و تعالی گردد باید در ابتدای کار نظام خانواده را درست بنا نماید.خانواده نهادی اصلی و پی تربیت های بعدی است.مدارس و دانشگاه ها بدان وابسته اند و کج رشدی آن برابر با فروریختن انسانیت و نتیجه ی آن سقوط آدمیت خواهد بود.
خانه و خانواده را باید به عنوان ابتدایی ترین فرایند برنامه ریزی برای توفیقات تربیتی در نظر داشت.در غیر این صورت نا کامی های امروزی همچنان ادامه خواهند یافت.این تنها مواردی خاص از درد دل های تربیتی در زمینه ی خانواده است و البته که از این موارد فراتر خواهند رفت.انسان ها بیدار شوند که خواب سنگین خطرناک است.خطری به اندازه ی سقوط ارزش های انسانی و جایگزینی صفات حیوانی است.