استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: در درد دل های تربیتی مراد از معلم تنها به عنوان فردی که وظیفه ی تدریس و آموزش را داراست مطرح نیست.ما معتقدیم که این واژه جوابگوی تربیت و روند آن نیست.بدیهی است که بنا بر شناختی که مردم از این کلمه دارند ما نیز بر همین اساس در باره ی آن موضوعات را دنبال می کنیم.معلم از نظر ما تنها یاد دهنده نیست بلکه وظایفی فراتر از آموختن دارد.
فردی است که بعد از روند تربیت در خانه، عهده دار همان وظایف است و می کوشد تا استعدادهای درون مدرسه را کشف کند و شاگردان خویش را به سمت شکوفایی و تعالی رهنمود نماید.وظیفه معلم بدون شک تنها در ابتدای کار ،آموزش است اما در اصل و اساس تغییرات درونی و حرکت های حساب شده برای ساختن افرادی مبتکر و خلاق در زندگی انسانی است.
معلم فردی است که نقطه ی اتکای خود را بر جوهره ی انسانی شاگردانش متمرکز می کند و می کوشد تا نسلی را به جامعه تحویل دهد که دارای روحیه ی آدمی و انسانی است.افرادی که جامعه ی آینده را اداره کنند و آسایش و ارامش نسل ها را تضمین نمایند.
درد دل های تربیتی برای این موضوع چندین نکته را منعکس می کند.اول از همه و شاید مهم ترین آن ها انتخاب معلمان به عنوان افراد رشد دهنده است.در ایران که شاهد مستقیم این موضوع هستیم وضعیت به هیچ عنوان راضی کننده نبوده و شاید فاجعه بار نیز باشد که اثرات منفی آن کم کم آشکار می شوند.
معلم الگو ورهبر در رشد و تعالی است .بدیهی است که ابتدا باید خود رشد یافته و دارای جوهره ی انسانی در حد اعلی باشد.او فردی است که معلمی را شغل و منبع درآمد نمی داند و افق دیدش بسیار وسیع تر از این تفکرات است.امروزه انتخاب معلمان در بدترین شکل ممکن صورت گرفته و معیارهایی برای استخدام در نظر آمده که با روحیه ی تربیت سازگاری ندارند.
در ایران افرادی با توجه به قانون از نهضت سواد آموزی به درون آموزش و پرورش اضافه شده اند که نمی بایست شوند.معلمی تنها آموزش نیست که مربی گری یعنی رشد دهندگی است.معلمی که اتلاف وقت می کند و درآمدهای خارج از مدرسه را در سر می پروراند چگونه می تواند رشد دهنده باشد ؟در حالی که خود هنوز اندر خم کوچه است.
صلاحیت معلمی یکی از لازم ترین بلکه واجب ترین آن هاست.افرادی در این میدان حق ورود دارند که متعادل و متوازن باشند.معلم شدن باید بسیار سخت تر از این چیزها باشد.ما در این زمینه درد دل های فراوانی داریم.زنگ تفریح های درون مدرسه تبدیل به بحث های پولی، اضافه کاری، گله های مربوط به درآمد زایی، تعطیلی بیشتر، کلاس های تقویتی، کلاس های خصوصی و امثال آن ها می شود و این همان زهری است که در پیکره ی معلمی در آموزش و پرورش ایران روان باقی مانده است.
تعیین امتیاز برای ورود به مدارس خاص برای معلمان ،این زهر را پر رنگ تر می کند.چه کسی گفته که مدارس نزدیک باید برای با تجربه ها باشند؟مگر روستاییان دارای استعدادهای بالقوه ای نیستند که باید افرادی مبتدی بلکه ناآگاه به آنجا فرستاده شوند؟
معلمان ما با چه دوره ای وارد مجموعه ی معلمی می شوند؟کدامین دانشگاه های تربیتی برای آن ها تدارک لازم را دیده است؟ چرا هر کسی که از استخدام در جاهای دیگر مایوس می شود سر از آموزش و پرورش در می آورد؟ معلمی ریشه و اساس رشد فردی و جمعی ایران است که در حال حاضر رها شده است.
در زمینه ی آزادی عمل معلمین نیز وضعیت بسیار بد است.از یک طرف او را خلع سلاح می کنند و از طرف دیگر می خواهند به جنگ جهل و جهالت بفرستند.معلمی باید ابهت خود را داشته باشد و با درایت و گاه محکم کاری شاگردان را به سمت تعالی بکشاند.این حقیقت که آدمی آسایش طلب بلکه تنبل خواه است را نباید نادیده گرفت.
معلم باید دارای قدرت احرایی در تربیت باشد.صدور بخشنامه هایی مانند تنبیه ممنوع را کسانی صادر می کنند که نمی دانند تنبیه بخشی از روند تربیت است و دارای انواع مختلفی است مانند قهر کردن با شاگرد برای تاثیر پذیری،آگاه کردن برای پذیرفتن اشتباهات فردی،جدایی موقت برای خردورزی و البته گاه تشر رفتن برای بیداری است.اینکه تنبیه تنها به تعریف از آزار جسمی محدود می شود کار غلطی است.باید به معلمان قدرت را باز پس داد.
درد دل های تربیتی در این زمینه بسیار زیاد است اما تنها نمادهایی از آن هامطرح می شوند.انواع صلاحیت ها، رتبه بندی معلمان، امکانات رشد دهی آن ها، روش های تدریس و ترفیع، ارزش یابی های درون مدرسه و امثال آن ها نمونه هایی است که می بایست با دقت بیشتری پیگیری و تحت عنوان درد دل های تربیتی منعکس شوند.