عزیزاله احمدی - معاون مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: نگاه تحلیلی که ما در پی آنیم از یک جهت کاملاً نامتعارف است. علت هم این است که سعی خواهد شد تا جایی که ممکن است از منابعی غیر ایرانی و فارسی استفاده شود.
دلیل این رویکرد جستجو گرانه این است که با فضای دیگری غیر از آنچه در میان است آشنا گردیم.
حداقل فایده ای که برای این رویکرد متصور است، این است که خوانندگان متعهد را به درک و مقایسه ای نظامند و البته روشنگرانه رهنمون می سازد تا درک کنند ما دارای چه اندیشه های متفاوت و کالاهایی متنوع در "ویترین اندیشه های منتسب به دین " هستیم.
این آگاهی، خوانندگان را به شکاف های تفسیری و برداشتهای متعدد و متنوعی متوجه می سازد که تا کنون حتی فرصت اندیشیدنش را به خود نداده است . به دلیل همین ضعفِ عدمِ آشنایی نویسندگان که گاه عامداً نیز بوده است ، عملا حقیقت جویان را به نوعی "تک نگری" آنهم از زاویه هایی تنگ، سوق داده است.
به هر جهت آنچه معمول است و باقاطعیت می توان گفت این است که مردان و زنان درکی صحیح از "حقوق انسانی" خود حداقل از منظر ادیان الهی ندارند.
دلیل آن هم این است که اصولاً آنان هیچگاه متون تاریخی و دینی شان را خود شخصاً مطالعه و واکاوی نکرده اند یعنی عادت داشته اند که اطلاعات مربوطه را از راه "شنیدن" دریافت کنند!
این معضل گاه گریبان تحصیل کردگان را نیز گرفته است. اما به شیوه ای دیگر. به ندرت می توان افرادی را یافت که از خود پرسیده باشند آیا آنچه را که من به عنوان منبع مقالات ، نوشته ها ، تحلیل ها یا حتی اعتقادات تلقی کرده ام و بدان ها ایمان دارم واقعیات یا حقاق دینی اند یانه برداشت ها یا دریافت های شخصی افراد از دین و متون دینی اند که گاه رنگ تقدس نیز برای توجیه به خود گرفته اند!؟ (نگاه طالبان در افغانستان و...)
به نظر می رسد تا هنگامی که نتوان این برادشت های شخصی، تفسیری مقدس مابانه را به خوبی شناخت نه می توان و نه می شود انتظار داشت افرادی بتوانند در فضایی آزاد، درمورد حقوق زن در جوامع دینی حرفی واقعبینانه زد.
به نظرمی رسد اگر بتوان متون دینی را بدون حذف و اضافات ، بصورت بکر و در معنای اولیه و اصلی اش خواند چه بسا به نتایج عجیبی و کاراتری دست یافت.
سوال این است که:
آیا می توان گفت هر دینی متعلق به فرهنگ خاصی است که در آن متولدشده است؟
آیا نمی توان انتظار داشت آنچه را که در مورد"حقوق زن" از نظر برخی ادیان طرح شده تا اندازه زیادی متعلق به رویدادها و اتفاقات خاصی بوده که در آن دوران روی داده است؟
برای مثال چنانچه از منظر متون مربوط به ادیان در رابطه با حقوق زن به جملاتی این چنینی برمی خوریم که :
زن شیطانی برای فریب مرداست
زن نجس است( دردوره عادت زنانگی)
زن نقص عقلی دارد
زن ایزاری برای ارضاء غرایز است
مردصاحب اختیار زن است
زن بایدمطیع شوهرباشد
مردمی تواند زن را تنبیه کند( اما زن چرا نمی تواند)
زن غنیمت جنگی است که بین فاتحان به عنوان کنیز یا برده قابل تقسیم است و....
آیا در زمان حال باید همین دیدگاه را داشت؟
آیا اگر بتوان با دلایل مستند، ثابت کرد که چنین برداشت هایی مربوط به زمان و فرهنگی خاص بوده و امروزه نمی توان با هیچ شواهد و منطقی آن را برای زنان قابل توجیه کرد خشم افرادی را بر نخواهد داشت؟