استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: تاریخ در هر برهه ای از زمان به دلایل متفاوتی روی داده و خواهد داد.گاه دلایلی مانند قدرت طلبی و روحیه ی امپراتوری در شخص یا مجموعه ای از اشخاص باعث به وجود آمدن وقایع می گردند و گاه اشخاص مثبت و مصلح این تاریخ را می سازند.بنابراین تاریخ هم دارای رویدادهای میمونی مانند انواع اختراعات و نوآوری هاست و هم رویدادهای تلخی مانند انواع حمله ها و آتش زدن کتابخانه های کشورهای متمدن زمانه است.
بدیهی است که میان رویدادهای تاریخی و موضوعات مختلف رابطه یافت می شود.مسائلی مانند اقتصاد و کشور گشایی در بسیاری از موارد عامل و باعث ایجاد رقابت های جنگی میان ملت ها شده است و به همین دلیل اقتصاد با رویدادها رابطه ی نزدیکی داشته است.
این نکته در بررسی های تاریخی مهم و حیاتی است اما به نظر نمی رسد که چندان مورد توجه قرار گرفته باشد.علت این موضوع را باید در ادامه ی ظلم های آدمی به همنوعان خود در طول تاریخ و تکرار مکرر آن ها یافت.اگر روابط میان موضوعات و تاریخ کشف می شدند چه بسا موانعی در جلوگیری از موارد مشابه نیز می گردیدند.
جنگ های ویرانگر قدیم و جدید تفاوتی با یکدیگر نداشته اند و تنها اختلاف در شیوه ی جنگ افروزی هاست.اسلحه های ساده ی تبدیل به مدرن شده اند ولی استعمار گری و ظلم و ستم همچنان به شکل اولیه ی خود باقی مانده اند.یافتن رابطه ی میان وقایع خاص و موضوعات ایجادی یکی از کوشش های لازم برای کاهش ستم ها و حتی از بین بردن ان ها در آینده خواهد بود.
در واقعه ی عاشورا نیز روابط بسیاری می توان یافت.بررسی زمانه نشان دهنده ی وجود دو قشر مشخص در این واقعه بوده است.از یک طرف افرادی که طرفدار و موافق با حکومت بودند و لذا در برابر مخالفین ایستادند و حتی با کشتن آن ها نیز از کینه و دشمنی دست بر نداشتند و از طرف دیگر افرادی که حاضر به تایید حکومت نبودند و شجاعت و صبوری را در درگیری با آن ها دیدند و زیر بار ستم آن ها نرفتند.
واقعه ی عاشورا را از این نظر باید استثنا دانست زیرا در جنگ ها و درگیری ها و حتی مخالفت های علنی، تعداد فراوان افراد تشویقی بر ایجاد است.به زبان ساده در دنیای متفاوت دیروز و امروز هر گاه طرف های درگیر متوجه ی قلیلی افراد خود می شدند سکوت انتخاب کرده و منتظر فرصت های مناسبی می گشتند.این مورد در عاشورا نفوذ نداشت و آنچه مهم تلقی می گشت مسئله ی حق و باطل بود.
در رویداد تاریخی عاشورا مطالعه ی افراد درون هر دو جبهه نشان دهنده ی حقایق بسیار مهمی است.نوع انسان در ایجاد و ادامه ی آن نقش اساسی داشته و دلایل دفاع از قیام و مخالفت با آن نیز مختلف بوده اند.افعالی که در قبل و حین این قیام روی داده اند، رشد و تعالی را به وضوح منعکس نموده اند.به همین دلیل است که در این واقعه رشد انسانیت در برابر حیوانیت به طور مشخص روی داده اند.
کسانی در دو طرف این اقلاب قرار داشته اند که دارای رفتارهای متفاوت انسانی و حیوانی بوده اند که در بعضی از موارد حتی دون تر از نوع حیوان نیز متصور گردیده اند.در برابر مخالفین با انقلاب افرادی بودند که با رفتارهای خود و انتخاب شیوه های رفتاری اوج انسانیت را به نمایش گذاشته اند.
موضوع رشد انسانی و رسیدن به قله ی انسانیت در برابر رشد حیوانی و بروز صفات وحشی گری، جهت مطالعه را به سوی رابطه میان تربیت و عاشورا هدایت می کند.بنابراین ضمن تایید وجود موضوعات متفاوتی در رابطه ی با عاشورا می توان این ارتباط را در تربیت مهم تر دانست.به زبان ساده میان این واقعه و ابعاد مختلف تربیت در افراد رابطه ی تنگاتنگی وجود دارد.
در موارد دیگری از تاریخ مانند انواع جنگ های صدر اسلام،این رابطه نمایان بوده است.از یک طرف رفتاری از روی آگاهی و هوشیاری و دعوت مردم به دین خدا و از طرف دیگر خودخواهی، ظلم و ستم و چپاول اموال مردم، نشان دهنده انواع ویژگی ها بوده است.
مواردی که نشان دهنده ی رابطه ی تاریخ با تربیت باشد در تمامی حوادث تلخ نمایان تر است.به طور مثال حمله ی مغول به ایران و رفتارهایی که آن ها با اهل علم و نمادهای فرهنگی نمودند دقیقا نشان از عدم رشدی دارد که در جامعه ی وحشی آن زمان مغول یافت شده است.
در حمله اسکندر مقدونی به ایران و کشتار وسیعی که به راه انداخت را نه تنها باید در تربیت او یافت بلکه دست گذاشتن روی نکته ی مهمی مانند ازدواج سرداران او با دختران ایرانی برای از بین بردن فرهنگ ایرانی و غلبه ی فرهنگ غرب نیز همین معنا را تایید می کند.
چگونگی تربیت افراد موثر در ایجاد حوادث تاریخی مانند هیتلر و بررسی زندگی خانوادگی آن ها نکات مهمی را برای خوانندگان آشکار می کند که نشان دهنده ی تاثیر فرزند پروری بر رفتارهای ایجادی آن هاست.بدون شک این رابطه محکم ترین عامل در به وجود آمدن رویدادهای تاریخی است.
در مواردی مانند اکتشافات و یا اختراعات که آن ها هم رویداد تاریخی محسوب می شوند و عاملین چنین وقایعی که باعث تغییر و تحول فراوان در دنیای خاص خود شدند، تربیت افراد عامل نشان دهنده ی تاثیر آن بر چگونگی تفکر و تعقل آن ها و نیز خدمت به همنوعان و نوع انسان بوده است.
این نکته که باید میان تاریخ و تربیت رابطه یافت را بسیاری در سبد فراموشی خود قرار داده اند و به اعتقاد ما همین غفلت از این رابطه باعث تکرار حوادث تلخ تاریخی در مقاطع دیگر شده است.به طور مثال کشتار مغول ها در ایران با حمله ی اتمی آمریکا به ژاپن تفاوتی ندارد.
در واقعه ی عاشورا نیز این نکته مورد غفلت بسیاری از تحلیل گران، حتی دینداران قرار گرفته است.ان ها تنها به چگونگی حادثه می پردازند و از این باب که به وجود آورندگان آن ها در دو سوی کارزار دارای چه پیشینه ی تربیتی بوده اند را فراموش کرده اند.
حوادث تاریخی به وسیله ی انسان و از روی عمد و غرض و با انواع هدف های خوب و بد ایجاد شده اند و در آینده نیز خواهند شد.آدمی در رفتار خود تابع نوع تربیت و رشد خود می گردد و بر این اساس باید پذیرفت که مبنای درست یا غلط بودن یک حادثه یا رویداد ،تربیت و چگونگی رشد افراد در طول زمان است.
تربیت درست افراد منجر به ایجاد رویدادهای میمون برای انسان ها می گردد که به طور مثال حرکت ادیسون در دفاع از مادر و قدرشناسی او از وی برای خدمت که نشان دهنده ی ارزش تربیتی رفتار اوست و اینکه او خود را بدهکار مادری می داند که او را تربیت کرده است، در نهایت اختراع برق را ایجاد می کند که تا ابد برای انسان های همنوع مایه ی آرامش و آسایش می گردد.