استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: برنامه ها در هر فرایندی نقش راهنما را ایفا می کنند.بسته به اهمیت یک روند، راهنما نیز این جایگاه را دارا می باشد.در واقع برنامه موید داشتن نظم و انضباط و در نهایت آینده نگری است.برنامه های تربیتی دقیقا همین اهداف را دنبال می کنند و می دانند که به دنبال چیستند و آینده را برای خود به همان صورتی ترسیم می کنند که نهایت رسیدن به منظورها باشد.
برنامه برای تربیت نقش مهمی مانند نقشه برای ساختمان دارد.درست بودن ساختمان بر اساس خواست نقشه کش در موفقیت اجرای آن است.درد دل های تربیتی در ایران از بابت برنامه ها دارای دو شکل و شمایل است.یکی اینکه برای عوام مشخص نیست که این نقشه کجاست و چه شکلی دارد و در نتیجه حرکت مردم بر آن اساس منتفی است.همین حالت باعث سردرگمی و تصمیمات فردی می گردد.
دوم اینکه متخصصین نیز از چگونگی آن آگاه نیستند و نقشه فعالیت های آینده را نمی توانند ارزیابی نمایند زیرا در هر برنامه ای ارزش یابی برای ترسیم موفقیت و یا عدم آن لازم و ضروری است.برنامه های تربیتی ما در طول فعالیت ها ،نامعلوم و حتی گم شده است.
فعالیت های تربیتی به دلیل عمدی بودن و از روی قصد و اراده نیازمند به برنامه های روشن و مبراست.این مورد کاملا ناامید کننده است.حتی تربیت دانان ایران نمی دانند که چه کسانی برنامه ها را تدوین می کنند و اگر این امر صورت می گیرد چه کسانی مطالعه نموده و تایید می نمایند و در آخر اگر تایید شده اند چرا اثری از آن هانیست؟
برنامه های تربیتی به دلیل داشتن رابطه با رشد که امری یکباره نبوده و باید به تدریح و با توجه به شرایط فردی و اجتماعی صورت گیرند، دارای اهمیت ویژه ای هستند.کدامین برنامه را معلمین، مدرسین، مسئولین سایر ارگان ها، آموزش و پرورش، متصدیان فرهنگی، سیاستمداران، بازاریان و در نهایت خانواده ها آگاه هستند؟
ما بر اساس کدامین نقشه در راه تربیت نسل های خود اقدام می کنیم؟ اگر برنامه داریم چرا آن را علنی نمی کنیم و اگر نداریم چرا برای تدوین ان اقدام نمی نماییم؟مگر نه این است که روند تربیت بر خلاف بسیاری از فعالیت ها، امری همگانی و وابسته ی به همکاری تمامی مردم یک جامعه است؟
برنامه ها در دو بعد محلی و ملی لازم و ضروریند.ما در این رابطه فقیر هستیم و شاید خود را در خلا بیابیم.کشوری بزرگ با مردانی شایسته و زنانی منحصر به فرد، ضد ظلم و ستم، با آمادگی های فراوان، توانایی های خاص، استعدادهای درخشان، مقاوم،اهل منطق و پیرو قانون و انسانیت نیازمند راه و نقشه ی طریق برای برآورد چنین توانایی هایی است.
درد دل ما از بابت ناتوانی نیست که توانا تر از بسیاری از جوامع امروزی هستیم.از بابت نداشتن امکانات بالقوه نیست که سرآمد بسیاری از کشورها می باشیم.از پنجره ی شایستگی دارای اثبات های گسترده ای در طول تاریخ بوده و هستیم.درد دل ما از اجرایی نکردن و به حرکت در نیاوردن برنامه ها و نقشه هاست.
ما در درون کشتی غول پیکری هستیم که در دریای بیکران و آب های خروشان بدون نقشه در حال حرکتیم و در پی جزیره و خشکی روانیم که نمی دانیم کجاست.گرچه این امکان وجود دارد که بر حسب اتفاق خشکی اندکی نیز بیابیم اما این حق ما نیست.باید در این باب تفکرات وسیع تر همراه با عمق بیشتری صورت گیرد.ملتی بزرگ با توانایی های وسیع، حیف است که در این وضعیت باقی بماند.
باید برنامه ها در درون ما نهادینه شوند.سیاست بازی ها را در خدمت برنامه ریزی قرار دهیم نه اینکه برنامه ها را جزئی از سیاست بازی بدانیم.برنامه ها حتی اگر نیازمند به پنهان نگری باشند اشکالی ایجاد نمی کنند.ممکن است بسیاری از زورمداران موانع بزرگ در اجرا ایحاد کنند که البته بعید نیست اما توانایی های ما برای رفع موانع از زور و زر بیشتر است.باید به خداوند متعال تکیه زد و برنامه ها را با امیدواری تدوین نمود.درد دل ما باید شنیده شوند و در غیر اینصورت مسئولیت پذیری تاریخی را به دنبال دارند و کسی یارای گریز از آن نیست.