به گزارش ایران اُنا، در این نوع نگرش مسائل به صورتی تجزیه وار بررسی می شوند.واقعه ی عاشورا هرگز آغازش را مهاجرت امام از مدینه در نظر نمی گیرد بلکه آن را به پیشینه ی این رویداد متصل می کند.جنگ بین امام و یزید تنها ملاک برای این دیدگاه نیست بلکه این نمادی از بالاترین و شدید ترین آن در آن زمان بوده است کمااینکه دهم محرم سال شصت و یک نیز پایان آن به حساب نمی آید.
نقطه ی آغازین این رویداد را باید به صدر اسلام متصل نمود.واقعه ی عاشورا ادامه ی حرکاتی است که منجر به اعتراض شیعیان نسبت به انتخاب خلیفه ی اول گردید.غدیر خم و این رویداد تاریخی ملاک محکمی بر حقانیت کسی است که از طرف بهترین بنده ی خدا برگزیده گردید.
فتنه ی جنگ صفین، شهادت امام حسن(ع)، خلافت معاویه بن ابی سفیان و در نهایت انتصاب یزید به رهبری جهان اسلام، ادامه ی همان رویدادی است که منجر به نارضایتی اصحاب حق گردید.جنگی که در دهم محرم سال شصت و یک روی داد، آغازینش هرگز امام نبود کمااینکه صفین نیز شروع کننده ی آن امام علی(ع) نبود.
نگاه ریز و دقت وار به این واقعه نشان دهنده ی رفتاری است که در یک سوِی آن جنگ، خونریزی، قتل، ناجوانمردی، ظلم و ستم و در سمت دیگر آن دفاع،گذشت، مهربانی، عدالت، مدارا و کمک به مسلمانان بود.
ابتدای حرکت امام با دعوت از وی صورت گرفت.شاید برای بسیاری از عوام این نکته مهم نباشد اما برای اهل منطق و دلیل بسیار گواه و جالب توجه است.مگر امام معاویه را قبول داشت که سکوت را انتخاب کرد؟آنچه باعث حرکت ایشان از مدینه به سمت مکه شد نامه هایی بود که برایش فرستادند و در تاریخ نیز ثبت شده است.برای امام یاری خواستن مسلمان از مسلمان بسیار مهم بود.
نگاه امام به این دعوت نامه ها در پاسخش کاملا مشخص است.ایشان درجواب به درخواست آن ها برای عدالت خواهی و هدایت به صراط مستقیم دین ، اشاره ی مستقیم دارد و در هیچ یک از رویدادهای این واقعه اثری از قدرت طلبی و یا خلافت دوستی وی نمایان نمی شود.
برخورد امام با یزید به هیچ عنوان جنبه ی شخصی نمی یابد.با اینکه یزید او را از خویشاوندان خود محسوب داشته و پسر عم خطاب می کند اما هرگز امام به این مسئله بها نمی دهد و دفاع از دین و مسلمین را اساس قیام خود معرفی می نماید.
در باره ی جنگ افروزی نیز باید در باره ی امام این نکته را یادآوری نمود که در برپایی جنگ ها معمولا اهل خانواده به دور نگه داشته می شوند.در این رویداد با اینکه برادرش محمد بن حنفیه و سایر مومنین درخواست می کنند که یا نرود و یا با اهل بیت نباشد را نمی پذیرد.مشخص است که امام برای ایجاد اختلاف بین مسلمین اقدامی انجام نداده است.
خطبه های امام در تاریخ موجودند.روش امام در برخورد با هر مشکلی، بیدار سازی است.او در هر یک از سخنان خود در بین راه خصوصا حربن یزید ریاحی ابتدا خود را معرفی می کند تا دیگران بهانه نیاورند که ما پسر دختر پیامبر و فرزند علی مرتضی را نشناختیم.در تمامی حوادث قبل و حین این واقعه نیز از این روش فاصله نگرفتند.
در برخورد با حر، تعدادی از همراهان امام پیشنهاد جنگ و درگیری با او را می دهند تا بدین وسیله مزاحمی از سر راه برداشته شود اما امام می گوید که نمی خواهد آغاز گر جنگی باشد که به آن علاقه مند نیست.شجاعت اصحاب امام را همه ی اهل کوفه و شام می دانستند.
رفتار مهربانانه ی او با لشکر تشنه ی حر و سیراب نمودن افراد و اسب ها، رفتاری جوانمردانه و سخاوتمندانه است.اگر امام اهل جنگ و فتنه بود همین ضعف برایش کافی بود تا لشکر حر را از پای درآورد.همین رفتار برای لشکر بن زیاد نیز مهیا بود اما آن ها به شکل ناجوانمردانه آب را بر روی لشکر امام بستند و اجازه ی برداشت را ندادند.
اعتقادات امام در تمامی این رویداد اصل و اساس حرکت های او بود.با اینکه در منطقه ی خطر حر قرار داشت و در ظهر عاشورا آتش جنگ شعله ور بود ایشان نماز را هرگز فراموش نکرد و خطرات را به جان خرید و جالب اینجاست که در طرف مقابل که خود را مسلمان می دانستند، تیراندازی و مزاحمت در این هنگام اصل و پایه ی جنگ محسوب می گشت.
شب دهم که شمر دستور آغاز حمله را نمود امام پیشنهاد صبر داد و آن را به فردا موکول کرد و در همین روز بود که اتفاقاتی به وجود آمد که لشکر امام می توانستند تعداد زیادی از لشکر بن سعد را به هلاکت برسانند اما امام گفتند که نمی خواهند آغاز گر جنگ باشند.
قبل از ورود به کربلا امام نیز از طریق یارانش به حر گفت که اگر اجازه ی ورود به کوفه به من داده نمی شود بنابراین سه راه را برایم ایجاد نمایید.یا برگردم.یا به سرزمین های دور دست روم و در آنجا زندگی کنم و یا به شام روم.هدف امام گریز از جنگ بود.
در مقابل بن زیاد دو راه پیشنهاد داد یا با یزید بیعت نماید و یا جنگ را بپذیرد.بدیهی است که امام راه اول را به هیچ عنوان قبول نمی کرد و بیعت با یزید یعنی زیر پا گذاشتن تمامی اعتقادات و باورهای دینی بود.لذا در کربلا ماند و در این راه جان داد.
در برخورد با دشمنان خود راه بردباری را پیش گرفت و در آخرین خطبه ،مطالب جالبی را بیان نمود.آیا من را می شناسید؟ ایا من را با شما دشمنی دیرینه است؟ آیا در میان لشکر کسانی نیستند که من را به کوفه دعوت کردند؟آیا عهد شکنی کار پدران شما بود؟ آیا از کسان شما کسی را کشته ام؟آیا در بدن های شما زخمی از شمشیر من نمایان است؟سکوت لشکر نشان دهنده ی عدم توانایی در بیان حقیقت داشت.
نگاه تحلیلی به واقعه ی کربلا روشی متفکرانه و کنجکاوانه است.هدف اصلی آن نمایاندن حقایقی است که امام در کوشش های خود به دنبال آن بودند.سطحی نگری و پرداختن به این موضوع بزرگ نباید مانعی در دقت سنجی و پردازش تعقلی گردد.راه مبارزه ی با بدخواهان این واقعه همین نکته سنجی، ارزش یابی و بیان حقایق پنهان است.
نگاه تحلیلی واقعه هرگز محدود به زمان نیست و بعد از هزار و سیصد و اندی بعد از وقوع نیز نگاه کنجکاوانه را می طلبد.اینکه این واقعه هنوز دارای جذابیت فراوان نزد جهانیان است نباید بدون دلیل باشد.واقعه ای که در درون آن مجموعه ای از حوادث تلخ و شیرین روی داده و نگاه های متفاوتی را به دنبال خویش کشانده،مملو از مسائلی است که نیازمند به کشف و برون دهی است. این مهم تنها با نگاه کنجکاوانه، دقت سنج، متفکرانه، عاقلانه، پژوهشی، علمی، عمق نگری، ظرافت، تخصصی و متعهدانه قابل دسترسی است .باید با نگاه تحلیلی به دنبال این هدف بود و آن را به صورتی کاملا منطقی به دست آورد.
استاد حعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا