به گزارش ایران اُنا، عاشورا قیامی تاریخی است که در جهان اسلام و در سال شصت و یک هجری قمری و در محدوده ای از سرزمین های مسلمانان روی داده است.واقعه ای که به گمان بعضی از افراد تنها یک رویداد تاریخی است و مانند سایر حوادثی که در گذشته روی داده، به بایگانی زمان تحویل داده شده اند.این رویداد برای بعضی "انقلاب، قیام و نهضت" است و با نظر قبلی کاملا یکی نیست.
بنابراین دیدگاهی که عمیق تر از سایر موارد است همین واژه دهی به آن است.میان حادثه و واقعه، انقلاب و رویداد، قیام و جنگ تفاوت در مفهوم و معناست که تنها اهل علمش از عمق این واژه دهی آگاهند.عاشور را نباید یک حادثه نامید زیرا ابعاد آن محدود بدان نیست.اثراتی که این واقعه ایجاد کرده باعث شده تا نظر به آن کاملا تغییر باشد.
اثر پذیری عاشورا راه را برای باز کردن موضوعات دیگری نیز باز می کند.انواع اثرات باید مورد بازبینی قرار گیرند و با دیدگاه تحلیلی نسبت به آن اظهار نظر شود.اثراتی که در این واقعه روی داده است تا به امروز قابل بحث می باشند و همین طولانی بودن این نوع تاثیر و تاثرات باعث می گردد تا موضوعات آن نیز متنوع گردند.به طور مثال با گذشت بیش از هزار و سیصد سال از این انقلاب اثرات روحی، روانی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی، تربیتی، فرهنگی، اجتماعی پا برجاست.
نذوراتی که مردم معتقد در ده روز ماه محرم ادا می کنند در حداقل آن نوعی کمک و یاری به فقراست که موضوعی کاملا اقتصادی و در عین حال اخلاقی و در نهایت اعتقادی است.توسل به این نوع نذورات نه تنها در میان شیعیان و مسلمانان که در بین مسیحیان نیز به یک باور تبدیل شده است.گزارشات متعدد در کشورهای غربی مبنی بر مراجعه ی مسیحیان برای گرفتن نذورات واستفاده ی طولانی از آن ها موید همین نظر است.
بنابراین می توان گفت که عاشورا مانند سایر رویدادهای تاریخی نیست که به دست فراموشی سپرده شود.اثراتی را در درون خود جای داده است که باعث ارتباط دادن آن با موضوعات می گردد.رابطه ی میان عاشورا با تربیت در همین مقوله می گنجد.باید این امر که در این واقعه رفتارهای متفاوت و متضادی روی داده و اثر پذیری تربیت را در میان افراد دخیل نشان داده را پذیرفت و تنها در یک محدوده ی زمانی ، شروع و پایان این واقعه انواع آن را تجزیه و تحلیل نمود.
میان عاشورا و تربیت بدون شک رابطه ای مهم و حیاتی وجود دارد.درست است که علت این واقعه در ریشه ی اصلی خود اعتقادات دینی و نگاه بلند به نگه داری دین و مذهب است و تمامی تلاش ها چنانکه در تاریخ نیز به ثبت رسیده جلوگیری از انحراف دین از مسیر به وسیله ی خلفای خاصی است اما در همین روند تربیت نقشی اساس بازی می کند.
رابطه ی میان عاشورا و تربیت را می توان در چندین نکته ی واضح یافت.اول از همه و شاید مهم ترین آن :وجود افراد دخیل در دو طرف این قیام است.از یک طرف قیام کنندگان و از طرف دیگر مخالفین با این قیام،تجزیه و تحلیل شخصیت های مهم این دو طرف برای پی بردن به واقعیات تربیتی ،حیاتی است.
رشد و بالندگی شخصیت اول قیام همین بس که در دامان پدری که اولین مسلمان تاریخ و مادری که بزرگ شده ی شخص پیامبر است و در مورد تلاش های تربیتی برای فرزند پروری بهترین روش های دینی با اعمال مشخص والدینی در طول حیات که حتی دشمنان نیز نتوانستند این تربیت درست را کتمان کنند.
در مقابل ،روش تربیتی معاویه در برخورد شخصی وی در برابر مخالفین می توان اشاره داشت.مخالفت با رهبری علی(ع) که نشان دهنده ی قدرت طلبی و تزویر های متعدد جنگی اوست و در نهایت مشخص شدن درون او در انتشار وصیت نامه اش به فرزندش یزید می باشد.بدون شک تربیت هر یک نشان دهنده ی رفتارهای آن ها در طول حیاتشان بوده است.
دوم :رفتارهای ایجادی، در این موضوع نیز میان تربیت و عاشورا رابطه است.رفتار از درون نشات می گیرد و درون نیز استعدادهای رشد یافته ای است که به وسیله ی تلاش تربیتی شکوفا شده اند.از یک طرف مدارای امام ، نصیحت، آگاهی دادن، خوشرفتاری حتی با دشمن، گریز از جنگ طلبی، استفاده از خطابه ها،معرفی خود و یزید، پایبندی به وفای به عهد کاملا در طول این واقعه مشاهده شده و از طرف دیگر، تهدید، زور، بستن اب بر روی انسان ها، کشتن در بدترین شکل آن،طمع ورزی، قدرت طلبی، توحش، حمله به زنان و کودکان، استفاده از روش های ناجوانمردانه در پیکار،بردن اشیای کودکان و آتش زدن خیمه ها تنها بخشی از این رفتارها بود که بدون شک با تربیت افراد ایجاد کننده و دستور دهنده ارتبط مستقیم دارد.
سوم :هدف مداری، در تربیت یکی از مهم ترین نکات انتخاب اهداف انسانی در طول آن است.هدف داری برای این روند حکم یک اصل را بازی می کند.در درون این هدف مداری ماهیت آن نیز مهم است.اگر هدف دارای بار ارزشی انسانی باشد به همان میزان روند تربیت نیز رشد دهندگی است اما اگر غیر از این باشد سقوط در تربیت قابل پذیرش است.
میان هدف مداری عاشورا و تربیت این رابطه وضوح بهتری می یابد.از یک طرف هدف اصلی در قیام مبارزه ی با ظلم و ستم و جلوگیری از بدنامی دین است.در انواع خطبه ها این موضوع منعکس شده است.بنابراین این نشان دهنده ی اوج انسانی فردی است که نمی تواند بی تفاوت باشد.کسانی که نسبت به ظلم و ستم بی تفاوتند کمتر خصلت های انسانی را دارند.
در طرف مقابل ،حفظ تاج و تخت، گرفتن کشور به هر شکل ممکن و سلطنت طلبی برای رسیدن به کمبودهای درونی، از بین بردن مخالفین به هر شیوه ای، دادن پول و ثروت برای ایجاد پشتیبانی بدون در نظر گرفتن حق و حقیقت و در نهایت جنگ و درگیری برای رسیدن به خواسته های شخصی نشان دهنده ی دوری از خصلت های انسانی است.این ارتباط تنها از طریق تربیت قابل بحث است و نشان دهنده ی عدم توفیق در رشد ویژگی های انسانی است.
چهارم :اثرپذیری تربیت ،بدون شک ایجاد فضای درست انسانی تنها با تربیت صحیح امکان پذیر است.در واقعه ی عاشورا انواع اثرات ایجاد گردید.اثرات ظلم ستیزی یا ظلم پذیری، ستمگری یا عدالت خواهی، جنگ یا آرامش، حمله یا دفاع،خق یا ناحق،مقام پرستی یا دین پذیری و انواع مختلفی که نشان دهنده ی تفاوت در اثر پذیری تربیت است.آنجایی که تربیت درست و انسانی است،خصلت ها و ویژگی های آدمی روی می دهند و در مواردی که تربیت غلط و عدم رشد یافتگی انسانی است، خصلت های حیوانی نماد می یابند.
پنجم: خصلت یابی، یکی از مواردی که بین تربیت و عاشورا ارتباط ایجاد می کند جستجو در انواع خصلت هاست.در این واقعه از دو طرف ویژگی هایی بروز داده شدند که نشان دهنده ی تاثیرات تربیت در ایجاد آن ها بوده است.خصلت هایی که تنها در دو بعد قرار می گیرند، انسانی یا حیوانی.خصلت ها باید با دقت جستجو و کشف شوند.این موارد را می توان در سخنرانی ها، دستورات، اعمال و رفتارها یافت.تربیت با نشان دادن خصلت ها نوع خود را معین می نماید.
در نتیجه می توان گفت که میان تربیت و عاشور رابطه ای تنگاتنگ وجود دارد و مطالعه این رابطه کمک بزرگی به شناخت انواع روش های تربیتی و اهداف درست انسانی است.باید در این راه کوشش نمود.کشف واقعیات در این رابطه عملی مهم و مورد نیاز است.
استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا