استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: آسیب های اجتماعی متفاوت و متعددند.این تفاوت ها تنها در شکل و شمایل نیست بلکه کلیتی معین دارند.مثلا در تاثیرات، در اصلاحات، در حذف، در ایجاد، در فاعل و به طور کلی حتی می توان این را بیان داشت که آسیب های اجتماعی به تعداد بروز ممکن است تفاوت داشته باشند.
طبیعی است که تشابهات کار بررسی را اسان تر می کند و تفاوت ها، تناقض ها و حتی تضاد هایی در این رابطهکار را سخت تر نمایند.این امری پذیرفتنی برای اهل علم است.ان ها می دانند که مبنی سهلی یا سختی همین تنوع و تفاوت هاست.در ریشه یابی،در معرفی، در جامع نگری،در فردگرایی، در جمع گرایی و در حذف تمامی یا جزیی از ان ها با این نکته ی مهم روبرو هستیم.
آسیب ها هر گز مانند هم نیستند و بر اساس همین ویژگی هاست که راه های دنباله روی نیز متفاوت می گردند.به طور خلاصه باید این را گفت که حذف آسیب ها هرگز به یک شکل امکان پذیر نیست.حتی باید فرا تر از ان ها بیان داشت که در تشابهات هم با مشکل تنوع روبرو هستیم.
دزدی گرچه یک کلمه است اما ایا منظور سرقت است، ایا با دزدی مسلحانه متفاوت می گردد؟ ایا مقدار دزدی در آسیب ها مهم است؟ مشاهده می شود که حتی در یک کلامی که آسیب ساز است نیز تفاوت ها فراوان است.همین معنا را می توان در باره ی تقلب نیز دنبال کرد.
راه مقابله با آسیب ها هم نمی تواند به یک شکل بروز نماید.در بسیاری از آسیب ها ممکن است که ترحم، گذشت، همکاری با آسیب ساز مثمر ثمر باشد.افرادی که دست به آسیب سازی می زنند دچار اشتباه شده باشند و با همین دید به جامعه برگردانده شوند.
باید این را نیز پذیرفت که این راه حل برای تمامی آسیب ها امکان عمل ندارد.ما باید واقعیات را بپذیریم.تفکر گذشت هرگز در همه ی آسیب ها معنا و کار برد ندارد.همکاری، همدلی و خود را در برابر آسیب ساز متعهد دانستن همیشه جوابگو نیست.
البته که رعایت اصول انسانی بسیار مهم و حیاتی است اما تا بدانجا که بر انسانیت غلبه نکند و ان را مدفون ننماید.اصلاح تنها در مواردی امکان پذیر است.وقتی فردی با اسلحه به کشتن انسان ها اقدام می نماید و از بابت این عمل احساس رضایت می نماید، اصلاح برایش موثر نخواهد بود و از این نظر است که در بررسی آسیب ها باید مبنایی به نام"مبارزه" نیز باز گردد.
مبارزه با آسیب های اجتماعی را باید جدی گرفت.زیان هایی که از طریق ترانزیت مواد مخدر شامل جوامع می گردد را چگونه باید توجیه نمود.دستگیری و هدایت باند کاری بیهوره نیست؟ کسانی که با آگاهی کامل دست به چنین اقداماتی می زنند از عواقب کار نیز آگاه هستند.باندهای مافیایی سال هاست که در حیطه ی آسیب زنی فعالیت می کنند.
مردی که با آگاهی همسر خود را کتک می زند و از این بابت هم خود را گناهکار نمی داند و از این طریق به فرزندان و نظام خانواده آسیب وارد می کند را چگونه می توان اصلاح کرد؟هم بستری پدر با دختر که در بسیاری از موارد مشاهده شده است را باید با مبارزه برای از بین بردن مرد دنبال نمود.
در بررسی اسیب های اجتماعی ترحم و دل سوزی دارای جایگاهی است اما همیشگی نیست.قاتلینی که در روز روشن وارد فروشگاه ها می شوند و مردم را می کشند و اموال ان ها را غارت می نمایندهرگز در مقوله ی اصلاح جای نمی گیرند.واقعا راه مبارزه ی با علف های هرز ریشه کن نمودن ان هاست.علف هرز، همیشه هرز باقی می ماند.
مبارزه برای اصلاح جامعه حرف درستی است اما هرگز به معنای اصلاح آسیب سازان نیست گرچه در موارد بسیاری انتظار همین است که آسیب سازان به اغوش جامعه برگردند و باعث ارامش ان گردند.افرادی که قدرت طلب هستند و از این طریق خود را ارضا می نمایند وقتی به قدرت برسین به اقداماتی دست می زنند که راهی جز مبارزه با ان ها را باقی نمی گذارند.
در طول تاریخ نیز چنین بوده است.مبارزات مردم با زور و استبداد از همین مقوله است.چنگیز خان مغول یا اسکندر مقدونی را چه کسانی می توانند مدعی اصلاحشان باشند.ان ها بیمار بودند و مانند مرصی غیر قابل علاج تصور می شدند.
آسیب سازان همیشه سالم نیستند.باید از راه قهر و حمله با بعضی از ان ها مبارزه کرد.کودک دزدی با هیچ منطقی سازگار نیست.چنین افرادی را باید از صحنه ی روزگار محو کرد.باید با ان ها چنان مبارزه شود که روی خوش به خود نبینند.مبارزه در طول تاریخ همیشه جایگاه ویژه ای داشته است.مبارزه برای ارامش و اسایش و به عبارتی دیگر "جنگ برای رسیدن به صلح" که عبارتی درست و با معناست، در آسیب شناسی نیز دارای مفهوم عمیق است و قابلیت اجرایی ان نیز مورد توجه و تامل متفکرین جامعه است.