کد خبر:
6755
ارسال شده در مورخه :
دوشنبه، 13 بهمن ماه، 1393 -
03:30
شوش - ایران اُنا: تاریخ انقلاب شوش، تاریخی جالب و گویاست. من به عنوان کسی که در جریانات ان قرار داشتم، خود را مسئول انعکاس ان می دانم. زمزمه ی انقلاب در شهر کوچک شوش از چه زمانی شنیده شد؟ چه کسانی این کار را انجام دادند؟ اهل کجا بودند؟ کارشان چه بود؟ مردم چه عکس العملی انجام دادند؟ چرا این کار را انجام دادند؟
|
ایران اُنا - استاد جعفر دیناروند: هر انقلابی ،شروعی دارد.کسانی با انگیزه های خاص ان را شروع می کنند.این در تمام جهان حاکم است.قهرمانان کشورها از همین دریچه شناخته می شوند.انقلاب اسلامی ایران از این قاعده استثنا نیست.بررسی تاریخچه ی انقلاب ایران ان را به زمان های و دوره های متفاوتی متصل می کند.از سریه داران گرفته تا انقلاب مشروطه وقیام پانزده خرداد چهل و دو.در هر کدام از این رویدادها فرد یا افرادی جلو دار و حرکت دهنده بوده اند.در اخرین ان ها بدون استثنا مرجعیت شیعه و شخص امام خمینی رهبر و پیشرونده بود.انقلاب در درون خود شعب مختلفی را داراست که هر کدام از این سر شاخه ها به وسیله ی افراد خاصی اداره می شد.
انقلاب سال پنجاه و هفت به رهبری امام خمینی شکل گرفت.این نهضت متصل به پانزده خرداد چهل و دو بود.این نهضت چنان گسترده بود که در کمتر مکانی از ایران وجود داشت که نشانی از ان مشاهده نشود.شوش، شهر مذهبی در این ارتباط داستان جداگانه ای دارد.از این نظر قابل ارائه است که هدف انقلاب با روحیه ی مردم سازگارتر از بعضی نقاط کشور بود.شوش در ردیف مشهد و قم به باورهای دینی معتقد بود.عکس العمل های مردم و متدینین شوشی در رابطه با حجاب،گویای یکی از این موارد است.این را در تاریخ شوش می توان به روشنی یافت.
تاریخ انقلاب شوش،تاریخی جالب و گویاست.من به عنوان کسی که در جریانات ان قرار داشتم،خود را مسئول انعکاس ان می دانم.زمزمه ی انقلاب در شهر کوچک شوش از چه زمانی شنیده شد؟چه کسانی این کار را انجام دادند؟اهل کجا بودند؟کارشان چه بود؟مردم چه عکس العملی انجام دادند؟چرا این کار را انجام دادند؟
بدون شک استقبال از انقلاب در شوش به هیچ عنوان جنبه ی اقتصادی،اجتماعی،علمی،شورشی،نارضایتی معیشتی و امثال ان نبود.ان چه مردم را به پشتیبانی انقلاب کشاند،تنها جنبه ی مذهبی ان بود.به همین دلیل بانگ های مخالف،از جنس دین و دین داری بودند.طرح نیشکر و کاغذ پارس،رونق اقتصادی ایجاد کرده بودند و بسیاری از مردم ،شاغل در این دو کارخانه بودند.تعداد شاغلین تنها از درون شهر نبود.شهرهای مجاور نیز از این بابت سیراب می شدند.تعدادسوادداران در شهر بسیار کم و توسعه ی شهر محدود بود.نمای با سوادی در شوش،دبیرستان کورش بود که در ان سه رشته ی طبیعی،ریاضی و ادبیات دایر بود.
جرقه های انقلاب در شوش در چند مورد خاص نمایان بود.مهم ترین ان ها عبارت بودند از:
الف:وجود سید محمد کاظم دانش به عنوان روحانی شناخته شده که دارای افکار ضد رژیم بود .او را کاملا می شناختم.پدرش روحانی سنتی روستا ها و شهر شوش بود.سید جلیل القدری که مردم او را دوست داشتند.مردی شجاع و نترس که در سخنرانی هایش در سال های چهل و هشت که من حضور داشتم،شنیده می شد.با او در ارتباط بودم.کلاس های اموزش قرانش در مسجد جامع و مطرح کردن نکاتی که برای جوانان و نوجوانان ان زمان تازگی داشت.وی مجله ی مکتب اسلام را به شوش اورد و به صورت هدیه به جوانان می داد.من ان ها را مطالعه می کردم.شخصی که مسئولیت مجله رابر عهده داشت،حاج عبدالنبی زربخش بود که مردی خیر خواه و مذهبی بود.من مجلات را از ایشان می گرفتم.
ب:روحانی به نام الیاسی که نام کوچک او را فراموش کرده ام.او را در سال چهل و نه در مسجد صاحب الزمان دیدم.وی به مدت ده روز در ماه محرم سخنرانی می کرد.سید نبود.شهر کوچک شوش از این سخنرانی ها چنان استقبال می کرد که در مسجد جایی برای نشستن وجود نداشت.وی در روز اخر صراحتا سخن می راند و یادم هست که در شب اخر گفت"نفت ملت کجا می رود"این جمله مردم خصوصا جوانان را تحریک نمود.ساواک به دنبال او بود اما با کمک مردم جان سالم به در برد.
ج:حادثه ی دیگری که در شوش جرقه محسوب می شود،در میدان ورزشی اتفاق افتاد.در ان روز مسابقه ی فوتبال بین دو تیم دبیرستانی برای کسب مقام قهرمانی در جریان بود.یک روز قبل بعضی از دانش اموزان تصمیم گرفتند که به نوعی و بهانه ای اعتراض کنند.اصل مطلب این بود که نام جام را "ولیعهد "گذاشته بودند که هیچ سنخیتی با مسابقات اموزشگاهی نداشت.مسابقه تمام شد و جام را به تیم برنده دادند.دانش اموزان فریاد زدند ،این همه زحمت برای یک کاپ،ان را زیر پا گذاشتند و شروع به توهین به نامش کردند.این اتفاق اثری بزرگ بر مردم گذاشت.
چ:حادثه ی دیگری که می توان از ان به عنوان جرقه نام برد"انفجار بمب دست ساز" در سال پنجاه و هفت بود.علی محمد رحمانی فر که در ان زمان جزجوانان با سواد شهر محسوب می گشت،تصمصم گرفت تا بمبی دست ساز را نزدیک پاسگاه ژاندارمری (نیروی انتظامی)منفجر کند.تمام مقدمات را اماده کرد،زمان نیز در نظر گرفته شد.در هنگام اقدام،رحمانی فر متوجه حضور کودکی در ان حوالی می شود.برای دور کردن کودک از حادثه و با سرعت از روبروی کوچه ی مسجد به سمت شاوور دوید،با این نیت که بمب را در رودخانه اندازد،اما در دستش منفجر می شود و سه انگشت دست چپش را قطع می کند.این حادثه اولین ان در نوع خود بود.
ح:رویداد دیگری که در این ارتباط می توان از ان یاد کرد،شروع اولین تظاهرات در سال پنجاه و هفت در شوش بود.ایجاد زمینه در ادامه ی تظاهرات بعدی،نتیجه ی ان گردهمایی بود.تمام ان افراد را به یاد دارم.میانگین سنی ان ها زیر بیست سال بود.شروع ان تظاهرات با شعار ضد رژیم اغاز شد.محل شروع میدان معلم امروزی بود.مجید چائیده،صفر احمدی،جعفر دیناروند،علیرضاابولمشهدی،عبدالحسین مدیری،علی بیت سعدی،غلامحسین تویسرکانی،حسن بخشی،غلامشاه نگهبان،غلامحسین نمره پز،ناصر باوی،محمد دیناروند،اکبر حکمت زاده،محمد علی کله و حاجی محمد کاظم نژاد افرادی بودند که نخستین تظاهرات را به راه انداختند.این حرکت،حرکت های بعدی را به دنبال داشت.
امانت داري و اخلاق مداري
استفاده از اين خبر فقط با ذکر منبع مجاز است.
|