شوش - ایران اُنا: اولین چهره های منفور نیروهای ژاندارمری بودند.نیروهایی که وظیفه ی انها حمایت از رژیم بود.در شوش چند نفر از این ها اذیت و ازار زیادی نمودند.یکی رئیس پاسگاه به نام اقراری بود که کمتر خود را نشان می داد و من ان را در فتح پاسگاه دیدم. |
مشکل نقدینگی پگاه برای خرید تجهیزات جدید
راه اندازی وزنه برداری شهرستان شوش
چغندرقند کشاورزان شوشی مشتری ندارد
نماینده شوش: هدف اصلی تروریستها صحن مجلس بود
اسامی هیئت مدیره جدید منطقه ویژه اقتصای شوش
هشدار مسئول حراست شبکه بهداشت شوش
جزئیات جدید از قتل هولناک پدر و پسر در شوش
بازدید میرشکاک از پروژه های بیمارستان شوش
تکمیل ساخت دو پروژه مهم بیمارستان شوش
جزئیات کشف محموله برنج قاچاق در شهر الوان
چاپ کتاب آموزش و پرورش شوش در گذر تاریخ
نگاهی به جاذبههای گردشگری شهرستان شوش
اداره آموزش و پرورش شوش در احتضار
دستگیری رمال و فالگیر کلاهبردار در شوش
ویژه نامه سالروز شهادت فرمانده شهید صفر احمدی
انتصاب سرپرست اداره صنعت، معدن و تجارت شوش
شهرستان شوش در مسیر توسعه ی سیاسی
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 2
معارفه سرپرست جدید اداره آموزش و پرورش شوش
دستگیری عوامل ناامنی در منطقه ابراهیم آباد
تغییر در راس آموزش و پرورش شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد فرماندار شهرستان شوش - 1
اعلام اسامی پرستاران نمونه شهرستان شوش
وضعیت تعاونی ها در شهرستان شوش
گفت و گو با عبدالحسین چعب رزمنده دوران جنگ
دکتر میرشکاک: برای جوانان شوش افسوس می خورم
اشراف کامل دستگاه قضایی به فضای مجازی شوش
ایجاد 226 فرصت شغلی در شهرستان شوش
نگاهی به عملکرد شورا و شهرداری شوش
اعتراضات پنهانی علیه شاه در کاغذ پارس
ماجرای دبیر ریاضی در شوش که ضد شاه بود
توضیحاتی درباره حضور دکتر میرشکاک در یک جلسه
وجود 20 دور برگردان خطرساز در جاده شوش - اهواز
بیکاری در شوش؛ چالشی بزرگ و فاجعه انگیز
تقدیر ویژه استاندار خوزستان از فرماندار شوش
آغار بازرسی سرزده از ادارات شهرستان شوش
کد خبر: 6774
ارسال شده در مورخه : جمعه، 17 بهمن ماه، 1393 -
03:30
![]()
![]() ایران اُنا - استاد جعفر دیناروند: وجود موافق و مخالف در هر رویدادی،امری پذیرفتنی است.اگر همه ی مردم یک دست بودند،این جهان مشکلی نداشت.وجود اختلافات نشان دهنده ی عدم هماهنگی میان انسان هاست.مبنای تفاوت ها در میزان رشدی است که هر نفر داراست.به طور حتم افراد رشد یافته و تربیت دیده به مراتب،بهتر از سایر افراد در زمینه های انسانی موفقند.رویدادهای بزرگ همچون انقلابات جهانی دارای گستردگی بیشتری هستند.ایجاد یک پارچگی با وجود تفاوت های بینشی و تربیتی ،کار فوق العاده بغرنجی است.تمام مشکلات به جوهره ی انسانی مربوط می شوند.انسانیت انسان در هر فرد به صورت قوه موجود است اما به سادگی تبدیل به عمل نمی شود. جنایتکاران،افراد ضد بشری،جنگ افروزان،ظالمان،دیکتاتورها،مزدوران و قاتلان لزوما انسان های دیوانه ای نیستند.ان ها به طور عمد ی کارهای خود را انجام می دهند و ان ها را باور دارند.صدام حسین خود را نجات دهنده ی امت عرب می دانست.شاه ایران خود را منجی کشور معرفی می کرد.معمر قذافی در اخرین ساعات حیاتش خود را خدمتگزاری صدیق می دانست.حسنی مبارک در محاکمه ،خود را بی گناه خطاب می کرد.افرادی که سقط جنین انجام می دهند خود را نجات دهنده می دانند و ان را ثوابی بزرگ به حساب می اورند.امریکا جنایات خود در عراق و افغانستان را ازادی مردم می داند.انها می دانند،چه می کنند. انقلاب اسلامی ایران در درون خود دارای افراد متفاوتی بود.کسانی که واقعا به دنبال خدمت به مردم بودند و خود را در برابر گلوله ها قرار دادند.کسانی که تا اخرین لحظه به حکومت پایبند بودند و دست از حمایت خود بر نداشتند و روبروی مردم ایستادند و بسیاری را به شهادت رساندند و از این بابت مطمئن بودند.کسانی که مخفیانه به نیروهای رژیم کمک می کردند و گزارشات مختلفی مخابره می کردند.مردمی که گوش به فرمان رهبر بودند و در تظاهرات شرکت می کردند و در ادامه در کنار انقلاب باقی ماندند.افرادی که دو دل بودند و منتظر نتیجه ی کار ماندند و بعدا به انقلاب پیوستند وبا اولین فشارها سریع به مخالفت و حمله پرداختند. این وضعیت در انقلاب شوش هم حاکم بود.من به عنوان یکی از افراد در این انقلاب ،ان ها را حس کردم.ابتدای انقلاب،کسی همراهی نمی کرد.مهم ترین قشر همراه، سواد داران و دانشجویان شوش ،مشغول به تحصیل در اهواز بودند .تظاهرات را شکل دادند و با رهبری در شوش همراهی نمودند.بیشترین تاثیر منفی در ذهن من را اقشاری گذاشتند که من ان ها را منفورین انقلاب می نامم.این گروه به چند دسته تقسیم می شوند.بدبختی در این جاست که بعد از انقلاب بعضی از ان ها انقلابی دو اتشه شدند و از سفره ی انقلاب لقمه های سنگینی برداشتند.سعی می کنم حرمت ها را حفظ کنم و تا جایی که می توانم نامی از کسی نبرم مگر اینکه برای روشن شدن حقایق مجبور شوم. اولین چهره های منفور نیروهای ژاندارمری بودند.نیروهایی که وظیفه ی انها حمایت از رژیم بود.در شوش چند نفر از این ها اذیت و ازار زیادی نمودند.یکی رئیس پاسگاه به نام اقراری بود که کمتر خود را نشان می داد و من ان را در فتح پاسگاه دیدم.او دستور دهنده و برنامه ریز بود.افسری جوان وبا درجه ی که مدیریت خوبی داشت.دومین نفر معاون او به نام اویسی بود.او هم ما را بیش از حد تهدید می کرد و به همراه نیروهایش در اولین تظاهرات سال پنجاه و هفت ،به ما حمله ور شد وتیراندازی هوایی نمود. سومین نفر که نامش را هیچ گاه فراموش نمی کنم گروهبان سجادی بود.در هر مکانی که تجمع می شد،حضور داشت و با خشونت رفتار می کرد.یکی از ان صحنه ها که من در ان حضور داشتم.کمین او در روبروی مسجد جامع بود.او هنگام غروب و قبل از اقامه ی نماز،درب بانک ملی زانو زده بود و فریاد میزد،هرکس مرد است وارد مسجد شود.تفنگ به سمت مسجد نشانه رفته بود.حال خوشی نداشت.با ورود اقای دانش به صحنه از ایشان کسب اجازه نمودیم.با مدیریت خوبش به ما دستور داد که به خانه ها برویم و نماز را ان جا بخوانیم.امروز کسی مسجد را باز نکند.بدین سان جان بسیاری از جوانان را نجات داد و سجادی با حالتی پیروزمندانه ان جا را ترک کرد. چهارمین گروه در انقلاب چماق داران بودند.من ان ها را دیدم.صحنه ان زمان را هرگز فراموش نمی کنم.گاهی اوقات فکر می کنم ،اگر این اتفاق می افتاد صدها نفر کشته می شدند و در محیط عشایری شوش برای همیشه تخم دشمنی کاشته می شد.خدا رحمت کند کسی را که مانع شد.جریان از این قرار بود که در یکی از تظاهرات که اتفاقا شلوغ تر از سایر روزها بود،نزدیک موزه و در حالی که به سمت بالا حرکت می کردیم،یکی از شیوخ فراری شوش به همراه چند ماشین رو باز در حالی که در درون ان ها افراد چماق به دست فریاد می زدند و از شاه طرفداری می کردند.به طرف ما حرکت کردند.ان ها منتظر دستور بودند.ان شیخ گفت که تظاهر کنندگان را درس خوبی بدهند.صحنه ی وحشتناکی بود.سلاح به دستان در مقابل بی سلاحان،در حالی که اماده ی فرار یا درگیری بودیم که یکی از بانفوذترین فرد ان زمان مقابل ان ها ایستاد ومانع حرکت ان ها شد و از ما درخواست کرد که متفرق شویم. پنجمین گروه،افراد خاموشی بودند که خود را نما نمی دادند.ان ها طرفدار رژیم بودند و این را پنهان می کردند.این افراد به صورت مخفی به نیروهای رژیم اطلاعات لازم را می دادند.از برگزاری نمایشگاه های کتاب به بهانه های مختلفی جلوگیری می کردند.در تظاهرات شرکت نمی کردند.از صحنه های خطرناک خود را کنار می کشیدند.من مطمئنم،اگر انقلاب پیروز نمی شد.این افراد تمام انقلابیون را به رژیم معرفی می کردند.با پیروزی انقلاب خود را در موج انقلاب انداختند و انقلابی معرفی نمودند و از سفره ی انقلاب بیش از دیگران سیراب شدند.چهره های انان را نباید فراموش کرد.
کاربرانی که به این خبر امتیاز داده اند.(قرمز رأی منفی و آبی رأی مثبت):
مرتبط باموضوع : اعدام 2 سارق مسلح طلا فروشی در شوش [ پنجشنبه، 8 مهر ماه، 1395 ] 991 مشاهده
پیگیری و حل مشکل کارگران شهرداری حُر [ دوشنبه، 2 آذر ماه، 1394 ] 1145 مشاهده
گزارش کامل روز ششم ثبت نام کاندیداها در شوش [ پنجشنبه، 3 دي ماه، 1394 ] 2929 مشاهده
گفتگویی متفاوت با یوسفعلی میرشکاک، 3 [ سه شنبه، 19 خرداد ماه، 1394 ] 1561 مشاهده
شروع عملیات آینه کاری حرم حضرت دانیال (ع) [ شنبه، 1 خرداد ماه، 1395 ] 624 مشاهده
|
امتیاز دهی به مطلب
|