مفهوم شناسی دین
برای دین درکتب لغت ،معناهایی مختلف وگاه متفاوتی بیان شده است که برخی شامل : طاعت و انقیاد، قهر و سلطه ، پاداش و جزاء، همبستگی، تذلل و فروتنی، اسلام و توحید، عادت و روش، ریاست و فرمانبرداری و...امااین واژه در کتاب وحی ، 101باردرقران ودر48سوره و87آیه آمده است.(رک:نرم افزار جامع تفاسیر2).که ازهرکدام معانی خاصی مستفادمی شود.برای مثال:
درسوره کافرون/6 دین به معنی آیین واعتقادبه عالم غیب یاغیرآن« لَکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دین»
در سوره صف/9 به معنای شریعت «هوالذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق»
درسوره زمر/2 به معنای توحیدویگانگی «فاعبدالله مخلصاً له الدین»
درسوره آل عمران/5 به معنای تسلیم بودن در برابر حق «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ»
درسوره بقره/38 به معنای دين نوعى هدايت "قُلنا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ "
درسوره حمد /4 به معنای جزا وپاداش " مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ." و...
برای این که بتوان میان این معناها ،اجتماعی حاصل کرد ،برخی عقیده براین است که اصل ماده ومعنای دین در خضوع وانقیاد دربرابر برنامه ها یا مقرراتی معین،نهفته است.بنابراین دین دارای دومشخه ی اصلی "انقیادوخضوع" و "وجود برنامه ای خاص" می باشد. اگرمااین تعریف رابپذیرم ناچاردیگرنمی توانیم دین را طاعت،تعبد،جزا،تسلیم و... بدانیم هرچنداین معانی با معنای آنچه گفته شد درتضادهم نیستند.بنابراین دین ، برنامه ،شریعت ، و آیینی است که پیروان آن درمقابلش خاضع وفرمانبردارند.خواه این شریعت حق باشدیا باطل.(لکم دینکم ولی دین).
دین را گاه به مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى تعریف کرده اند که وظیفه ی ادارهى امور جامعه انسانى و پرورش انسانهارابرعهده دارد.ازاین رو ازدین انتظارمی رود قوانین و مقرراتی که وضع می کند با نیاز واقعى انسان و جامعه ی انسانی در تناسب وهماهنگى باشد.بااین توضیح که چون هیچکسی جز خدا توان این شناسایی حقیقی رانداردبنابراین تنها وضع کننده ی قوانین و مقررات مربوط به هدایت انسان ازجانب خداوند که خالق اوست قابل صدوراست.برهمین اساس است که می بینیم تمام ادیان الهی ازدوبخش مهم تشکیل یافته اند .
نخست : بخش اعتقادی که درسه اصل توحید و نبوت و معاد خلاصه می شود وپیروان آن می بایست اساس زندگی خویش رابرآنها بناسازند.دوم: بخش عملی است که دراصل همان انجام وظایفی است که انسان دربرابر خدا،خود وخلق برعهده دارد .
بادرنظرگرفتن دوبخش، چنانچه بخواهیم تعریفی دیگرازدین ارائه دهیم می توان گفت "دین " راه و روشى است که پیروی ازآن تامین کنند سعادت دنیا وآخرت انسان وجامعه انسانی است.بنابراین دین، ضمن تناسب بافطرت انسانی،ماهیتاً تامین کننده ی سعادت و اصلاح کنندهى امور زندگانی او صرفنظر از ویژگی های عارضی چون رنگ، نژاد، زبان و... است.پس فردیاافرادجامعه چنانچه درابعادفردی واجتماعی واجد وپایبندبه سه عنصر ایمان ،اخلاق وعمل براساس آموزه های الهی وفرستادگان خاص او باشند می توان گفت افرادوجامعه انسانی آنان ،فردوجامعه ای دینی ودیندار راتشکیل داده اند.
به نظرمی رسدمااگردین را"هدایت "بدانیم بسیاری ازمعانی دین را می توان درآن تجمیع کرد.البته هدایتی که مبنای دینی وشرعی داشته و ازطریق وحی به انسان رسیده باشد.بااین قیدالبته بسیاری ازانواع دیگرهدایت ،همچون هدایت های غریزی،حسی،عقلی،تجربی و... به دلیل غیرالهی بودن ازدایره خارج می گردندهرچندممکن است تضادی با الهی بودن نداشته باشند.
نکته ی قابل توجه این است که بدانیم هدایت الهی یا "هدایت دینی"نه با "اجبار "که اتفاقاً با "اختیار" رفاقت دارد .ازآنجاکه شرط اساسی "اختیار" ملازمت آن با عقل و اراده عقلانى است ازاین روست که"عقلانیت"را اصلى ترين شرط تكليف دينى شناخته اند. دلیل هم این است که اصولاً موجودی که فاقدیا کم بهره از عقل واختیارباشد عملاً تکلیف دینی هم ازاو ساقط می شود.
رابطه مندی" هدايت دينى با اختيار"رامی توان در آيات بسيارى ازقرآن مشاهده کرد ازجمله :
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا ﴿۲﴾ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا. (سوره انسان/2و3 ) ما انسان را از نطفهاى مختلط آفريديم،آنگاه او را شنوا و بينا ساختيم ، ما راه را به او نشان داديم ، يا شكرگزار استيا كفران كننده.
" وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ ۖ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ. (کهف/29) بگو (آنچه بر من وحىگرديده و من آن را بر شما تلاوت نمودهام) حق و از جانب پروردگار است; پس هر كس میخواهد ايمان آورد، و هر كس مى خواهد كافر شود.
نکته قابل ذکر دیگراین است که دین از لحاظ دامنه حضور نیز دارای قلمروی است که دست کم می توان آن رادر دومحدوه تلخیص کرد.
1- محدوه ی مسايل حيات اجتماعى بشر و اصلاح زندگى دنيوى اوست بنابراین دین اگرنتواند دربهبود وضعيت زندگى مادى اجتماعات انسانی برنامه ای موفق ارائه دهد به دست خود زمینه را برای پيدايش اين ذهنيت بازمی کند که دین عامل عقب ماندگی ومحرومیت انسانهاست.
2- محدوده ی تربيت معنوى و اصلاح زندگى اخروى .
بنابراین اصلاح زندگى دنيوى و اخروى بشر، هر دو مورد توجه دين بوده و هست، هر چنداين دو هدف در طول يكديگر قرار دارند و با يكديگردر تعارض و تزاحم نیستند.نتیجتاً می توان گقت «دين روش ويژه اى براى زندگى دنيوى انسان است كه مصلحت دنيوى اورا در جهت كمال اخروى و حيات ابدى اش تامين مىكند. از اين رو، لازم است شريعت دربرگيرنده قوانينى باشد كه به نيازهاى دنيوى انسان نيز پاسخ گويد تازمینه ی فهم معادگرایی هم برایش مهم جلوه کند.( «من لامعاش له لامعادله» ویا «ليس منامن ترك آخرته لدنيا اوترك دنيا لاخرته). این جاست که تشکیل دولت موضوعیت می یابدکه مادربحث بعدی به مفهوم شناسی آن خواهیم پرداخت.
عزیزاله احمدی - معاون مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا