استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: فعالیت های علمی انگونه اعمالی تلقی می شوند که بر اساس نظم و انضباطی خاصی ایجاد و ارائه گردند.سازمان دهی ، هدف داری و اولویت بندی اصلی ترین فعالیت برای کارهای علمی محسوب می شوند.این شامل کلیه ی تخصص ها اعم از انسانی یا غیر انسانی می گردد.
نظریه پردازی نیز یک فعالیت علمی است که برای توفیق و موفقیت نیازمند به این گونه سازمان دهی هاست.نظریه پردازی با هدف ایجاد تحولات اجتماعی در قالب های مختلف شکل می گیرد.ابتدایی در این فعالیت متصور است و به دنبال ان نتیجه گیری مورد نظر خاتمه ی موقتی ان می باشد.شکش نیست که این روند یک برنامه است.
برنامه تدوین کلیه ی فعالیت های مورد انتظار در اینده است.یک خط سیر مشخص برای کارهای حساب شده است.در این خط سیر نوع تلاش ها با شدت و ضعف هم معین می شوند.مسئولیت ها و اجرائیات ان حداقل بر روی کاغذ تعیین می گردند.برنامه فعالیتی حساب شده برای نتیجه گیری اینده است.
نظریه پردازی دارای برنامه است.علت برنامه دار بودن ان انسجامی است که در طول فعالیتش متصور می گردد.شروع و پایان در فعالیت های نظریه پردازی اثبات وجود برنامه است.برنامه به طوط حتم به برنامه ریز نیاز مند است.
در بسیاری از موارد نظریه پرداز برنامه ریز هم هست.اگر چنین حالتی وجود داشته باشد، نوع نظریه پردازی به تحول گرایی نزدیکی بیشتری دارد.اگر برای نظریه پردازی کسان دیگری برنامه ریزی نمایند، هدف فقط ایجاد تغییرات که پایین ترین فعالیت نظریه پردازی است، به حساب می اید.
در نظریه پردازی اولین قدم در برنامه ریزی توجه به نیازمندی هاست.نظریه پرداز در ذهن خود ایده های متفاوتی دارد.گاه در یک دایره ی تخصصی مانند تربیت،نظریه پرداز به دادن ایده در روش ها علاقه مند است و گاه در زمینه ی محتوای تربیت ایده ای را معین می نماید.
انچه مهم تر است این است که جامعه در امروز به کدامیک نیازمند تر است.اساسی ترین کدام است.با اجرای کدام نظریه ممکن است نظریات دیگر هم توفیق اجرا داشته باشند.تمامی این فعالیت ها نشان دهنده ی نیازمندی به اولویت هاست.
برنامه برای اجرای تمام فعالیت ها تدوین نمی گردد بلکه ان نوع فعالیت ها را مد نظر دارد که بیشترین تاثیر را در ایجاد تغییرات دارند.تشخیص سریع ترین نیازمندی ها،اولویت بندی اجرا،ایجاد سلسله مراتب مسئولیت ها در ذهن نظریه پرداز باعث می شود تا نظریه ای ارائه گردد که حساب شده تر، منطقی تر،علمی تر، اساسی تر و ریشه دار تر باشد.
یک نظریه پرداز در نظریه ی خود تنها ارائه را موثر نمی داند.او اگاه است که بهترین ایده ها هم ممکن است ناکارامد شوند.او با تعیین توفیق اینده در تصورات خود ان را به ورود نظریه گره می زند.همین طرز برخورد نظریه پرداز با سیستم ایده افرینی موید برنامه ریزی است که ابتدا نظریه پرداز در ذهن خود ایجاد می کند.
برنامه ریزی در نظریه پردازی با ایجاد جرقه ی نظریه افرینی اغاز می گردد.اگر چنین شود، چنان خواهد شد.این شروع ایجاد یک نظریه ی تازه در ذهن نظریه پرداز است.او بلافاصله ان را اماده در ارائه نمی داند.تصورات او در همین مرحله شامل اولویت بندی هایی می شود که تا انتها ادامه دارد.
برنامه ی ریزی در فعالیت های علمی امری لازم و برای نظریه پردازی حیاتی است.شاید این نکته چندان جدی گرفته نشود اما باید ان را به ان شکل جدی گرفت که با حیات و مرگ نظریه پردازی در ارتباط باشد.نظریه پردازی ازمایش و خطا نیست که در هر مرحله قابلیت اجرا داشته باشد.انسان ها، موش ازمایشگاهی نیستند که با خطا مرتکب ضرر و زیانی نشوند.
شاید نوشتن این نکته هم لازم باشد که برنامه در نظریه پرداز از نظرهای بسیاری با سایر فعالیت های علمی متفاوت باشد.ما در نظریه به دنبال اینده ای هستیم که تصور توفیق در ان را داریم.تحولی که وضعیت را متحول و انسان ها را حالی به حالی می کند.اگر چنین اینده ی مهمی مانند سایر برنامه ها نگریسته شود،تفاوتی میان ان ها متصور نمی گردد که این یک اشتباه بزرگ در نظریه پردازی است.
اینکه چرا در این زمینه و با گذشت سالها نظریات جدیدی ارائه نمی گردند،علتش همین تفاوت برنامه در نظریه پردازی با سایر فعالیت ها باشد.نظریه پرداز منتظر تغییرات و تحولات است.او به نیروهای کارامد نیازمند است.به جامعه ای در انتظار احتیاج دارد.به شنوندگانی اگاه و بصیر محتاج است.به اجرائیات دقیق چشم دوخته است.بدیهی است که این نوع انتظارات بدون برنامه ریزی امکان بر اورد ندارند.
برنامه ریزی در نظریه پردازی فعالیتی موازی و همزمان با ان است.در بعضی از فعالیت ها این حالت وجود ندارد.درست است که نظریه پرداز قبل از ارائه ی نظریه ی خود به اولویت بندی نیازها می پردازد اما قبل از تمامی ان ها ، در ذهن خود نظریه ای را نگه داشته است.برنامه ریزی و داشتن برنامه برای نظریه پرداز و مجریان و خواستاران امری لازم و موید توفیق است.