* عزیزاله احمدی - معاون مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: انتظار بشر از دين چیست؟ آيا دين ،ضمن ارتباط انسان با خالق خود باید تنها دراندیشه ی آباد سازی آخرت او باشد یا دنیای او را هم آباد شده بخواهد؟ آيا دین می تواند (یا اصولاً باید) در همه حوزه هاي گوناگون علمي ، سیاسی، اجتماعي، اقتصادي، و... اظهار نظر كند؟ اگر چنین است آیا به تمام ریز و درشت موضوعات مطرح شده در این علوم نیز اشاره خواهد کرد؟ یا نه به بیان کلیات پرداخته و فروع آن را به کشفیات و پویش های بشری معطوف می دارد؟ باور یا عدم باور به گستردگی یا فشردگی دین، انتظاراتی را در متفکران دینی ایجاد کرده است که آن را می توان در یک عبارات خلاصه کرد و آن " انتظار حداكثري از دين یا انتظار حداقلي از دين "
طبق ديدگاه "انتظار حدا اکثری از دین" که غالبِ گروه فقها را تشکیل می دهند، با عنایت به تصریحاتی ذیل که در قرآن آمده است :
وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء سوره نحل/89 و ما نارل کردیم بر تو کتاب را که بیان کننده همه چیز است
مَّا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِن شَیْء سوره الانعام /38 ما در قرآن هیچ چیزی را فروگذار نکردیم…
و کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ اعراف /145 و برای او در الواح در هر زمینه، پندی و برای هر چیز، تفصیلی نوشتیم.
فِيهَا يُفْرَقُ كلُُّ أَمْرٍ حَكِيم سوره دخان/6 در آن شب، هر امري بر اساس حكمت (الهي) تدبير و جدا مي گردد.
هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ... سوره توبه/33 او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند
جامعيت قرآن ،به معناي کامل بودن گستره مسائل آن در قياس با سایر كتب آسماني پیش از خود در تمام جهات از جمله نيازهاي هدايتي و نیز در طرح مسائل مختلف مستفاد می گردد.پس،دین و عمل به دستورات آن بمانند گستردگی و جامعیت دین،باید حداکثری باشد.به بیان دیگر چون دین در حوزه های مختلفی چون اقتصاد(مثلا در زمینه ارث یا شرایط مربوط به خرید و فروش کالا و مالکیت، حرمت ربا و امثال اینها و بعضی از روش های فعالیت های اقتصادی مثل مضاربه یا حقوق کارگر و کارفرما و ...) ،حوزه مسائل اجتماعی( مثل نظام خانواده)،در حوزه سیاست (فلسفه حکومت و حقوق متقابل مردم و حاکمیت، شرایط حاکم) نظرات مشخص شده ای دارد لذا در دین همه چیز یافت می شود و همه دردها را می توان با دین درمان و همه گره ها را آن باز کرد در نتیجه ما به هیچ چیزی خارج از دین احتیاجی نداریم .البته نا گفته نماند که بیان این که هر چیزی در قرآن هست ، به این معناست که این کتاب آسمانی، اصول کلی نیازهای مادی و معنوی و نیز چارچوب اصلی برای تأمین آن ها را با بهره گیری از قوه تعقل ارائه کرده است… در نتیجه باید دستورها و تعالیم اسلام با کوشش مجتهد کارآمد و فقیه کاردان، بنابر اقتضائات هر عصر و مدوّن و احکام از کلیات جداشده و ممتاز و برجسته گردد…
در مقابل ،معتقدان به دین حداقلی استناد می کنند که به اساس آیات دیگری از قرآن،مانند يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ سوره نساء/136 یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید! بازهم ایمان بیاورید به خدا و رسولش و کتاب... مسلمانی و ایمان دارای درجات و کیفیات متعدد ومتفاوتی است . بنابراین وجود تفاوت ها در رتبه ها و درجاتی که بین افراد مومن ، صالح وصادقین ، ابرار ، شهدان ، مخلصین ، متقین (ان المتقین فی مقام امین) و ... وجود دارد خود تاکیدی بر وجود تفاوت در درجات و در تفاوت کیفیت های ایمان، دینداری و مسلمانی است در نتیجه انتظار تحمل دین حداکثری بر همه افراد جامعه امکان پذیر نیست.نمونه ای که می توان با توجه به برداشت "اقلی"از دین ارائه داشت این است که اگر مطابق معتقددان به دین حداکثری مبنی بر وجود داشتن بنیان های کلی و جزئی دین درابعاد مختلف زندگی اجتماعی، چرا تا کنون کشور های اسلامی نتوانسته اند در شیوه و شکل ارتباط حاکمیت و مردم، ساختارهای و تشکیلات حکومتی و میزان دخالت در زندگی فردی و اجتماعی تناسبی کاملی با نیازها و امکانات عصری خود فراهم آورند؟
انتظار اقلی از دین در ميان اندیشمندان اسلامی دارای هویت است که از این میان می توان به اقبال لاهوري(در كتاب احياي فكر ديني در اسلام) و محمد مبارك (در كتاب نظام الاسلام) اشاره کرد.این متفکران گرچه نقش دين در آباداني دنيا را انكار ننمودند ولي طرح برنامه ريزي توسعه و ايدئولوژي دنيا سازي بر اساس دين را نفي كردند.( عبدالحسين خسروپناه ، انتظارات بشر از دين ،پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي ،1382.ص 309.) در دوره معاصر نیز کسانی که به این موضوع به طور جدید تر و روشن تری پرداختند می توان از "مهندس بازرگان" و "سروش"نام برد. "بازرگان"، قلمرو دين را به مسائل معنوي و تنظيم رابطه انسان با خدا محدود می دانست (رک:بازرگان ،کتاب خدا و آخرت هدف بعثت انبيا ) و "سروش" نیز بطور صریح تر در کتبی چون بسط تجربه نبوی در تفسیر اکثری و اقلّی بودن دین و نیز خدمات و حسنات دین یا مقالاتی چون دين اقلي و اكثري یا ذاتي و عرضي دين به بیان دیدگاه خود به دین پرداخته است.
البته ذکر این نکته نیز ضروری است که اندیشه ی مربوط به دین حدااقلی مختص جوامعه اسلامی نیست بلکه ریشه این نظریه را می توان در تاملات دانشمندان مغرب زمين نیز جستجو کرد.برای مثال،گالیله از جمله کسانی است که معتقد به دین اقلی بود که دلیل این باورش را می توان به وجود كاستي ها و برخی تناقضات بین عقل و علم ،در دين مسيحيت دانست. زیرا علی العموم كتاب مقدس آنان تنها از حقايق معنوي سخن گفته و از معارف علمي در آن کمتر یافت می شود.در نتیجه آنان مدلل ساختند باید قلمرو دين را از قلمرو علم جدا کرد..( رک: آرتور كوستلر ، خوابگردها ، ترجمه منوچهر روحاني ، ص 522 ) .
"كانت" نیز همانند گالیله، اندیشمند دیگری بود که در مغرب زمین به انتظار حداقلي از دين متمايل بود.وی علوم مابعدالطبيعي و مسائل دين و الهيات را غير قابل اثبات می دانست لذا معتقد بود رسالت دين فقط راهنمايي و روشنگري اخلاقي است بنابراین كشف جهان طبيعی و مرتفع کردن نيازهاي فردي و اجتماعي انسان بر عهده علم است نه دین. او قلمرو دين را تنها در اعتقاد به خدايي می دانست زیرا بر اساس نظر کانت، می توان از این طریق ضمانت اجرايي اخلاق و قوانين را برای بشریت فراهم کرد.(رک: ايان باربور ، علم و دين ، صص 92-93.).
باری سوال این است که مختصات این دو دیده گاه چیستند ؟ زبان و گفتمان دین حداکثری و حداقلی چگونه است؟ کدام باور، زبان و گفتمان متعادل و متکثر تری دارد؟ طرفداران این دو رویکرد چه کسانی هستند؟ آیا می توان موافقان رویکرد حداکثری به دین را بانفوذان قدرت سیاسی و اجتماعی دانست و طیف مخالفان(حداقلی دین) را دورترین ها و کم نفوذان به قدرت تلقی کرد؟
(ادامه این گفتار در مقاله بعد)