مقدمه
هر فرد، نهاد یا تشکلی از منظر و زاویه دید خود به مشکلات جامعه نگاه می کند. برخی سرقت و ناامنی، برخی ترافیک، برخی اعتیاد، برخی کاهش تولیدات ، عدم رشد بخش کشاورزی، و برخی دیگر ، رانت خواری ، بیکاری جوانان، کثرت پرونده های قضایی ، رسانه های ضعیف ، بهداشت ناسالم و...
مشاهده ی تعدد سایت های مجازی یا نشریه در شهر شوش حکایت از آن دارد ، بسیاری با نشر اندیشه و تراوشات فکری – تحقیقی خود به قصد رفع دغدغه ها ی حقیقی پیشرفت و تعالی این شهر و مردمش برآمده اند.
در این میان هر چند برخی هم ممکن است در پی آشفته نمایی مشکلات این شهر باشند اما غالب کسانی که دستی بر آتش قلم و نویسندگی دارند( رسانه های آگاهی بخش مجازی و غیر آن) همّتشان جز به دست دادن معیارهایی برای آگاهی های صادق به مسئولان و مردم با فرهنگ این شهر نیست تا همسو با آن همه بتوانند با بیان تحلیل های علمی و بی طرفانه، راه حل هایی را در معرض نگاه اندیشمندان و مدیران این شهر برای گذر از دشواریها به اشتراک بگذارند.
برای فهم روش مند ، دقیق و کارآمد موانع و عدم موفقیت های این شهر آن چه دردی را مداوا نمی کند، برشمردن بی هدف انبوه مشکلات و آلودن تحلیل ها به تبلیغ و مزاج های سیاسی ، تعصب، کینه ها، حسادتها، و همچنین بزرگنمایی مسائل کوچک و کوچک نمایی مشکلات بزرگ این شهر است.
طبیعی است وقتی فضای منطق و انصاف گل آلود شود، گرفتن ماهی های ناصواب هم برای هیچ کس کار سختی نخواهدبود.
بر این اساس چون مشکلات برای همه قابل احساس اند ما در این بحث با نگاهی کل نگر، بی آنکه مشکلی را برشماریم به برخی ریشه های عدم موفقیت و ناکامی های این شهر ، اشاره خواهیم کرد.
فقدان تئوری روشن برای توسعه
یکی از سردرگمی های مربوط به شهر باستانی - فرهنگی شوش این است که ما هنوز نمی دانیم بر اساس کدام مبانی نظری خواهان پیشرفت و برنامه ی توسعه برای شهر و مردم آنیم.
شهری که دارایی مردمش، کیفیت سرمایه های انسانی و فرهنگ پرافتخار آن است چرا تا کنون کمتر توانسته است تسهیل گر فعالیت هایی برای تولید، اشتغال، استاندارد سازیِ مناسبات اجتماعی – قانونی و... باشد!
این خلاً ما را به این واقعیت رهنمون می سازد که نتیجه بگیریم ما ترسیمی درست، از افق های آینده این شهر در دست نداریم و هرچه هست روزمرگی و برنامه روزی است!!
از این رو آنچه که باعث شده تا ما در شناخت مشکلات دچار نوعی غافلگیری شویم آن است که اصولاً در حوزه های مختلف فردی و اجتماعی این شهر ، کمتر از نظام اندیشندگی یا "دیده بان گرایی" برخورداریم! .
بنابراین داشتن پشتوانه های نظری برای رشد و توسعه در ابعاد متنوع، ضرورتی اساسی برای توسعه این شهر فرهنگ پرور است.
داشتن تئوری پیشرفت باعث می شود تمام فعالیت ها و برنامه ریزی های نهاد ها در جهت تعالی این شهر ، هم برای مسئولان و هم برای مردم از وضوح و شفافیت منطقی بهره مند باشد در این صورت است که هر فردی که در این شهر زندگی می کند یا هر نهادی که در این شهر وجود دارد با آرامش ، توان پیش بینی افق های روشن برای فعالیت های خود را خواهد داشت.
از یاد نبریم داشتن تئوری روشن هم جامعه را از بحران های ناگهانی مصون می دارد و هم امکان خطا در ارزیابی ها و نتایج را کاهش خواهد داد.
عدم سیستم سازی مشکلات
عدم سیستم سازی مشکلات، ضعف دیگری در صحنه ی کارزارهای مدیریتی این شهر است. اگر سیستم سازی را چیدن عناصر یک مجموعه به منظور نتایج بهتر و خروجی های مشخص تر تعریف کنیم آنگاه خواهیم دید چگونه سیستمی کردن امور و قراردادن آن در مسیرهای تعریف شده باعث خواهدشد ، دخالت افراد و شخصی دیدن امور در روندها به حداقل ممکن می رسد و در نتیجه موفقیت بیشتری نصیب طراحان آن خواهدشد. اگر ما در هدایت این شهر دست کم سه گروه عمده ی :
1- نواندیشان و تئوری پردازان [که با اندیشه های خود می توانند حرکت به سمت رشد انجام اعمال و فعالیت این شهر را معنادار کنند]
2- نوآوران [که با بهره گیری از آن تئوری ها و اندیشه ها، مبادرت به سیستم سازی می کنند]
3- مدیران توانمند و جامع نگر [که توان اداره کردن و مدیریت سیستم های طراحی شده را دارا می باشند]، را دخیل بدانیم، خواهیم دید چگونه با فراهم نمودن امکان سیستم سازی و همکاری این سه گروه، خلاء های موجود برای معنادار کردن توسعه ی این شهر از بین خواهد رفت و دستیابی به تحول و توسعه میسر می شود.
پس هر چند انجام کارهای خدماتی و احیاناً موردی، توسط مسئولان، دارای ارزش است اما لازمه هرگونه موفقیت به سمت رشدِ جامع، برای مدیران شوش، وقتی باموفقیت توام خواهدبود که بخش مهمی از وقت و مدیریتشان را به سیستمسازی در حوزه مدیریتی شان اختصاص دهند.
از یاد نبریم شوش نیاز زیادی به نام ها و عنوان ها!! ندارد بلکه آنچه بایسته است وجود افراد و مدیرانی سیستم نهاد، سیستم ساز و سیستم گردان است. زیرا امروزه با امکان دسترسی آسان و آزاد به اطلاعات از طریق جستجو در فضای مجازی داخلی و بین المللی، تمام آحاد مردم این شهر می دانند پیشرفت، تلاش، رشد، فرهنگ، مشارکت و...خوب است و یا شاخصه ها و مبانی پیشرفت و تحول کدامند و یا ....
بنابراین چیزی که این شهر بدان نیاز دارد برگزاری انواع همایش ها، جلسات، سخنرانی ها و... نیست تا عده ای برای مردم حرف خوب یا خوب حرف بزنند . زیرا همانگونه که اشاره رفت، امکان یافتن حرف های خوب به یمن شبکه های مجازی برای همه مهیاست لذا نیاز امروز مدیریت جامعه شهری شوش فقط عمل خوب و عملکردهای نیکوست.
مردم شوش وقتی می بینند، با وجود داشتن آثار باستانی و مواریث مذهبی- فرهنگی، کارخانه های صنعتی ، و حتی منابع و سرمایه های انسانی ، طبیعی و کشاورزی و...، از شهرهایی که فاقد چنین ظرفیت هایی هستند، کم توسعه ترند و حتی آمار اشتغال، رشد، درآمد و تولیدات ناخالص شهر و افراد اجتماع شان از آن شهرها کمتر است، متعجب اند.
درحالی که در جامعه ی کنونی شوش هم تئوری پرداز و هم افراد خوش فکر و اندیشمند، فراوانند اما این که چرا از این بخش پویا در جهت تکمیل فعالیت مدیران ، آن هم در جهت سیستم سازی مشکلات و اندیشه ها، استفاده نمی شود؟!! خود جای سوال است!!!
نبود اتاق فکر موثر
عدم وجود "اتاق فکری" متشکل از نخبگان ، متخصصان ، سرمایه های انسانی ، ضعف دیگری در جهت استفاده از استعدادهای بالقوه به منظور بهبود روندِ توسعه ی شوش است.
ساختارِ مدیریت و اداره کردن امور شهر شوش از گذشته تاکنون به گونه ای طراحی شده که عملاً راه را برچنین متفکرانی مسدود نگاه داشته است..
بنابراین محرومیت از اتاقی این چنینی که بتواند انواع فعالیت ها، مفهوم سازی و راهبردهای عقلانی را برای پیشرفت ِشوش طراحی کند، یکی دیگر از دلایل عدم موفقیت ها در این شهراست.
در حالی که وجود چنین تشکلی، می تواند هدایتگر اذهان عمومی و مدیران جامعه شهری، در حرکت به سمت نوگرایی ها و نو نمایی ها باشد، جای بسی شگفتی است که اراده ای برای تشکیل چنین ضرورتی در مدیران شوش دیده نمی شود.
اگر ما باور به تئوری سازی داشته باشیم، وجود این اتاق فکر، می تواند به عنوان منشاء مشورت های کلیدی، علمی و منطقی، راهگشای مدیران، به منظوررسیدن به پیشرفت های اساسی در طراحی های فرهنگی، تمدنی، تربیتی، توسعه ای، اقتصادی و... این شهر باشد.
لازم به ذکراست مدیران اگرچه در گذشته می توانستند با اعتماد به دانش خود یا مشورت گروه معدودی از مشاورانِ خاص، به اداره ی امور در حوزه مدیریتی خود مبادرت ورزند اما امروزه هر طرح یا اقدامی بدون این که از تجارب ، دانش، خلاقیت و نوآوریهای صاحبان ایده، تاثیر بپذیرد، ناچار به شکست و نا موفقی خواهدبود.
بنابراین لازمه هدایت این شهر با آن شکوه تاریخی – مذهبی و نیز وفور استعدادهای بالقوه ی که دارد ، بهره گیری از افرادی است که در مکانی به نام "اتاق فکر" ، مدیران جامعه را در اتخاذ تصمیمات یاری و خطاپذیری های عملکردی آنان را در تعالی شهر به حداقل ممکن برسانند.
بخشی دیدن مشکلات
فهم مشکلات این شهر کار پیچیده ای نیست. بعنوان ساده ترین و در عین حال دقیق ترین، واقع بینانه ترین و منصفانه ترین راه حل، کافی است وضعیت کنونی اش را با گذشته باشکوه یا شهرهای مشابه خود، مقایسه کرد یا در ترازو، قرارداد تا متوجه شویم، باشاخص های پیشرفت، توسعه و زیستی در شأن مردم با فرهنگ این شهر ،چقدر تفاوت و چه مقدار فاصله داریم!
هرچند بی انصافی است اگر بخواهیم کمیت و کیفیت مشکلات موجود را تنها مختص به بخشِ مدیریتی آن بدانیم ، منتهی سوال این است که چرا با وجود کثرت سرآمدان عقلی و تجربی، این شهر هنوز نتوانسته ایم طرحی روشن از مسائل را برای خویش ترسیم! یا در صورت وجود! تقدم و تأخری برای آن طراحی کنیم تا سرانجام بتوان ذهنِ نقادِ مردم و فرهیختگان این شهر را اقناع کرد!. به نظرمی رسد ما از فهم ریشه ای و ریشه فهم ِروابط علت و معلولی مشکلات این شهر درمانده ایم!
باری ، یکی از راه حل های آسان و در دسترس برای حل تنگناها و عدم موفقیت های شوش، می تواند پرهیز از بخشی نگری مشکلات باشد.
فقدان نظر گاهی کل نگر و جامع به مشکلات باعث شده تا بسیاری ریشه ی بسیاری از عدم موفقیت ها را درنبود سیستمی به منظور فهم دقیق مسائل این شهر در یک شبکه علت و معلولی گسترده و سپس طراحی اولویت هابدانند.
بنابراین اگرچه عمل جداگانه هر نهاد یا سازمان در حل مشکلات خود می تواند لازم باشد اما قطعاً کافی نخواهد بود. زیرا، مشکلات و حل و فصل ها را باید در کل و درون یک سیستم و در ابعادمختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اجتماعی آن قرارداد تا پس از به نظاره نشستن آنها ، با ارائه ی راه حل ها و طرح های بنیادین برای پیشرفت، گام برداشت.
مبهم گویی ها ، حواشی پردازی ها یا قراردادن مسائل در فضایی فراخ از افراط یا محیطی بسته از تفریط ، منظره ی دید مدیران جامعه شهری شوش را ، تار و قدرت تشخیص آنان را برای درک صحیح امور و حل آنها کاهش خواهد داد.
مدیریت سنتی در اداره امور
با اندک تأملی در مسائل و مشکلات شهر شوش می توان به این حقیقت رسید که رشد و توسعهی این شهر، بدون تکیه بر تکنیکهای جدید اداری و استفاده از اصول مدیریت مدرن امکان پذیر نخواهدبود.
به بیان بهتر نقشی که امروزه مدیریت مدرن ( که حاصل چکیده ای از تحقیقات اندیشمندان علم مدیریت است) در هدایت و یا مقابله با مشکلات متزاید این شهر، می تواند ایفا کند امری غیر قابل اغماض و اجتناب ناپذیراست.
آگاهی و بکارگیری تئوریهای مدیریت نوین در بخشهای مختلفِ اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و... ما را بر آن می دارد از این اصول علمی ، برای هدایت کارها ، با رویکردی آینده نگر و توسعه ای استفاده کنیم و همواره خود را ملزم و مهیای یافتن شیوه های نو و تطبیق خود با شرایط جدید نماییم.
درحالی که نتایج بکارگیری مدیریت مدرن و علمی در هر حوزه ای، واجدِ بهره های چندگانه است لذا می توان نتیجه گرفت، کاربرد مدیریت های تاریخ مصرف گذشته و سنتی حاصلی جز نتایج ساده و جزیی برای شوش و جامعه آن در برنخواهد داشت.
مدیرانی که با مدیریت سنتی خود هنوز باور به بررسی و اندازه گیری زمان دقیق هر جزء از کار، تشریح و تهیه ی شرح وظایف، تنظیم سیستم دستمزدها و.. دارند (البته مخالفتی آن چنانی نیز با آن نمی توان داشت) باید بدانند مواجهه با پیچیدگی ها و کثرت مشکلات امروزی، توانی فراتر از مدیریت های سنتی را طلب می نماید!
بنابراین داشتن نگاهی چند بُعدی و "زاویه نگر" به مشکلات شوش، برای پاسخگویی و عینیت بخشیدن به انتظارات معقولانه ی مردم (که اتفاقاً روز به روز هم در حال رشد و پیچیدگی های گوناگونی هم شده است) واقعیتی است که با مدیریت سنتی نمی توان به آن دست یافت.
زیرا مدیریت و مدیران سنتی ، به این دلیل که، ساختار، هدف و شیوه های مدیریتی شان در دراز مدت توان پاسخگویی به مشکلات و طرح ِبرنامه ریزی های نو را ندارد، سرانجام در میان جامعه شهری عدم اطمینانی را رقم خواهند زد که کمترین آسیب و پیامد آن ، بی تفاوتی و عدم همراهی مردم با مسئولان خواهدبود.
پس در حالی که برای اداره امور این شهر، هیچ راه بازگشتی به سوی الگوهای سنتی وجود ندارد، تاکید بر تغییر مدیریت به سمت مدرن شدن قطعاً گامی نخست برای رهایی از عملکردها و خدمات مدیریت های ضعیفی است که با تحریفِ اقدامات، کاغذبازی ها و محدودیت های کسالت آور، هنوز هم بر مدیریت سنتی خود اصرار می ورزند .
نتیجه گیری:
با توجه به آنچه بیان شد و نیز به دلیل گستردگي و پيچيدگي مشکلات شهر تاریخی - مذهبی شوش یکی از بهترین راه ها، و پرهیز از ناکامی ها، تغییر رویکرد از مدیریت سنتی به مدیریت مدرن و دانش محور در هدایت شهری است. این امر محقق نخواهد شد مگر این که مدیران ما :
الف) تئوری روشن برای توسعه این شهر داشته باشند
ب) اقدام به سیستم سازی مشکلات کنند
ج) به تشکیل اتاق فکر موثر برای مدیریت امور شهر مبادرت ورزند
د) از بخشی دیدن مشکلات پرهیز نمایند.
بدست دادن این امور وقتی قابل تحقق خواهد بود که مدیریت مدرن و علمی را جایگزین مدیریت های سنتیِ این شهر کنیم تا در نهایت بتوان از مشاركت و هم انديشي شهروندان در ساختاری مشاركتي برای آرمان سازی های مشترک و عمومی بهره گرفت.
عزیزاله احمدی - معاون مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا