ایران اُنا - عزیزالله احمدی: تقدیم به تمام سرورانی که یک سوال آنان را به نوشتن وا داشت وبا شیوایی و دلنشینی، خوان رنگین بحثی را،در مقابل فهم همه گسترده کردند که شکر نعمت این خوان گسترده ، داشتن هم اندیشی های تامل برانگیز و شیرین برای مشرکت در هم آموزی ها و با هم اندیشیدن ها،برای تعالی خود ،مردم خود و شهر خود است.
***
پس از تجزیه و تحلیل واِمعان نظر در این سوال که" دوست دارید شوشی که در آن زندگی می کنید چگونه باشد"، فرهیخته گان سایت "خبری-تحلیلی ایران اُنا"،شاخص ها،مختصات وانتظارات خود را برای داشتن شهری خوب و زیستنی نیک، این گونه برشمرده اند:
داشتن شهری در تراز ملی و استفاده از مواهب طبیعی، داشتن مدیریت شهری کارآمد،شایسته سالار و عملگرا با فضا سازی عرصه مدیریت شهری برای حضورنخبگان و ایده پردازان، زندگی با کسانی که افکار نو دارند و دارای نگرش های سطحی نیستند، داشتن مردمی مسئول، هم دل و هم زبان به همراه تسریع در توسعه، داشتن نماینده ای مشکل گشا و ناظر بر بودجه ها و عملکرد مسئولان، زندگی با تراز امنیتی ،کاهش جرایم خشن،سرقت وداشتن محل درمانی مجهز وسرانه ی بهداشتی بالا،داشتن نقادانی منصف برای نقدهای غیر مغرضانه،موج آفرینی و نه موج سواریِ نخبگان برای تغییر و نقادی در همه عرصه و زمان ها نه فقط در ایام یک انتخاب،نخبه گرایی پیش روانه به جای نخبه گرایی پیروانه و فرصت طلبانه، برخوردار از فرهنگ شهرنشینی و عدم قناعت و اقناع به حداقل ها، یگانگی و اتحاد مسولین و مردم توام با همدلی و همزبانی،داشتن سرمایه گذاری ها متعدد و جذب اعتبارات متنوع، رفع اختلافات بوسیله قانون ،برخوردار بودن از شاخص های توسعه مندی به ویژه سوادهمگانی،سپردن کارها به کاردانان، وجود احزاب سیاسی، عدم قوم گرایی و خویشاوند سالاری در انتصابات مدیریتی شهر، عملکرد سنجی به جای تحصیلات سنجی،عدم شعار زدگی و دوری از سلیقه گرایی،داشتن شغل و بومی گزینی دراشتغال، سنجش خود و شهر خود با بهترین ها نه کمترین ها،داشتن "رجال" و با نفوذان برای تحقق آرزوهای شهروندان،پاسخگویی در مقابل اعتماد مردم، نظارت و بازخواست خواهی از مدیران غیربومی،داشتن شهری با فضاهای تفریحی ....
این انتظارات، پرسشی های بنیادین دیگری را در ذهن ایجاد می کند تا بپرسیم کدام راه های نویی ،می تواند ما را دریافتن و تحققِ "شهری نیک" و "زیستی برتر" ،مساعدت نماید؟
ما "شوشیان" وقتی در بُرش های تاریخی خود می اندیشیم دو حس متفاوت و مجزا در خویش تجربه می کنیم.یکی "افتخار" و دیگری"آه"... به نظر می رسد حلقه تکمیل کننده این دو تجربه، حسی دیگری باشد به نام" امید".
آنچه آشکار است و ما جامعه "شوش بزرگ" از آن تاحدودی "پس افتاده ایم" ، تکرار تجربه ی تمدن سازی در سایه ی,,شوشی,, دیدن هر,,شوشی,,، در این سرزمین پاک تاریخی – مذهبی است که نامش امروزه حتی برای جهانیان نیز پرشکوه شده است.
با این وجود، از این واقعیت نیز نمی توان غفلت ورزید که دیدن ساکنین این شهر به عنوان "یک عرب"،یک عجم" و سایر "یک های متعارض" هیچگاه نمی تواند ما را در زنده کردن شکوهی تازه برای این شهر ،به زیر یک چتر گردهم آورد و از شوش، خانواده ای صمیمی و منسجم بسازد.
بنابراین سوالِ" دوست دارید شوشی که در آن زندگی می کنید چگونه باشد"در دل خود سوالاتی اساسی تر دارد و آن این که :
کدام شوش؟کدام هویت؟
ضمن ارج نهادن به تمام قومیت های موجود در این سرزمین پاک با تمام آیین ها و مناسکِ قومیِ هویت سازشان، به نظر می رسد،ما برای پیشرفت ، ناگزیریم تعریفی دیگر برای "شوشی بودنمان" ارائه کنیم و آن "شوشی بودن" بر مبنای " میثاق های اجتماعی و مدنی"است.
یعنی شهری که بتواند مامورِ سعادتمندی شهروندانش، برای زیستی انسانی و بهره مند از ِحقوق فردی و اجتماعی خویش باشد. به بیان بهتر، استفاده از "سکوی تاریخی –مذهبیِ مشترک" برای جهش به سوی رفتن به منزلگاهی مبارک از زندگی و افق هایی روشن تر.
افق هایی که در آن تمام شوشیان ، شهروندانی همتراز شمرده شوند و جامعه اش دارای ، مدیرانی شایسته برای حرکت جامعه به سمت کشاورزی و اقتصادی مولد،تولید دانش ، ایجادتعاملات فرهنگی ، تامین کننده حقوق شهروندی، انسان دیدن شهروندان سوای قومیت ، زدودن چهره زشت و خشن فقر از سطح شهر ، شادی آفرینی و نشاط فردی-اجتماعی، مهیا کننده شکوفایی تفکر و متفکران خلاق در پناه آزادی، نقد آزادنه ی نمایندگان سیاسی-اجتماعی، و مهربانی بر اساس اخلاق انسانی و...و...و... باشد.
بی گمان برای داشتن فردایی این چنینی در سرزمین "مادری"خود، باید امروزی نیک داشت ، یعنی از داشته هایمان "کلاه کج" کنیم و از نداشته هایمان ،خویش را" متهم" تا بتوانیم از تجارب تاریخی خود نه برای"حذف"دیگران ، بلکه برای "جذب" ،"اصلاح" و استفاده از "فرصت ها"،بهره بگیریم.
همه باید بدانیم برای درس "دادن" نخست باید درس "آموخت" تا بتوان در تدوین مدلی "نظری" برای اصلاحی "عملی" اندیشه کرد و همچنان برافروخته و فروزان نگاهداریم " شمع "های امید را و نگذاریم توفان "خودخواهی" هایمان، "شعله و شمع"را باهم ببلعد.!!