ایران اُنا - عزیزالله احمدی: بسیاری بر این باورند که وجود اغلب ناهنجاریها در ابعاد سیاسی یا اجتماعی جامعه، ملازمت نزدیکی با "ضعف مسائل اخلاقی" دارد.چنین نگاهی به "اخلاق"، بسیار انتزاعی و کل گویانه است.بنابراین برای تصحیح این باور بهتر است اینگونه سوال شود که علت یا زمینه های افول اخلاق در یک اجتماعی چیست؟ و چرا؟
طرح سوالی این چنینی می تواند ذهن های پرسشگر و جستجوخواه را متوجه نگاهی منظم و سیستمی به این مساله کند .نگاه سیستمی ما را وا می دارد تا در یک اجتماع بهتر و عمیق تر بتوانیم به بی اخلاقی ها و ناهنجاری هایی چون دروغگویی،بی توجهی به نظم عمومی، عدم التفات به حقوق و آزادی های دیگران،ضعف در.انسان دوستی وغمخوارگی اجتماعی،.توسل به خشونت، کم انصافی یا عدم مدارا و....پی ببریم.
اخلاق نوعی "عقلانیت و خرد ورزی " عملی است که انسان را می آگاهاند منافع فردی اش را با وساطت منافع دیگر اعضاء، همنوعان یا شهروندان جامعه خود ، پیوند دهد یا دنبال نماید.همراهی و پیوستگی اخلاق با رفتار ، جز بهترین ایده آل های یک اجتماع بشری است.که باید بر "عقل مستقل"جامعه ابتناء یافته باشد.بنابراین اگر بتواند بر همین "عقلانیت اجتماعی"، جامعه ای نهادمند آن هم بر اساس نظم برقرار کنیم ، می توان به ادامهی هستی جامعه در مسیری متعالی امید داشت .
سوال این است که جامعه چگونه می تواند به این تلازم "اخلاق و رفتار "نائل شود؟
پاسخ روشن است و آن وقتی است افراد آن بتوانند از "من"های خود در چارچوبی اخلاقی به نفع "ما"ها استفاده کند.
پس یک "من" چه وقت نظم اجتماعی را بر هم نمی زند؟
چه وقت عاطفه ی جمعی را مخدوش نمی کند؟
چه وقت به "اموال اجتماع " آسیب نمی رساند؟ و...
واضح است وقتی که این "من " بفهمد این نظم، عاطفه و اموال و ...فقط مال "او" نیست.
پس در جامعه کسی نباید "آب را گِل"کند به این دلیلِ اخلاقی که ، در پایین دست کسان دیگری از همین آب می نوشند!! یعنی "آب" فقط مال "من" نیست پس اخلاقاً نمی توانم آن را "گِل" کنم.
حال سوال این است که ما به عنوان عضوی از اجتماع مردم بافرهنگ شوش و تجمعی از "من"ها با قومیت ها و تفاوت های زبانی ، چگونه می توانیم "اخلاق"را در مناسبات اجتماعی خود رعایت کنیم و یا ضمن پایبندی به اصول اخلاقی با شهروندان جامعه رفتارهایی اخلاقی و همدلانه داشته باشیم؟
قطعاً چنین تمنا و اشتیاقی قابل تحقق است.زیرا مردم شوش ، وارث تاریخ و فرهنگِ مذهبی کهن و بزرگی هستند و چون "امید اجتماعی" مشترک دارند ، لایق توسعه ی ارزشهای اخلاق و پیشرفت اجتماعی اند . چون "امید اخلاقی" مشترک دارند ، می توانند به افراد جامعه ی خود ، بدون کُد های اخلاقی و قومیتی ،مهر بورزند و شکوفایی شهرشان را در مطالبات اصلی شان بگنجانند.چون "امید معرفتی "مشترک دارند ذاتاً خواهان صدق و حقیقت و دوستدار مبادله آگاهی های خود برای عمل اجتماعی بهترند و سرانجام چون "امید زبانی" مشترک دارند، می توانند با گفتگو ، به زندگی ای متعالی آنهم در فضایی پر از مسالمت و برادری دست یابند.
اما راه رسیدن به این "آیده آل" کی و چگونه حاصل می شود؟
به نظر می رسد چنانچه افراد جامعه با یگدیگر "بیگانه"نباشند و همانطور که "خود" را می فهمند،صورت اجتماعی خود را نیز بفهمند یعنی "مصلحت فردی خویش را با مصلحت اجتماعی شان" پیوند دهند، می توانند همانطور که منافع "خصوصی" خود را می بینند، منافع "عمومی" و حقوق شهروندی دیگران را نیز ببینند.
به نظر می رسد عقلا این شهرکهن، اگر بتوانند به جای این که تمام مصلحت های شهر را خود تعیین کنند ، اجازه دهند افراد جامعه در کنارشان در تصمیم گیری و تصمیم سازی ها و حتی تعیین مصلحت ، مشارکت داشته باشند می توان انتظار داشت مردم شوش کمتر با "مصلحت های "زیست اجتماعی و توسعه شهر خود ، بیگانه باشند و نتیجتاً در سرشت خود "تعهدی درونزا"برای دیرپایی آن مصلحت ها در جامعه مستقر سازند.
به بیان بهتر وقتی "عقلِ ِ کلِِ اجتماع" فرد یا افراد خاصی نباشند ! می توان انتظار داشت با به رسمیت شناختن "عقول شهروندن" ، ضمن دوری از فردگرایی های خود خواهانه که در آن هرکس تنها به فکر کشیدن گلیم خود از امواج ناملایمات اجتماعی است ، شاهد نوعی اخلاق مداری و هنجار گرایی ِ عمیق در جامعه باشیم و این یعنی همان امتزاج "خود فهمی" و " دیگر"فهمی "اجتماعی که می تواند آحاد مردم شوش را هم ،دوست و غمخوار یکدیگر کند و هم بر مبنای ارزشهای اخلاقی و انسانی ، با هویتی منسجم اما با رعایت تفاوت ها ، برای شوش جامعه ای متعالی پی ریزی نماید.