کد خبر:
8128
ارسال شده در مورخه :
پنجشنبه، 5 شهريور ماه، 1394 -
03:30
شوش - ایران اُنا: احمد، آن هنگام که لباس سبز سپاه بر تن کردى تصور شهادتت را در کدامين قطعه از بلاد شام به تصوير مى کشيدى و شايد سرزمينت را، اما بخت و اقبالت تو را در جوار بانوى کربلا کشاند، بى بى زينب س، لقب مدافع حرم گرفتى و شهيد، مدتى است شوش شهر شهيدان گمنام بوى عطر شهادت را به مشام ندارد./ احمد جان زود بيا و بگو چگونه در ديار غربت همچون مولايت حسين ع به شهادت رسيدى
|
ایران اُنا - عبدالحسین سرخه: خبر شهادت احمد نازنين خيل مشتاقان را به سمت و سوى خود خواند، گويى ديروز بود قدم زنان در محوطه سپاه شوش، با حجب و حيا سلام مى کرد و سر بزير، آرام بود و باوقار، و انچه خوبيست در او بود.
به مناسبت اين شهادت چند کلامى حرف دل مى زنم، احمد جان در کدامين سرزمين پاى در باغستان شهادت نهادى و کدامين سنگر را سر کشيدى.
احمد، آن هنگام که لباس سبز سپاه بر تن کردى تصور شهادتت را در کدامين قطعه از بلاد شام به تصوير مى کشيدى و شايد سرزمينت را، اما بخت و اقبالت تو را در جوار بانوى کربلا کشاند، بى بى زينب س، لقب مدافع حرم گرفتى و شهيد، مدتى است شوش شهر شهيدان گمنام بوى عطر شهادت را به مشام ندارد.
احمد عزيز چقدر لباس سبزت به قامتت مى آيد، براى دفاع از حرم عقيله بنى هاشم چند بار به سمت و سوى حرم رفتى، ضريحش را چگونه در اغوش گرفتى و اشک غربت حسين ع را چطور بر گونه هايت سرازير نمودى.
احمد لاذقيه مرا بياد جبهه هاى وطنم مى برد انگونه که هر روز شهيدى بود و خبرى، احمد جان چقدر دلم براين تنگ مى شود، احمد به من رخ بنما و نفسى تازه کن، رنگ و رويت به خونت اغشته و نفس گرمت در کنار حرم بى بى بند امد.
احمد حرف و سخنم نمى ايد و چشمانم خشک، احمد گردان امام حسين ع، سپاه شوش، پاسداران، بسيجيان و مردم شهرت چشم به نسيم معطرت که از جوار زينب عليا س مى اىد دوخته اند.
احمد جان زود بيا و بگو چگونه در ديار غربت همچون مولايت حسين ع به شهادت رسيدى، احمد زود بر گرد...
امانت داري و اخلاق مداري
استفاده از اين خبر فقط با ذکر منبع مجاز است.
|