مقدمه:
اگرچه واژه فرهنگ وترکیبات آن (مانند مهندسی فرهنگی ، تهاجم فرهنگی،مقاومت فرهنگی، ضد فرهنگی،بی فرهنگی و...) واژه هایی آشنا برای همگان بشمارمی رود اماآنچه درعمل بیشترموردغفلت قرارمی گیرد خودفرهنگ و اهمیت ارزشهای فرهنگی است.
فرهنگ، یکی ازپرکاربردترین واژه ها ودرعین حال متعددترین آن به لحاظ کثرت تعاریف است.فرهنگ راهرچه به نامیم یاتعریف کنیم ، دارای یک ویژگی اصیل وغیرقابل انکاراست وآن این که فرهنگ، علی الاصول دست ساختی انسانی است وتمامی تلاش هایی راکه انسان برای تطبیق خود با محیط طبیعی –اجتماعی یا غنی سازی زندگی اش صورت می دهد ومی توان به عنوان یک کل منسجم ،متشکل از تجارب ،خصوصیات روحی و عقلی، باورها، جهان بینی ها، خصلت ها، مهارت ها، اخلاق، رسوم، ارزش ها و اعتقادات مذهبی، رفتار و راه و رسم زندگی، علوم، هنر، مجموعه نظام های نمادین باشد،رادربرمی گیرد.
این واقعیت به مانشان می دهد،فرهنگ دارای ذات ثابتی نیست و هرجامعه یاحتی فردی ازجامعه می تواندبرای خوددارای فرهنگ فردی یاجمعی خاصی باشد. ازاین رو،هرگونه شیوه های تفکری،احساس ویا عمل مشترکی که درعملکرد فردیاافراد به شیوه های عینی یا نمادین قابل تجلی باشد و آنان را به گونه ای ازهم متمایزکندیا هویت ببخشد، می تواند فرهنگ تلقی شود.
بااین وجود ،فرهنگ، نمادها واعمال فرهنگیِ هویت ساز، همیشه دارای ارزش یا غنای انسانی نیستند. چه بسا رفتاری دربین افرادیک جامعه شیوع پیداکند ودرقالب های فرهنگی بگنجداما دراصل کاملاً باهویت فرهنگ جمعی ناهمخوان وناهمراه باشد .این ناهمخوانی را که نقطه مقابل "تناسب فرهنگی" است، می توان "بی تناسبی فرهنگی"نامید و آن شامل هرگونه ویژگی های روانی(عقلی)،بارو ها ،جهان نگری ها ،اعمال ، شیوه زندگی و...فردی یااجتماعی است که کمترین یا بهتربگوییم هیچ گونه تناسبی با ارزشها وفرهنگ عام یک اجتماع انسانی ندارند و علی الظاهر ،باخلق ارزش های نو!! ،به تعارض باارزشهای اصیل وفرهنگی یک جامعه برمی خیزند وآنها رابه چالش می کشند.
"بی تناسبی فرهنگی" تنهامختص به رفتارهای عینی افراد نیست بلکه آنهارامی توان به ماحصل سرمایه های فکری ،دستاورهای علمی وحتی معماری ها ،طراحی هاوسازه ها یابطورکلی سرمایه های مادی ونمادین جامعه نیزتسری داد.برای مثال ساخت و سازهاي شهري –روستایی که تناسبی با اقليم، روحيات، خلقيات، فرهنگ و ارزشهاي اصیل وخاص یک جامعه نداشته باشند می تواندنمادی از"بی تناسبی های فرهنگی" باشند. .بنابراین مادر بحث پیش رو، درصددیم به برخی از این "بی تناسبی" ها،درسه بخش "زبان، رفتار و معماری(سیماونمادهای زندگی)" -البته بادرنگ بیشتربربعدرفتاری -اشاره وآنهاراموردبررسی قراردهیم.
1- زبان ونوشتار :
زبان چه درشکل گفتاری وچه درکیفیت نوشتاری درگذرزمان ،تحولات بسیاری رابه خوددیده است.تغییرات واژه های درون زبانی ، واقعیتی پسندیده وقابل توجیه است اما آن چه زشت وبدنماست ورود یا کاربرد واژه های غریب ونامصطلحی است که می تواندبا زبان جمعی وفرهنگ یک جامعه "ناهماهنگ" و"نا هم آو" باشد.کمترین آسیب بیگانه سازی زبان اصیل یک جامعه، این است که به تدریج منجر به فراموشی واژه هایی می گردد که افرادجامعه آنها را باواژه های بیگانه معادل سازی کرده اند و بدترازآن این است که برخی بخواهندازطریق بکارگیری این واژه های بیگانه درمحاوره یا نوشته های خود،سیمایی روشنفکرمآبانه،کارشناسانه ،مترقی ومتخصص!! ازخود به نمایش بگذارند. استعمال کلماتی چون،آپدیت، میتنیگ،کامنت، فایننس،مدیا،ویزیت،گالری و...درزبان گفتاری یانوشتاری افرادو پنهان کردن خودپشت چنین واژه های بیگانه ای می تواندنوعی "بی تناسبی فرهنگی" تلقی گردد. نگرانی ازاین "بی تناسبی فرهنگ" درزبان محاوره ای ونوشتاری، ازاین روست که به مرور می تواندباعث شودحتی سبک های رفتاری وعملی افراد نیز متناسب با آن دستخوش تغییرگرددویابه بی تعصبی نسبت به فرهنگ وزبان بومی ،منجرشود.
2- رفتاری وعمل:
جشن طلاق:
جشن طلاق یکی دیگراز "بی تناسبی های فرهنگی " است.این جشن منفور که سابقه تاریخی درهیچ جای دنیاندارد متاسفانه دربرخی ازشهرهای ما و اغلب درمیان طبقه مرفه ودارای زندگی اشرافی باب شده است که خودنشان ازنوعی بی بندوباری فرهنگی وبدعتی درتضادبا فطرت انسانی است.زیرا فطرت انسانی ،جدایی را منجربه سرگشتگی،حیرانی وحتی تاثروتالم انسان می داند نه بهانه ای برای سروروشادمانی!
جامعه ی بافرهنگ، از جدایی ها شکایت دارندنه رضایت .(بشنو ازنی چون حکایت می کند ازجدایی ها شکایت می کند ....).تغییرفلسفه دینی وفرهنگی ازدواج ،از"آرامش رسانی" به انسان به سمت کالایی "معامله ای"،زمینه ظهوراین بی تناسبی فرهنگی است.
رانندگی:
شیوه رانندگی برخی بدان گونه است که گاه تصورمی شودیک بیمارروانی هدایت خودرو رابرعهده گرفته است. سبقت های نامناسب درخیابان هاومسیرهای درون شهری ، دور زدن ها وسرعت های غیرمجاز، وازهمه مهمترپارک کردن درجاهای ممنوع وحتی درپیاده روها و... جزءفرهنگ غلط رانندگی برخی افرادجامعه شده است که عملاً فرهنگ عمومی جامعه انسانی درتضاداست.این افرادکه فرهنگ قانون گریزانه ای رابرای رانندگی خودبرگزیده اند ،درصدد جاانداختن این باور غلط اندکه:وجودپلیس ، رعایت قانون ، نبودپلیس ،عدم رعایت قانون !!!
این باور،می توانداشاعه دهنده ی " بی تناسبی فرهنگی" دیگری مبنی براین که پلیس بیشتر، امنیت وقانون مداری بیشتر!درجامعه باشد.درحالی که تعددنیروهای بازدارنده به خودی خود به معنی قانون مداری نیست بلکه اززاویه دیگر می تواندنشان از عدم رعایت قانون وقانون گریزی افرادیک جامعه باشد!!! اگرافراد،خودپلیس خودباشند،درآن صورت هیچگاه وجودنیروهای متعددِبازدارنده دریک جامعه افتخارنخواهدبود!!
جشن میلیاردر شدن:
" بی تناسبی فرهنگی" رادر فرم دیگری به نام "جشن پول دارشدن" که به تازگی دربرخی شهرهاباب شده است ، می توان مشاهده کرد.این جشن درشکل معمول ،یابا صرف هزینه های" چندصدمیلونی "برای برگزاری میهمانی صورت می گیرد یا دربدعتی غیرفرهنگی ،با آتش زدن گوشه ازسرمایه ،مانند "ماشین های مدل بالای خود" همراه شده است.!!ا
این " بی تناسبی فرهنگی" درحالی دربین افرادی که تازه به جمع "میلیاردر"هاپیوسته اند،انجام می شودکه بسیاری ازهمنوعان شان درتامین مخارج اولیه پزشکی یا زندگی خوددرمانده اند.!!رسوخ تدریجی این بی فرهنگی ،نه تنهاترویج دهنده ی مدگرایی ها ی بی محتوا،فخرفروشی وبی مسئولیتی هاست بلکه کاملاً بی تناسب باشاخصه های فرهنگ غنی این سرزمین ودرتضادبافرهنگِ اصیل حلال خواری،قناعت محوری،کمک به همنوع ،تواضع مداری و...است.
مصرف قلیان دختران و آرایش زنانه مردان:
یکی از تغییرات نسلی که امروزه کم وبیش باآن مواجهیم ،احساس های کاذب تساوی خواهانه (فمنیسم) میان جنسیت هاست که به صورت نمودهای غیرفرهنگی گاه قابل رویت درجامعه است.دونمونه ازاین ماجراجویی های غیرفرهنگی، مصرف قلیان توسط دختران وآرایش زنانه توسط مردان است.
مصرف قلیان اگرچه برای مردان نیزموردتاییدنیست امامتاسفانه امروزه می بینیم بسیاری زنان ودختران پای ثابت مصرف آن شده اند.افزایش مصرف قلیان توسط دختران به ویژه درانظارعمومی وفضاهای تفریحی( مانند پارک ها )علاوه بربالارفتن احتمال ابتلا آنان به انواع بیماری،یک رفتار قبیح وبی تناسب بافرهنگ ایرانی-اسلامی است.
آرایش زنانه ی برخی مردان ،یکی دیگرازهم آمیزی رفتارهای زنانه –مردانه است که ازآن می توان به "اختلاط هویتی"یادکرد.این رویه ی بی تناسب بافرهنگ جامعه ، اگرچه می تواندریشه درنگرانی ها وعقده های هویتی وجنسیتی افراد داشته باشد امابطورحتم،باعث ازبین رفتن مرز زنانگی و مردانگی وآسیب رسان به شخصیت مردونوعی هنجارشکنی و بی توجهی به مبانی شرعی باشد.
سگ گردانی:
معمولاً برای هرمولفه مثبت فرهنگی ،مولفه ای منفی وجوددارد.قطعاً سفارش به ترحم به حیوانات درآموزه های دینی وانسانی، به معنای تردد سگ گردان ها درخیابان یا درخودروهای خودنیست بلکه چنین "بی تناسبی فرهنگی" نشان از تغییرابراز عواطف از همنوع به حیوانات به ویژه سگ هاست..نگهداری سگ درمنزل ، بااین که براساس توصیه های دینی نجس محسوب می شودو درفرهنگ دینی ما مطرود ،ممنوع وجایی ندارد ، حکایت ازتغییرسبک زندگی اسلامی به سمت سبک زندگی غربی است .ازجمله پیامد هایی که این بی تناسبی و قبح فرهنگی می توانددرجامعه اشاعه دهدچیزی جز به چالش کشیدن عبادات دینی درجامعه نیست .بنابراین باآن بایدبه شدت مقابله شود...
خالکوبی:
خالکوبی ها که امروزه دربین بسیار افرادجامعه به ویژه جوانان درحال تبدیل شدن به نوعی مدگرایی است نمونه دیگری از "بی تناسبی های فرهنگی" درجامعه ماست.جذابیت دروغین این پدیده ممکن است نه تنهابه سست شدن اعتقادات دینی افرادبینجامدبلکه به دلیل نمادهای غیردینیِ بسیاری از این خالکوبی ها، علناً آنان رامی تواند واردمساله زشت ،غیراخلاقی وغیرفرهنگی دیگری به نام "شیطان پرستی" کند که نتیجه ای جز سقوط انسان ازارزشهای الهی وافتادن به دامان فساد ، چیزی دربرنخواهدداشت.
مردان خیابانی:
ازجمله "بی تناسبی های فرهنگی " مذمومی که متاسفانه آرامش ،امنیت وسلامت جامعه راباتهدید مواجه کرده است ،پدیده ی" مردان خیابانی"است.!! متاسفانه دربیشتر موارد وقتی از آسیب های اجتماعی حرفی به میان می آید ،بخشی ازآن را مساله ی "زنان خیابانی"اشغال می کننددرحالی که امروزه باید "مردان خیابانی"رانیزبه این گونه آسیب های اجتماعی ونامتناسب با فرهنگ جامعه افزود. افزایش انواع مزاحمت های کلامی یا فیزیکی ،نسبت به زنان ودختران ،نشان از گستاخی این گونه افراد و حتی ضعف نهادهای نظارتی(قضایی-انتظامی) است. این تفاله های جامعه ی انسانی، که ارضا نیازهای عاطفی،روانی وجنسی خودرا خارج از عرف وفرهنگ عمومی جامعه جستجومی کنند درعین اقدام رفتارهای بی تناسب بافرهنگ عمومی،تحقیرگران جنسیت زنان نیز بشمارمی روندکه خیابان رامحلی برای پرسه های بی هدف ومسموم خود ونیزتعرض به حریم وحقوق دیگران کرده اند.
3-معماری :
معماری سازه های انسانی ، می تواند نشانی ازهویت ،همخوانی با اقلیم ،فرهنگ وارزشهای فرهنگی یک جامعه باشدکه چشم هرناظری را بنوازد واوراتحت تاثیرخودقراردهد .نگاه به معماریهای سالیان دور جامعه، نشان می دهدکه چگونه این طراحی هاباهویت،روحیات ،خلقیات،ارزشها وفرهنگ افرادوجامعه تناسب داشته است.برای مثال معماری سازه ها درمناطق شمال ازچوب،مناطق کوهستانی ازسنگ،مناطق کویری ازخشت خام و...آن هم بارعایت مسائل اندرونی وبیرونی ،برفرهنگ دینی استواربوده است.
این درحالی است که امروزه ما شاهد "بی تناسبی های فرهنگی "درمعمارها وسازه هابرای زندگی فردی وجمعی درجامعه خود هستیم که هویت دینی -فرهنگی مارامخدوش کرده است والبته می تواندبه آشفتگی رفتارهای اجتماعی نیزدامن بزند.برای مثال وقتی نوع معماری وطراحی مکان های زندگی،مروج خودخواهی ها(اشرافی گری) فردگرایی ها،یا تحریک کننده ی رفتارهای غیرعفیفانه(آشپزخانه ها باز ) باشد چگونه انتظار داریم که افراد درجامعه، دیگرخواه،جمع گرا و باحیابارآیند.
متاسفانه این" بی تناسبی فرهنگی" فقط به حوزه های زندگی فردی اختصاص نداردبلکه حوزه های عمومی رانیزدربرگرفته است.کافی است تا نگاهی به خیابانها،معابر ومعماری های شهری(حتی روستایی) نظری بیفکنیم تا از عدم تناسب سازه ها بافرهنگ وهویت فرهنگی خود آگاه شویم. دربسیاری موارد این طراحی ها،رنگ ها ومصالح بکارگرفته شده،باشاکله های مکعب وار،نام گذاری های بی محتوا و... نه تنها تداعی گرفرهنگ وهویت ایرانی–اسلامی جامعه نیست بلکه بالعکس،بازبان بی زبانی، اشاعه دهنده یکنواختی،افسردگی،بی تفاوتی و بی هویتی فرهنگی درافرادجامعه شده است.بنابراین اهمیت توجه به نوع معماری های شهری متناسب بافرهنگ جامعه به این دلیل است که آن قطعاًمی تواند برمعماری اخلاقی وفرهنگی افراد وتغییرسبک زندگی آنان تاثیر گذار باشد.
نتیجه گیری:
براساس آنچه بیان شد می توان گفت اگرچه فرهنگ وارزشهای فرهنگی اصیل موجب تعادل در جامعه می شونداما خودفرهنگ نمی تواندعلت تامه ی تعالی افرادجامعه باشد.فرهنگ وقتی موجب تعالی است که اولاً افرادجامعه ی انسانی "تربیت یافته" باشند ثانیاً فرهنگ واجدو همخوان باارزش های اصیل دینی و انسانی باشد.دلیل اولویت دادن به"تربیت یافتگی "انسان نسبت به "اصیل بودن"فرهنگ این است که وقتی فردیاافراد، تربیت نا یافته و مدیر بررفتار،اعمال وذهنیات خود، تربیت نشوند ، فرهنگ نمی تواند هدایتگر خوبی برای آنان باشد.!
تربیت نایافتگی، باعث می شودکه انسان به جای دست یازیدن به طناب فرهنگ برای صعود به علم ،اخلاق،ارزشها ودین باوری و...،به ورطه ی سقوط در"بی تناسبی فرهنگی" ،پستی ها،قانون گریزی ها ورفتارهای دون شان انسانی بیفتد.بنابراین به جای این که سرمایه های مالی وفکری بی شماری رابرای دوری افراد ازرفتارهای ضدفرهنگی یاحتی به تعبیربرخی "فرهنگ سازی"!!ها صرف کنیم بایدهزینه هارا صرف "انسان سازی ها" کرد.
بافرهنگ سازی!!!به سختی ومرارت می توان انسان سازی کرد!!! اماباتربیت وانسان سازی می توان به آسانی فرهنگ رامتحول کرد.پس انسانِ "تربیت شده" ،جامعه تربیت شده را رقم خواهدزد و در"جامعه تربیت شده" هیچگاه رفتارهای "تربیت نیافته "و"ناپختگی رفتاری"زمینه ظهورنخواهندیافت.ازاین رو، عامل رفتارهای خلاف یا"بی تناسبی های فرهنگی" ،ضعف فرهنگ مغلوب یا قوت فرهنگ غالب نیست بلکه عدم رشدیافتگی وتربیت ناصحیح افراداست .اگرارزشهای اصیل دینی وفرهنگی خودرا"باران رحمتی"فرض کنیم،وقتی"ظرف وجودیمان" را"وارونه" بگیریم چه نصیبی ازآن خواهیم برد؟؟
* عزیزالله احمدی
* معاون فرهنگی ایران اُنا