کد خبر:
8287
ارسال شده در مورخه :
جمعه، 27 شهريور ماه، 1394 -
03:30
شوش - ایران اُنا: از چند متری بوی بدی به مشام میخورد، آنقدر بو میدادند که حال آدم به هم میخورد. لباس نداشتند چیزی شبیه لباس پوشیده بودند. هر دو هم پسر بچه بودند. هیچ کدام جلو نرفتیم. نهتنها ما، هیچ کس دیگر هم جلو نرفت. تنها کسی که سراغ بچهها رفت، آنها را بغل گرفت و نوازش کرد...
|
به گزارش ایران اُنا از شوش، سیده زهره علمدار نویسنده کتاب "خداحافظ رفیق" در خصوص کتاب گفت: کتاب "خداحافظ رفیق" سرگذشت سردار شهید حسینعلی ترکی شهید شاخص کارگری کشور در سال 1394 است. وی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به صورت داوطلبانه در آن نهاد، مشغول فعالیت شد. به دلیل توانایی در کارهای مدیریتی و نظامی، در بهار سال 1359 به عنوان فرمانده از سوی سپاه، به همراه گروهی از نیروهای بسیجی به منطقه کوهستانی و صعبالعبور «بازفت» برای انجام مأموریت 6 ماهه اعزام شدند.
وی در ادامه گفت و گو با میزان افزود: وی با توجه به عمق محرومیت و فقر در آن منطقه، سعی در محرومیتزدایی در میان آن مردم کرد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359 به عنوان اولین گروه اعزامی از استان چهارمحال و بختیاری، مسئولیت یک گروه سیزده نفره را بر عهده گرفت و در هفته آغاز جنگ، عازم مناطق جنگی شدند. پس از چند ماه، به عنوان فرمانده محور شوش از سوی فرماندهان ارشد، منصوب شد. ترکی، ظهر چهارشنبه، ششم بهمنماه سال 61 در حالی رساندن کالک عملیات فتحالمبین به قرارگاه، هدف ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.
علمدار گفت: در این کتاب با زندگینامه مختصری از حسینعلی ترکی آغاز میشود و در ادامه 119 خاطره از این شهید در گفتوگو با خانواده، دوستان و همرزمان وی آورده شده است. در پایان کتاب نیز تصاویری از صحنههای رزم و خدمات شهید ترکی به مردم آمده است.
در مقدمه کتاب میخوانیم: «قبل از آنکه قلم به دست بگیرم تا راوی روایت حماسهساز شوش باشم، از جوانی سخن میگویم که قریب به دو سال شب و روز، حضور شهید را در قلبش گره زده بود. «وحید کاظمینیا». ساعتها مصاحبه با رزمندگان، یاران و خانوادهی شهید حسینعلی ترکی یادگاری است به جا مانده از او، برای روایت هشت فصل عاشقی. گرچه در فصل اول کتاب، خودش فصلی دیگر در کارنامهی شهادت آفرید و قبل از آنکه کتاب تدوین شود، کنار حرم بابالحوائج حضرت موسیبن جعفر علیهالسلام، جرعه نوش بادهی شهادت شد و همراه با دوستش شهید مسلم اصغرزاده پرواز کرد.»
در صفحه 88 کتاب «خداحافظ رفیق» میخوانیم: «خبر دادند در یکی از دهات بازفت، دو بچه یتیم هست که اصلا حمام نکردهاند. از بس بوی بدی میدادند، هیچ کس حاضر نبود سراغ این دو طفل برود. حسینعلی مرا همراه آقای امیرخانی فرستاد آنها را بیاوریم. از چند متری بوی بدی به مشام میخورد، آنقدر بو میدادند که حال آدم به هم میخورد. لباس نداشتند چیزی شبیه لباس پوشیده بودند. هر دو هم پسر بچه بودند. هیچ کدام جلو نرفتیم. نهتنها ما، هیچ کس دیگر هم جلو نرفت. تنها کسی که سراغ بچهها رفت، آنها را بغل گرفت و نوازش کرد و با دست خودش در همان چشمهی اطراف مقر با صابون و شامپو شستوشو داد و لباس پوشاند، حسینعلی بود...»
«خداحافظ رفیق» را انتشارات موسسه فرهنگی و هنری ایثارگران چهارمحال و بختیاری با همکاری سازمان بسیج کارگری سپاه قمر بنیهاشم(ع) با شمارگان سههزار نسخه، قطع رقعی، 312 صفحه و به بهای 120 هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
امانت داري و اخلاق مداري
استفاده از اين خبر فقط با ذکر منبع مجاز است.
|