در سال ۱۹۸۰م. صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق با تشویق غرب که از انقلاب اسلامی ایران به هراس افتاده بود، در پی تهاجمی بیرحمانه در تاریخ31/06/1359به خوزستان، توانست منطقه غرب خوزستان را به تصرف در آورد .
اقدامات رژیم بعثی عراق و منطقه ای قبل از تهاجم سراسری
الف ) اقدامات سیاسی
با سقوط رژیم پهلوی در بهمن ماه 1357، ستون نظامی ساختار امنیتی متمایل به غرب در منطقه فروپاشید. منطقه خلیج فارس با تحولات خلاء قدرت طرفدار غرب مواجه شد. موازنه قوا - در بین کشور های منطقه و هم در سطح دو ابرقدرت وقت ،(امریکا و شوروی)، بیش از حد متعارف برهم خورد ، نقش بازیگران اصلی آن (ایران و عربستان ) به زیر سوال رفت و زمینه برای ایفای نقش توسط بازیگران جدیدی که از ساختار گذشته ناراضی بودند و از جانب آن محدودیت هایی را متحمل می شدند( همچون عراق و شوروی ) ، فراهم شد.ریچارد نیکسون در این خصوص گفته : « تنها سوالی که برای همگان مطرح می باشد این است که کدام کشور می تواند جانشین ایران بشود؟..... دولت تندرو عراق در حال حاضر قوی ترین نیروی نظامی خلیج فارس به شمار می رود.... برای ایالات متحده امریکا دلایل کافی و منطقی زیادی در مورد بهبود روابط با کشور عراق موجود است »
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ، آثار عمیقی بر مناسبات کشور های منطقه و قدرت های بزرگ صاحب نفوذ در آن بر جای گذاشت . در سطح بین المللی ، انقلاب اسلامی ، موازنه قوای به سود غرب در دهه های پس از جنگ دوم جهانی را برای اولین بار تغییر داد ، و راه را برای ظهور و بروز نیروی جدید در منطقه هموار کرد. در سطح منطقه ای ، سقوط ساختار امنیتی دو پایه ، منجر به پیدایش خلا قدرت در منطقه شد.و رقابت بر سر کسب مقام ژاندارمی و جانشینی شاه ایران ،را در بین کشور های منطقه شدت بخشید.
از سوی دیگر ، پیمان سنتو یا حلقه مرکزی کمر بند امنیتی غرب به دور کمونیزم فروپاشید و استراتژی منطقه ای امریکا(دکترین نیکسون ( ،پایه و بازوی نظامی خود را از دست داد. بدین ترتیب ، ایالات متحده در رسیدن به هدف اصلی سیاست خارجی خود ، یعنی حفظ ثبات، امنیت و برقراری توازن در منطقه ، با مشکل روبه رو شد.
رویداد دیگری که سیاست خارجی امریکا را دچار اشکال کرد ، ورود نیروهای ارتش سرخ شوروی ، به بهانه حمایت از دولت افغانستان ، به آن کشوربود.
به این ترتیب ، دهه 70 زمانی پایان یافت که نشانه های افول در قدرت جهانی امریکا ، به ویژه در منطقه استراتژیک خاورمیانه ،آشکار شده بود. در همین خصوص ، سخنان هارولد بروان ، وزیر دفاع وقت امریکا ، در اوایل فوریه 1978 ، دایر بر این که امریکا دیگر نمی تواند به طورموثری با تهدید به تلافی هسته ای از بسیاری از اقدامات خصمانه شوروی جلوگیری کند، در واقع اشاره به این مطلب داشت.
ناتوانی واشنگتن در جلوگیری از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و اشغال افغانستان ، امریکا را در نظر رژیم های منطقه ، به یک دوست غیر مطمئن و یک حامی بی تصمیم و دو دل تبدیل کرده بود. همچنین ، نیاز به اتخاذ یک استراتژی جدید منطقه ای و بین المللی در امریکا بیش از پیش احساس می شد.
کارتررئیس جمهور وقت امریکا: در 13 ژانویه 1980،استراتژی جدید امریکا را دفاع از منطقه حیاتی خاورمیانه ، درمقابل تهدیدات داخلی و خارجی اعلام داشت. وی گفته :« هر تلاشی از طرف نیروی بیگانه برای در اختیار گرفتن کنترل منطقه خلیج فارس،به مثابه حمله به منافع حیاتی ایالات متحده تلقی خواهد شد، و در نتیجه با استفاده از تمام وسایل ضروری ، از جمله نیروی نظامی ، با آن مقابله خواهدشد. »
در داخل ایران ، اشغال لانه جاسوسی و گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا(لانه جاسوسی( توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره)، نه تنها به قدرتمند شدن انقلابیون انجامید ، بسیاری از لیبرال ها را از صحنه خارج کرد،و خود به صورت مهم ترین معضل سیاست خارجی کارتر در آمد.نقش این ماجرا در شروع جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی نیز موثر بوده است.
سیر حوادث شش ماهه اول سال 1359 ، نشان از شدت گرفتن اقدامات امریکا علیه ایران دارد. در بیستم فروردین 1359 ، دولت کارتر ، قطع روابط دیپلماتیک بین ایران و امریکا را رسما اعلام کرد. به دنبال آن ، رئیس جهمور امریکا از متحدان غربی خود خواست تا در تاکید و اصرار برای آزادی گروگان ها به امریکا بپیوندند.
در پنجم اردیبهشت 1359، عملیات کماندویی امریکا یی ها برای نجات گروگان ها با هواپیما و هلیکوپتر ، طبق وعده کارتر انجام شد، اما نیروهای مهاجم به طرز معجزه آسایی گرفتار شن های صحرای طبس شدندو عملیات شکست خورد.که حضرت امام خمینی (ره)در این خصوص فرمودند«شنها مامور خدا بودند، باد مامور خداست» به این ترتیب ، برحقارت تحمیل شده به امریکا افزوده شد.
در مرحله بعد ،عوامل امریکایی به توطئه ای برای انجام یک کودتای نظامی در ایران دست زدند. این توطئه که به «کودتای نوژه» معروف شد، قرار بود در 19تیر 1359 ، با بمباران بیت حضرت امام خمینی (ره) و سایر مراکز حساس مملکتی شروع شود. لیکن توطئه در نطفه خفه شد و توطئه گران نتوانستند هدف سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران را برآورده کنند.
همچنین عراق در صحنه بین المللی نیز فعال شد. وزارت خارجه عراق ،هشت روز قبل از حمله به خاکجمهوری اسلامی ایران ، یعنی در 14 سپتامبر 1980، نامه ای برای هشت شخصیت جهانی ، سازمان بین المللی و منطقه ای زیر ارسال داشت.
«دبیر کل سازمان ملل متحد ،رئیس ششمین کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد، فیدل کاسترو ، سازمان کنفرانس اسلامی - جده ،اتحاده عرب- تونس ، سازمان وحدت افریقا - داکار ،بازار مشترک اورپا - برکسل ، سازمان جنوب شرقی آسیا - جاکارتا و سازمان کشورهای قاره امریکا - واشنگتن »
دولت عراق که از هرجهت خود را برای جنگ آماده می کرد، با وجود فعالیت های وسیع دیپلماسی ، با ارسال این نامه ها ، باز درصدد بر آمد که به طور رسمی با همه سازمان های بین المللی تماس بگیرد. و ذهن آنها را نسبت به ادعایهای خود در مورد «تجاوزات ایران» و حقانیت خویش ، افکار عمومی را برای حمله قریب الوقوع خود آماده کند. چند روز قبل از حمله سراسری در 17 سپتامبر 1980 ، صدام حسین در مجلس ملی عراق حاضر شد ، و اعلام کرد که موافقتنامه 6مارس1975الجزایر ملغی است. و مجلس عراق نیز در یک جلسه فرمایشی ، درهمان شب ، موافقتنامه مزبور را باطل اعلام کرد.
ب) اقدامات نظامی
در پیروزی انقلاب اسلامی و در هنگامی که ایران در گیر مشکلات داخلی و حل مشکلات و نابسامانی های بر جای مانده از رژیم گذشته بود ، عراق از فرصت استفاده کرده ، مکرر به تجاوز هوایی ، زمینی و دریایی به ایران اقدام کرد.
از تاریخ 13فروردین 1358لغایت 30شهریور 1359، 636 مورد تجاوز زمینی ، هوایی و دریایی از جانب عراق به مرزهای جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت.گسترش این حملات در دوره های زمانی مختلف ، ما را به این نتیجه می رساند که عراق برنامه ریزی دقیقی برای حمله به ایران داشت. تفکیک آمار فوق ، بیانگر این مطلب است.
تعداد تجاوزات ثبت شده عراق به جهموری اسلامی ایران :
ردیف سه ماه سال تعداد
1 اول 1358 14
2 دوم 1358 11
3 سوم 1358 26
4 چهارم 1358 33
5 اول 1359 142
6 دوم 1359 410
این آمار همچنین موید آن است که هرچه به زمان هجوم سراسری عراق به جمهوری اسلامی ایران نزدیک تر می شویم،حملات تکرر بیشتری می یابد.ضمن آن که بر شدت و وسعت حملات نیز افزوده می شود.
از اوایل سال 1359، با افزایش تجاوزات مرزی عراق ، به خاک جمهوری اسلامی ایران، سران رژیم بعثی عراق دیگر نتوانستند ماهیت خویش را پنهان نگه دارندو شروع به فاش کردن اهداف توسعه طلبانه خود کردند. سران رژیم عراق از ایران خواستند که جزایر استراتژیک ایرانی تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی را به اصطلاح تخلیه کند. از دیگرسو ، صدام حسین هر گونه ابراز عدم رضایت و وقوع حادثه ای را در عراق ، به گونه ای به جمهوری اسلامی ایران منتسب می کرد. و حملات شدید تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران به راه می انداخت. در کنار این اقدامات ، دولت عراق با کمک عوامل مزدور داخلی خود دست به یک رشته خرابکاری ها ، نظیر بمب گذاری در داخل ایران زد.همزمان با تشدید فعالیت های خرابکارانه ،زدوخوردهای مرزی نیز به صورت وقایعی هر روزه در آمد.
در ماه آوریل 1980 ،به دنبال تشدید زد و خوردها و اظهارات مقامات عراقی مبنی بر درخواست عقب نشینی ایران از جزایر تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی ، مسئولین جمهوری اسلامی ایران به نیروهای ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی آماده باش دادند.
البته مسئله ای که به صدام در پیشبرد اهداف خود کمک کرد ، قطع رابطه سیاسی ایران و امریکا بود ، که باعث نزدیک شدن صدام به غرب شد.
عراق ، همزمان با ترغیب عوامل خود در داخل ایران برای ایجاد اغتشاش ، به زد و خورد های مرزی شدت بخشید ، و دست به نقل و انتقالات نظامی و انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای مدرن ( میراژ ، میگ و توپولف)و احداث چند فرودگاه اضطراری زد.
در نهایت ، رژیم بعثی عراق ،پس از بیست ماه مقدمه چینی ، در 31شهریور ماه 1359، حمله گسترده هوایی ، زمینی و دریایی خود را به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد.
بعد از درگیری های مرزی و جنگ سفارتخانه ای بالاخره در تاریخ 31/6/1359جنگ سراسری آغاز شد و با وجود اینکه اخباری مبنی بر حمله عراق به جمهوری اسلامی ایران، به دست رسیده بود. امادر داخل شواهد نشان می دهد .که دولت ایران باور و اعتقاد به یک جنگ اینچنینی را نداشته و این موجب غافل گیر آن شده است.
سپاه سوم عراق در محور جنوبی که مرکزیت آن در ناصریه است با 2 لشگر پیاده (لشکرهای1و 5 ) و 3 لشگر زرهی (9 و 10 و 12) که حدود چهل درصد از نیروی زمینی ارتش عراق می باشد به استان خوزستان, و بخشی از ایلام حمله کرده و شهرهای دهلران، شوش، اندیمشک، دزفول ،اهواز، خرمشهر، آبادان، شادگان، سوسنگرد، بستان و هویزه را مورد هجوم قرار می دهد.
آرایش نیروی زمینی ارتش عراق در حمله به ایران بیانگر این است که آنان، خوزستان را به عنوان هدف اصلی انتخاب کرده و استانهای کرمانشاه، ایلام، کردستان و آذربایجان غربی را به عنوان پشتیبانی از عملیات جنوب و تجزیه قوای ایران در نظر گرفته بود ند.که در اصطلاح نظامی این را تلاش اصلی و تلاش فرعی میگویند. با اهداف استراتژیک در منطقه(جنوب) که از اهمیت بالایی برخوردار بود و سرنوشت جنگ را تعیین می کرد
در حقیقت نیروی زمینی عراق با 12 لشگر که 5 لشگر آن زرهی و 2 لشگر مکانیزه و 5 لشگر پیاده و 3 تیپ نیروی مخصوص مستقل که در حد یک لشگر می باشد و20 تیپ گارد مرزی به جمهوری اسلامی ایران که در مقابل تنها 3 لشگر بیشتر نداشته است و این 3 لشگر نیز در آمادگی کامل نبودند حمله میکند و لذا در اولین هجوم، هیچ پاسگاه مرزی بیشتر از 3 تا 4 ساعت نمیتواند مقاومت کند و سقوط می کنند.
تنها مرزی که توانست مدتی مقاومت میکند، تیپ 37 زرهی شیراز، نیروهای ژاندارمری و سپاه و بسیج در پاسگاه مرزی فکه است که مقاومت زیادی میکنند ولی به علت سقوط محور عین خوش و دهلران توسط ارتش عراق محاصره میشوند و هنگامی که می خواهند عقب نشینی کنند متوجه میشوند که سه راهی قهوه خانه پشت سرشان بسته شده به دل رودخانه کرخه می زنند.و به سمت شهر شوش روانه می شوند.
شکل گیری جبهه ها در منطقه:
عدم الحاق کامل لشکرهای1 مکانیزه و 10 زرهی عراق و وسعت وعمق زمین منطقه و نیز وجود موانع طبیعی همچون رودخانه کرخه ،مقاومت های نیروهای ایرانی متشکل از ارتش ، سپاه و بسیج وژاندارمری موجب زمین گیر شدن دشمن در پشت این رودخانه گردید. پس از توقف پیشروی نیروهای مهاجم عراقی در غرب رودخانه کرخه و استقرار آنها در مواضع پدافندی ، استراتژی جمهوری اسلامی آزادسازی مناطق اشغال شده تعریف شد، اما بنی صدر رئیس جمهوروفرمانده وقت کل قوا ،با توجه به بینشی که داشت از بکارگیری نیروهای مردمی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در عرصه دفاع مقدس جلوگیری می کرد و به توانایی نیروهای ارتش برای آزاد سازی مناطق اشغالی امیدوار بود بر همین تفکر در چهار ماه اول جنگ ، با وجود قابلیت و توانایی نیروهای انقلابی و نقش موثر آنها در مقابله با متجاوزین عملا از حضور و به کارگیری آنها جلوگیری می شد ، با این حال نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مردمی شهرستان های دزفول ، اندیمشک و شوش به دلیل آشنایی به منطقه و نوار مرزی و تجربیاتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حفاظت و پاسداری از این منطقه به دست آورده بودند وارد عمل شده و با استقرار در این مناطق ،به تشکیل خط، شناسایی مواضع و کنترل تحرکات دشمن پرداختند .
به این ترتیب جبهه های دالپری ، دشت عباس، بلتا ،کرخه(پل نادری)، شهدا (صالح مشطط)،شوش، عنکوش ، رقابیه،شجاع و ...... به فرماندهی و پشتیبانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و با همکاری نیروی زمینی ارتش و ژاندارمری جمهوری اسلامی در محور شمالی صحنه عملیات جنوب درمقابل دشمن گشوده شد.
جبهه شوش که یکی از مهمترین جبهه های منطقه بوده است ،که به لحاظ ، وجودخط راه آهن و جاده ارتباطی اهواز –اندیمشک - تهران که از مجاورت شوش عبور می کند و قطع این راه ها هم بر جبهه اهواز و هم بر جبهه دزفول تاثیر زیادی خواهد گذشت . از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. علاوه بر این دشمن با اشغال شهرشوش به آسانی بر واحد های صنعتی و مراکز نظامی مناطق اطراف مسلط خواهد شد. جنبه دیگر اهمیت این جبهه موفقیت دشمن و استقرار آن در منطقه بود. در منطقه وسیعی که در این جبهه به اشغال بعثی ها در آمده ، تاسیسات پدافند هوایی شامل یک ایستگاه رادار با سکوی پرتاب موشک ضد هوایی و تعدادی سنگر های بتونی زمستانی و تابستانی نیز به دست دشمن افتاده که درتثبیت موقعیت نیروهای متجاوز کمک زیادی نموده است.دشمن هم با انجام بمباران هوایی در تاریخ های دوم مهرماه در اطراف کارخه قند و چهارم مهرماه شهر شوش قصد داشت تا با ایجاد رعب و وحشت ضمن تخلیه شهر شوش از سکنه زمینه حمله و انجام عملیات عبور از رودخانه کرخه و تصرف شهر را انجام دهد. که فقط دو روز یا به عبارتی ، شانرده ساعت و نیم پس از استقرار لشکر یک مکانیزه عراق در مناطق شلش و شلیبیه در غرب رودخانه کرخه ، و در حالیکه نیروهای عراقی براساس استراتژی و اهداف تعریف شده خود که یکی از آنها تصرف شهرهای اندیمشک ، دزفول و شوش به منظور انجام محاصره شمال خوزستان بود، در روز هشتم مهرماه 1359در حالیکه دشمن با یک روز استراحت و انجام شناسایی منطقه و آماده کردن تجهیزات مهندسی و امکانات نصب پل قصد داشت که از گدار مقابل روستای دبات در حد فاصل 5کیلو متری شهر شوش عملیات عبور از رودخانه کرخه را انجام دهد. که رزمندگان سپاه و بسیج شوش با همکاری تعدادی از پرسنل نیروی زمینی ارتش و ژاندارمی شوش طی حمله ای به نیروهای دشمن ،ضمن انهدام تجهیزات دشمن تعدادی از نیروهای آنها را کشته و زخمی نموده ، که با این اقدام به موقع رزمندگان دشمن از ادامه تحقق هدف خود منصرف گردیدو تا انجام عملیات فتح المبین در فروردین ماه 1361نتوانست عبور از رودخانه کرخه را انجام و شهر شوش را تصرف نماید . این جبهه با انجام این عملیات شکل گرفت. دشمن در تلافی این اقدام رزمندگان و به منظور فشار به مردم برای تخلیه شهر که تا این تاریخ هنوز شهر تخلیه نشده بود. وتضعیف عقبه جبهه خودی ،در بعد ظهر همین روز اقدام به بمباران شهر شوش می نماید که در این بمباران 13تن از همشهریان شوشی به شهادت می رسند. ولی بازهم شهر تخلیه نمی شود. تا اینکه در ساعت 9صبح نهم مهر ماه شهر شو ش توسط توپخانه و خمپاره های دشمن بعثی مورد اصابت قرار گرفته و تخلیه می شود.
محقق و پژوهشگر دفاع مقدس: عبدالزهرا برهانی