استاد جعفر دیناروند - رئیس مرکز بررسی های اجتماعی ایران اُنا: دانش جو از دو واژه ی جداگانه ی "دانش" و "جوی" تشکیل شده است. در معنای لغوی یعنی هر کسی که در جستجوی آگاهی و علم است را شامل می شود. هیچ عامل بازدارنده ای در تعریف از این واژه وجود ندارد.
عواملی مانند،سن،نژاد،جنس،میزان سواد،رشته ی خاص ،شغل یا عوامل دیگر نمی توانند مانع ورود افراد در آن شوند.
هر کسی که می پرسد،در واقع یک دانشجوست.اما اگر از حالت کلی مطلب خارج شویم،دانشجو در معنای اختصاصی،یعنی کسی که در یک مقطع بعد از دیپلم در مراکز عالی یا دانشگاه ها در حال تحصیل است.در این محدوده پرداختن به موضوع راحت تر است. به دلیل تجربه ای که در تدریس در این مقطع به مدت بیست و دو سال دارم به نظرم آمد که آن را از نظر شخصی،مورد تجزیه و تحلیل قرار دهم.
دانشجو در معنای فوق دارای حقوقی است که مطمئنا بدیهی ترین آن وجود امکانات برای کسب علم و دانش است.من این مورد را در تجربه ی خودم خیلی رضایت بخش نمی دانم.
عللی مانند توجه به مدرک گرایی،ورود آسان افراد تحت عنوان استاد به محیط دانشگاه،توسعه ی کمی دانشگاه ها به جای کیفی،ساختمان سازی به جای ابزار سازی،از موارد قابل ذکر است.اما در مورد فعالیت های دانشجو نیز این مطالب قابل ذکر هستند.
الف:دانشجو در کسب علم چندان بشاش نیست و منتظر تقدیم مطالب از طرف استاد است.
ب:نظم و انضباط حضور در کلاس،جدی تلقی نمی شود،این مورد خصوصا در دانشگاه آزاد و پیام نور شدیدتر است.
ج:احترام به علم و استاد چندان رعایت نمی شود.نمادهایی مانند عدم حضور بعد از استاد،برخاستن در هنگام ورود استاد،عدم خروج تا پایان درس،رعایت سکوت،پرسش و شرکت در بحث های علمی،مورد توجه نیست.
د:برای دانشجو کسب نمره مهم تر از کسب علم است و اصرار بر سئوالات تستی،یکی از این نمونه هاست.
ذ:دانشجو،جمع آوری اطلاعات دیگران را که خود یا دیگران برایش انجام می دهند،تحقیق می نامد در حالی که پژوهش این نیست.
ر:اکثر دانشجویان در زبان بین المللی ضعیف بوده و به همین دلیل از امکانات علمی خارجی محروم می شوند.
ز:بسیاری از دانشجویان در هنگام انتخاب واحد،در مورد نحوه ی نمره دادن یا سئوال پرسیدن استاد،پرس و جو می کنند و استاد جدی را ترجیح نمی دهند.
البته این ها تمام موارد نیستد.این ها قابل رفع هستند و به عوامل مختلفی وابسته اند.این مطلب در مورد اساتید نیز قابل کنگاش می باشد.دانشجو در محیط های دانشگاهی آن ازادی عمل در بیان خواسته ها را به دلایل بسیاری ندارد .
گاه این عدم آزادی تصورات خودی است و زمانی نیز ساختارهای درونی دانشگاه ها چنین وضعیتی را ایجاد می کنند.در هر یک از این موارد باید مسئولیت مستقیم کسب معرفت را دانشجویان تقبل کنند.این دانشجوست که می تواند استاد را به فعالیت وا دارد و اساس هم باید همین باشد.
دانشجو در مفهوم حقیقی خود خواسته های علمی دارد.این داتنشجوست که در پی یافتن علم مورد علاقه ی خود است.تلاش و کوشش های او باید دارای انگیزه های یاوری برای جامعه باشد اما ما امروز چنین وضعیتی را در کشور کمیاب می بینیم.درد از کجاست؟ بی تلاشی برای کسب مدرک از کدامین نقطه آغاز می شود؟
چرا چنین وضعیتی را بسیاری در درون دانشگاه ها تایید می کنند؟ ما این موقعیت را برای دانشجو تصنعی می دانیم و معتقدیم که چنین فضایی تنها نامی از دانشجو و اسمی از علم و معرفت یابی است.باید به دنبال گم شده ها گشت.دانشجو باید یابنده ای تلاشگر باشد.