شخصیت های تاثیر گذار بر روند حرکات جهانی از نظرها ی مختلفی مورد تفسیر قرار می گیرند.نوع شخصیت آن ها از دو دیدگاه مثبت و منفی نگاشته شده و هر فردی به بضاعت فهم و درک خود آن را منعکس می نماید.شخصیت های بزرگ و مصلحان اجتماعی همانند دیگران مورد تحلیل قرار می گیرند و نظریات منعکس شده در باره ی آن ها در همان قالب ریخته می شوند.
نقص بزرگ چنین نگرش ها، یکسان نگری درکی نسبت به شخصیت هاست.اینکه تمامی مصلحان اجتماعی و یا انقلابیون جهانی در طول تاریخ نمی توانند مانند هم باشند، مورد فراموشی قرار می گیرد و شیوه ی تحلیل نگری ثابت باقی می ماند.در چنین اشتباهاتی است که ناشناخت های بسیاری روی می دهند و نسل های آینده با کاستی آگاهی مواجه می گردند.
درک از واقعیات شخصیتی تنها بدین مورد ختم نمی شود.گاه شخصیت های بزرگ به اندازه ای در اوج قرار دارند که وضعیت درکی امروز قادر به معرفی آن ها نیست.ناتوانی در بیرون کشیدن ابعاد مختلف شخصیتی ظلمی بزرگ به انسانیت در طول تاریخ شده است و همین مورد باعث گردیده تا نسل های بعدی از دانستنی های مهم و حیاتی محروم گردند.
به نظر می رسد که این ناتوانی علاوه بر صدمات جبران ناپذیر بر جوامع ، ظلمی است که در حق شخصیت ها تحمیل می شود.گرچه گدشت زمان می تواند بسیاری از تاثیرات چنین شخصیت هایی را کشف نماید اما همین بعد زمانی نیز برای نسل ها زیان آور می باشد.
نمونه های بسیاری در جهان امروز و دیروز دچار این کاستی و نقص شده است.شناخت مولای متقیان در زمان خود بسیار ضعیف و درک مردم زمانه ی ایشان فوق العاده دون بوده است.گرچه گذشت زمان ابعاد ناشناخته ای را معرفی می نماید اما ضایعاتی که جامعه ی انسانی از این بابت متحمل شده است را نباید فراموش نمود.
واقعه ی کربلا و وجود شخصیت های بی نظیری مانند امام حسین،(ع) حضرت عباس(ع)، علی اکبر(ع) و سایر شهدای این انقلاب نیز در دایره ی کم درکی زمانه قرار گرفتند و ظلمی بزرگ علاوه بر آن ها شامل مردم بعد از آن ها نیز گردید.زینب (س)در حد یک زن اسیر باقی ماند و الگو بودن او که می توانست جهان فاسد امروز را از منجلاب نجات دهد مورد غفلت قرار گرفت.
تاریخ همیشه ناگفته های بسیاری دارد و همین واقعیت بیانگر متفاوت بودن قوای ادراکی مردم زمانه و نیز اهل علم در همان مقطع می باشد.شناخت به عنوان مقدمه ی درک و تفسیر به عنوان نتیجه ای از آن همیشه مورد جدل و در گیری های خاص بوده است.شاید بعضی نمی خواستند که درک دچار حرکت شود و افول آن برای معدودی دارای فواید بوده است.
جهان امروز هنوز در آن وضعیت قرار دارد.چهاردهم خرداد ماه شصت و هشت و وفات شخصیتی بزرگ دچار ظلمی در همین حد قرار گرفته است.امام خمینی (ر)به عنوان بزرگ ترین مصلح اجتماعی کاری عظیم و بزرگ تر از حد تصور جهانی انجام داد.حکومتی جابر، قدرت هایی مغرور،فضایی آلوده،تکبری بی حد و حصر و فسادهایی آشکار را بر هم زد و الگویی جدید به جهانیان معرفی نمود.
این شخصیت جهانی که نظیرش را حداقل در کوتاه مدت و به اعتقاد ما تا مدت های بسیار طولانی نخواهیم یافت ، دچار بی درکی تفسیری و معرفی قرار گرفت.واقعیت های این مرد بزرگ و بی بدیل را باید از کانالهای بزرگ مورد تحلیل قرار داد.مدت های طولانی لازم است تا از میان گفتارهای او، منش های ارائه شده، رفتارهای قابل مشاهده، نوشته های منتشر شده و عکس العمل های او در کنار تصمیمات شجاعانه ی وی در مقاطع مختلف بخشی از شخصیت او را به جهان امروز معرفی نمود.
شناخت ابعاد مختلف این مرد بزرگ را یک نفر و یا یک متخصص نمی تواند انجام دهد.شاید همین اشتباه زمانه بوده که معرفی او را با سخنرانی های محدود، افراد خاص، کانالیزه کردن در یک یا دو تخصص مانند دین و سیاست با کندی و نقص مواجه کرده است.
امام خمینی (ره)شخصیتی است که باید دوباره شناخته شود.باید برای بیان واقعیات کوششی مضاعف نمود.جامعه باید این اصل را بپذیرد که درک از شخصیت ها باعث تفاوت در نوشته های آن ها خواهد بود.ابعاد این مرد بزرگ را باید در رشته های تخصصی مورد نظر قرار داد.
بعد روان شناسی وی را باید در تصمیم گیری های بزرگ او یافت.علمای این دانش باید بنشینند و ببینند که کدام شخصیت جهانی است که در مرگ جگر گوشه اش تنها به بیان انا لله و انا الیه راجعون بسنده می کند.؟این تسلط بر احساس و کنترل خشم از کدامین منبع سرچشمه می گیرد؟
جامعه شناسان تحلیل علمی خود را بر مراسم تشیع جنازه متمرکز کنند.دلایل ممانعت مردم از دفن وی و ازدحام آن ها و در نهایت تغییر تابوت این مرد بزرگ را مورد توجه قرار دهند.چرا مردم نمی خواهند که او دفن شود؟ چرا حتی جنازه ی او را وزنه ای بزرگ احساس می کنند؟این ارادت به کدامین نقطه متصل است؟
سیاستمداران که خود ر ا دارای بینش های خاص می بینند و معمولا در شرایط سخت تصمیمات همراه با آن شرایط را اتخاذ می نمایند و به اصطلاح با بازی کردن با کلمات شکست خود را توجیه می نمایند ببینند که چگونه مردی با کمبودهای متعارف در هر انقلابی دچار جنگی تحمیلی می شود و سران بسیاری از کشورها به حضورش می رسند و او خم به ابرو نمی آورد و در پاسخ به درخواست های آن ها، خواستار محاکمه ی صدام می گردد؟
تربیت دانان کوشش کنند که ابعاد رشدی این مرد را بار دیگر مورد نظر قرار دهند.فردی که با رهبری یک انقلاب دارای ثروت های بزرگ، قدرت بی بدیل، امکانات فراوان، نفت زیاد، ملک و زمین و انواع ساختمان های زیبا، قصر های آنچنانی، گردش گاه های مجلل، امکانات تفریحی می شود، چگونه رشدی را داراست که این همه ثروت برای او پشیزی نمی ارزد؟
پرداختن به ابعاد مختلف شخصیت امام خمینی (ر)موضوعی مهم و حیاتی است.سیاستمداران ما از آن غافل شده اند.جامعه شناسان ما دچار عجز و ناتوانی گردیده اند، روان شناسان ما دچار بهت و تعجب شده اند.تربیت دانان ما سر درگم مانده اند.فرهنگ شناسان ما در محدودیت در جا زده اند.
تمامی این رویدادهای علمی باعث ظلمی بزرگ در حق مردم شده و شخصیت امام (ر)را آنطور که باید و شاید معرفی ننموده است.این رویداد تکراری از همان وضعیت در باره ی اجدادش در صدر اسلام، امامانش در کوفه و کربلا است. این کلام امیر المومنین (ع)که فرمودند من را زمانی خواهید شناخت که در میان شما نیستم کاملا به جا و شامل فرزندش نیز می شود. این زمان بسیار طولانی شده است و امیدواریم طولانی تر نشود.